مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
شکراله تتری؛ فرشاد میرزایی مطلق؛ مسعود سپه وندی
چکیده
چکیده:
این مقاله به بررسی و مقایسة دینامیک حرکتی در منطق الطیرعطار و رسالة الغفران، ابوالعلا معری میپردازد. هردواثر، بهنوعی سیروسلوک معنوی و سفر روحانی را به تصویر میکشند؛ اما در شیوههای بازنمایی حرکت تفاوتهایی وجود دارد. منطق الطیر بهعنوان یک اثر عرفانی، سیر تکاملی پرندگان در جستجوی حقیقت را نماد انسانهای ...
بیشتر
چکیده:
این مقاله به بررسی و مقایسة دینامیک حرکتی در منطق الطیرعطار و رسالة الغفران، ابوالعلا معری میپردازد. هردواثر، بهنوعی سیروسلوک معنوی و سفر روحانی را به تصویر میکشند؛ اما در شیوههای بازنمایی حرکت تفاوتهایی وجود دارد. منطق الطیر بهعنوان یک اثر عرفانی، سیر تکاملی پرندگان در جستجوی حقیقت را نماد انسانهای جویای خداوند نشان میدهد، در حالیکه ابوالعلا معری با دیدگاه فلسفی خاص خود به موضوع سفر و حرکت بهعنوان یک سفر ذهنی و فلسفی پرداخته است. این پژوهش، به بررسی ابعاد مختلف حرکت و مقایسة مفاهیم فلسفی در این دو اثر، میپردازد. هر دو اثر نوعی سیر و سلوک معنوی و فلسفی را با دیدگاهها و جهان بینی متفاوتی به تصویر میکشند. در حالی که عطار با بهرهگیری از استعارههای عرفانی به تبیین سفری روحانی به سوی حقیقت نهایی پرداخته، معری با دیدگاهی فلسفی و شکگرایانه به سفر ذهنی و انتقادی از باورهای دینی و اجتماعی زمان خود پرداخته است. هدف این پژوهش بررسی عمق و معنای حرکت درهر دو اثر و تحلیل تطبیقی این حرکت از منظر عرفانی و فلسفی است. این مطالعه با استفاده از رویکرد تطبیقی و تحلیل محتوا به بررسی ریشهها، ویژگیها و نتایج این حرکتها در دو اثر میپردازد. نتایج نشان میدهد که حرکت در منطق الطیر، نماد سفری روحانی به سوی کمال است، در حالی که در الغفران معری، حرکتی فلسفی و ذهنی در راستای نقد جهانبینیهای سنتی است.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
علی خالقی؛ محمودرضا توکلی محمدی؛ حمید متولی زاده
چکیده
نقد روانشناسی و روانکاوی در دوره معاصر، تحت تأثیر گسترش روزافزون نقد ادبی و مطالعات میانرشتهای، بخش وسیعی از پژوهشهای ادبی را به خود اختصاص داد و با توجه به رابطه تنگاتنگ ادبیات با روانشناسی از نظر بازتاب هیجانات، احساسات و عوامل روحی و فردی این رویکرد مورد توجه ویژه قرار گرفت. در میان موضوعات روانکاوی، مضمون عشق و تبیین ابعاد ...
بیشتر
نقد روانشناسی و روانکاوی در دوره معاصر، تحت تأثیر گسترش روزافزون نقد ادبی و مطالعات میانرشتهای، بخش وسیعی از پژوهشهای ادبی را به خود اختصاص داد و با توجه به رابطه تنگاتنگ ادبیات با روانشناسی از نظر بازتاب هیجانات، احساسات و عوامل روحی و فردی این رویکرد مورد توجه ویژه قرار گرفت. در میان موضوعات روانکاوی، مضمون عشق و تبیین ابعاد و هویّت این پدیده بنیادین بشری، از اهمیت بسزایی برخوردار است و میتوان جهانبینیهای شاعران درباره این موضوع را با بررسی این اشعار مورد سنجش قرار داد. مفهوم عشق یکی از مسائل مورد بحث در رواندرمانگری اگزیستانسال است. پدیده عشق را به دلیل تعارضات و کشمکشهایی که ایجاد میکند و پویایی که از آن برخوردار است، میتوان در اشعار و اندیشه شاعران از طرق نظریه «اروین یالوم» بررسی کرد. براین اساس پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی در صدد بررسی عشق در شعر دو تن از شاعران فارسی صائب تبریزی و عربی ابن رومی بر اساس نظریه اروین یالوم است تا نحوه ارائه و پردازش این موضوع و نوع نگرش به آن را در شعر این دو شاعر کلاسک مورد بحث و بررسی قرار دهد. نتایج تحقیق نشان میدهد که صائب و ابنرومی هر دو عشق را به طور دقیق شناخته و راهکارهایی را هنگام مواجهه با آن ارائه کردهاند. منتها شعر صائب بیشتر جنبه عرفانی و تعارضات الهی عشق و شعر ابنرومی بیشتر جنبه دنیوی و تعارضات مادی عشق را بیان کرده است.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
رمضان رضائی؛ علیرضا جلالی
چکیده
یکی از مهمترین ژانرهای ادبی جدید «رمان رئالیستی دیجیتال» است که از دادههای دیجیتالی، اطلاعاتی و تکنیکهای فنآوری برای ساختن کالبد روایی و محتوایی بهره گرفته است. این گونه ی ادبی جدید در پرتو واقعیت دیجیتال مجازی و مسائل انسان معاصر به دگرگونی هایی می پردازد که فرد را برای عبور از دنیای واقعی به دنیای مجازی همراهی می کند. ...
بیشتر
یکی از مهمترین ژانرهای ادبی جدید «رمان رئالیستی دیجیتال» است که از دادههای دیجیتالی، اطلاعاتی و تکنیکهای فنآوری برای ساختن کالبد روایی و محتوایی بهره گرفته است. این گونه ی ادبی جدید در پرتو واقعیت دیجیتال مجازی و مسائل انسان معاصر به دگرگونی هایی می پردازد که فرد را برای عبور از دنیای واقعی به دنیای مجازی همراهی می کند. محمد سناجلة در ادبیات عربی و لیلا صادقی در ادبیات پارسی به این گونه ی جدید روایی نظر داشته و آثاری را در این زمینه خلق کرده اند. هدف از انجام این پژوهش واکاوی انگیزه های نویسندگان یاد شده در پرداختن به این گونه ی جدید ادبی و یافتن نقاط اشتراک و تفاوت آثار آنهاست. مهم ترین نتایج این جستار که با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر رویکرد تطبیقی به مقایسه رمان های«شات» و«صقیع» سناجله و «اگه اون لیلاست پس من کی ام؟» و «وقتم کن تا بگذرم» صادقی می پردازد، حاکی از آن است که رمان های یاد شده از نظر ظاهر (جلد، عنوان و لینک های ارتباطی) و محتوا (استفاده از امکانات سمعی و بصری) و نیز انتقال انسان از دنیای واقعی به دنیای مجازی به یکدیگر شباهت دارند؛ اما در نحوه ی به کارگیری این عناصر با یکدیگر تفاوت دارد. به عنوان مثال سناجله از سه نوع تصویر یعنی تصویر متحرک همراه با صدا، تصویر ثابت همراه با صدا و تصویر ثابت بدون صدا بهره گرفته است، حال آنکه لیلا صادقی تنها از نوع سوم یعنی تصویر ثابت و بدون صدا بهره گرفته است.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
ناصر زارع؛ مینا غانمی اصل عربی؛ سید حیدر فرع شیرازی؛ خداداد بحری
چکیده
نشانهشناسی رویکردی علمی مبنی بر فهم دلالتهای بنیادین نشانهها است، این مفهوم را میتوان ازجمله تئوریهای برجستۀ علم منطق دانست. عمده توجّه نشانهشناسی مربوط به چیستی نشانهها و عملکرد آنها است. عدول از دلالت صریح و عرضۀ تصویری ضمنی از یک نشانه، بارزترین کارآیی نشانهشناسی میباشد. در این پژوهش سعی بر این است که نماد «پرستو» ...
بیشتر
نشانهشناسی رویکردی علمی مبنی بر فهم دلالتهای بنیادین نشانهها است، این مفهوم را میتوان ازجمله تئوریهای برجستۀ علم منطق دانست. عمده توجّه نشانهشناسی مربوط به چیستی نشانهها و عملکرد آنها است. عدول از دلالت صریح و عرضۀ تصویری ضمنی از یک نشانه، بارزترین کارآیی نشانهشناسی میباشد. در این پژوهش سعی بر این است که نماد «پرستو» را در شعر برخی شاعران معاصر فارسی و عربی مورد بررسی قرار دهیم. در این بین نمونههایی از اشعار معاصر شاعران برجستۀ عرب و ایرانی را بهعنوان دامنۀ پژوهش برگزیدهایم. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با مورد توجّه قرار دادن نظریۀ نشانهشناسی، مطالعهای میان دو حوزۀ شعر معاصر فارسی و عربی بهشمار میآید و خواهان نمایان ساختن دلالتهای معنایی ضمنی از نماد «پرستو» است. بدین منظور قصد داریم مدلولهای جدید بهکار رفته در خصوص نماد پرستو را مطالعه و از وجوه مثبت و منفی این نشانهها و عوامل شکلگیری آنها در شعر شاعران معاصر فارسی و عربی پرده برداریم. از اینرو محورهای پژوهش حاضر دلالتهایی مثبت و منفی از نماد پرستو را دربرمیگیرد. یافتههای پژوهش نشان از بازتاب اساسی این پرنده در شعر شاعرانی است که تحت تأثیر فضای سیاسی، اجتماعی و دغدغههای شخصی بهدنبال آرمانشهر خویش بودهاند و دلالتهایی چون آزادی، بازگشت به وطن، انساندوستی و زایایی را بهواسطۀ این نشانه بیان کردهاند. شاعران در پی استفاده از نماد پرستو بیش از آنکه منفینگر باشند، نگرشی مثبت نسبت به موضوعات داشتهاند و این مهم در سرودههایشان منعکس شده است.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
مالک عبدی؛ مینا پیرزادنیا؛ زینب چنانی
چکیده
اصولًانمادهای واقعی تخیُّلگریزاند، ومفاهیم و صور انتزاعی نیز به صورت بنیادین پیوندی با نمادهای رئالیستی ندارند، ولی محمل ادبیات آوردگاهی است که این دوسویه ناهمگون از تأملات منطقگریز را واجد پیوندی ناگسستنی میکند، به گونهای که گاه مرز میان آنها قابل تشخیص نیست، بخصوص در مؤلفههایی چون رازگونگی، پوچگرایی، فضای وهمآلود،دگردیسی ...
بیشتر
اصولًانمادهای واقعی تخیُّلگریزاند، ومفاهیم و صور انتزاعی نیز به صورت بنیادین پیوندی با نمادهای رئالیستی ندارند، ولی محمل ادبیات آوردگاهی است که این دوسویه ناهمگون از تأملات منطقگریز را واجد پیوندی ناگسستنی میکند، به گونهای که گاه مرز میان آنها قابل تشخیص نیست، بخصوص در مؤلفههایی چون رازگونگی، پوچگرایی، فضای وهمآلود،دگردیسی و مسخشدگی و تا حدودی صوفیگری. شاید شرایط سیاسی و اجتماعی موجود در جوامع نکبتزدة جهانی نویسندگان را به این سبک فراخوانده و باعث شده نویسنده با زبانی رمزگونه و تلفیق نمادین واقعیت وخیال، واقعیتهای جامعه رابه تصویر کشد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مؤلفههای رئالیسم جادویی در دو رمان شجرة العابد از عمارعلی و «کافکا در کرانه» از موراکامی پرداخته است.نتایج این پژوهش نشان میدهد که عناصر وهم وخیال،تنهایی، اوضاع سیاسی-اجتماعی، سکوت و بایکوت اختیاری،حضور موجودات فراحسی، ورازگونگی وپوچگرایی در این دو رمان استعمال شده است. عناصری چون استحاله و دگردیسی و صوفیگری تنها در رمان شجرة العابد، و مؤلفههایی چون پوچگرایی وفضای متعفن فقط در رمان کافکا کاربرد داشته است.برجستهترین این مؤلفهها در شجرة العابد ترسیم فضای تعفنآلود و جنبه متصوفانه بوده، و مؤلفههای برجسته رمان کافکا تقابل، پوچانگاری و رازگونگی بوده است. عمار علی به اوضاع نابسامان جامعه،مسائل اجتماعی و نمادهای عرفانی پرداخته است، اما موراکامی به مسائل انسانی درجامعه خود از جمله به تنهایی، پوچی ومرگ ومسائل فرهنگی اشاره کرده است. گاه نیز اشارات فراواقعی موراکامی قهری، انقباضی، انزواطلبانه و از روی اعتماد به عناصر مادی بوده، در حالیکه نگاه غالب در نزد عمار علی عموما انبساطی، خودخواسته، غیرمادی وعاطفهمحور بوده است.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
الیاس نورایی؛ شیوا صادقی
چکیده
تحلیل گفتمان روایی یکی از راههای مؤثر و قابل اتکا در بررسی ساختاری داستان است که با تکیه بر توضیح و تفسیر راههای پرداخت روساخت یک متن روایی، راه را برای کشف معنا و مفهوم پنهان نویسنده فراهم میآورد. دو داستان کوتاه "پرلاشز" از پیرزاد و "آخر قصة غیر بیضا" از غادهالسمان، دارای زبان و سبک زنانه هستند و هر دو نویسنده سعی کردهاند ...
بیشتر
تحلیل گفتمان روایی یکی از راههای مؤثر و قابل اتکا در بررسی ساختاری داستان است که با تکیه بر توضیح و تفسیر راههای پرداخت روساخت یک متن روایی، راه را برای کشف معنا و مفهوم پنهان نویسنده فراهم میآورد. دو داستان کوتاه "پرلاشز" از پیرزاد و "آخر قصة غیر بیضا" از غادهالسمان، دارای زبان و سبک زنانه هستند و هر دو نویسنده سعی کردهاند با تمرکز بر شخصیت زنان در داستان خود، نوع نگرش زنان به جامعه را نشان دهند. این مقاله سعی دارد تا با بررسی تطبیقی این دو داستان، و ترسیم تکنیکهای گفتمان روایی آنها، علاوه بر کشف الگوی ساختاری، به معنا و مفهوم پنهان در متن نیز دست یابد. روش پژوهش، تحلیلی توصیفی بوده و با استناد به منابع کتابخانهای و مطالعۀ موردی نمونههای داستانی دو نویسنده، به ترسیم تفاوتها و شباهتهای این دو داستان بدون توجه به بحث تأثیر و تأثر بپردازد. در پایان مشخص شد که هر دو داستان، در کنار تفاوتهای محتوایی، از منظر ساختاری بسیار به هم نزدیک هستند و قابلیت بررسی از منظر تحلیل گفتمان روایی را دارند. بازگشتهای زمانی، تکرار، وقفۀ توصیفی، خلاصه، کانون بیرونی، راوی دانای کل، کانونیسازی دوگانه و عنصر گفتگو از مهمترین تکنیکهای روایی این دو داستان است. داستان السمان بر آشفتگی ذهنی و روحی شخصیت اصلی استوار است، اما داستان زویا پیرزاد، از حدت و صراحت لهجۀ السمان خالی است و سعی کرده است تا نوعی همراهی زن با مرد را به تصویر بکشد.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
احمد لامعی گیو؛ سمیه اقبالی نسب
چکیده
فصل بهار، همواره یکی از موضوعات اصلی در حوزة وصف است که از دیرباز در ادبیّات منظوم، به شیوههایی خلاّقانه، ظهور و بروز یافته است. صفی الدّین حلّی، شاعر ادبیّات عربی و منوچهری دامغانی، شاعر ادب فارسی در توصیف بهار، چکامههایی ارزنده و زیبا سرودهاند. آنها ضمن آشنایی به علوم موسیقی، با بهرهگیری از توانایی ستودنی خود در مشاهدة طبیعت ...
بیشتر
فصل بهار، همواره یکی از موضوعات اصلی در حوزة وصف است که از دیرباز در ادبیّات منظوم، به شیوههایی خلاّقانه، ظهور و بروز یافته است. صفی الدّین حلّی، شاعر ادبیّات عربی و منوچهری دامغانی، شاعر ادب فارسی در توصیف بهار، چکامههایی ارزنده و زیبا سرودهاند. آنها ضمن آشنایی به علوم موسیقی، با بهرهگیری از توانایی ستودنی خود در مشاهدة طبیعت باطراوت و دنیای شگفتانگیز پیرامونشان توانستهاند مظاهر بهار را زیباتر از آنچه در واقعیّت است به تصویر کشند. پژوهش حاضر کوشیده است تا به شیوة کتابخانهای به تبیین جایگاه ادبی این دو شاعر شهیر بپردازد و بارزترین مضامین توصیف بهار در اشعار آنان را با رویکرد تحلیلی- تطبیقی مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان میدهد که آنها با استفاده از انواع تشبیهات و با زبانی ساده، در توصیف دگرگونیهای بهار، قلمی شیوا داشتهاند. حیات دوبارة طبیعت، ابرهای بارانزا و گهربار، آسمان نیلگون، رودهای خروشان، نوای پرندگان، جوانهها و شکوفههای رنگین، گلهای رنگارنگ، نسیم خوشبو، فضای عطرآگین بوستان، در اشعار شاعران، بیشترین بسامد را دارد. برای منوچهری، بهار هر لحظه در حال رویش است و او حتّی در مدایح خود، وصف بهار را از یاد نمیبرد. در شعر صفیالدین حلّی، مدح ممدوح، گاه در میان توصیف بهار، جلوهای پُررنگتر دارد.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
پیمان صالحی؛ سمیه سادات شفیعی
چکیده
نقد فمنیستی سعی دارد تا نقش فرهنگ مردسالارانه را در تصویر ارائه شده از زن در آثار ادبی بیان کند و آثار ادبی و هنری در نظام فلسفی میشل فوکو فیلسوف و نظریهپرداز فرانسوی از جایگاه ممتازی برخوردارند و او در تبیین طرح فکری خود از این آثار بهرة فراوان برده است. قدرت، کلیدواژة نظریات فوکو است به گونهای که هر گفتمانی را برآمده از قدرت میبیند ...
بیشتر
نقد فمنیستی سعی دارد تا نقش فرهنگ مردسالارانه را در تصویر ارائه شده از زن در آثار ادبی بیان کند و آثار ادبی و هنری در نظام فلسفی میشل فوکو فیلسوف و نظریهپرداز فرانسوی از جایگاه ممتازی برخوردارند و او در تبیین طرح فکری خود از این آثار بهرة فراوان برده است. قدرت، کلیدواژة نظریات فوکو است به گونهای که هر گفتمانی را برآمده از قدرت میبیند و متأثر از اندیشة نیچه معتقد است که قدرت تنها متعلق به طبقة فرادستان نیست بلکه در تمامی لایههای اجتماعی وجود دارد و زبان، عرصة بروز روابط قدرت و تعیین کنندة سوژة غالب و سوژة تحت سلطه است. بر این اساس، پژوهش حاضر تلاش کرده است تا با رویکردی توصیفی- تحلیلی، به مطالعة جنسیتی اِعمال قدرت در رمان "طشّاری" اثر إنعام کجهجی و رمان "پاییز را فراموش کن" نوشتة فهیمه رحیمی بر اساس نظریة میشل فوکو بپردازد. نتایج نشان از آن دارد که در هر دو رمان، انواع مختلف اِعمال قدرت به کار گرفته شده است، هر چند در رمان پاییز را فراموش کن، برخی موارد مانند اِعمال قدرت خرافات و باورهای عامیانه، اِعمال قدرت فرادستان اجتماعی بر فرودستان اجتماعی و عاملیت مرجّح مردانه در صورتبندی عشق، جلوهگری بیشتری دارد. نویسندگان این دو رمان مصمم هستند تا نشان دهند که گرچه در موارد زیادی زنان به عنوان فرودستان، قربانی قدرت فرادستان هستند اما با مقاومت در برابر آنان توانستهاند از مرز زنانی احساساتی و منفعل تا مرز زنانی منطقی و فعال و از عامیانه اندیشی تا پهنة فعالیتهای سیاسی و اجتماعی پیش بروند.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
فرهاد رجبی؛ زهرا مافی
چکیده
علم نشانه معناشناسی، در متون شعری و به طور خاص در شعر شاعرانی که اساسا از زبان رمز و نشانه برای ایفاد معانی خود بهره میگیرند، بسیار کاربردی است. در همین راستا بر آنیم تا با تکیه بر نشانة رنگ به خوانش تطبیقی شعر سهراب سپهری و سوزان علیوان بپردازیم و معانی برآمده از این نشانهها را مورد بررسی قرار دهیم. سپهری وعلیوان از جمله شاخصترین ...
بیشتر
علم نشانه معناشناسی، در متون شعری و به طور خاص در شعر شاعرانی که اساسا از زبان رمز و نشانه برای ایفاد معانی خود بهره میگیرند، بسیار کاربردی است. در همین راستا بر آنیم تا با تکیه بر نشانة رنگ به خوانش تطبیقی شعر سهراب سپهری و سوزان علیوان بپردازیم و معانی برآمده از این نشانهها را مورد بررسی قرار دهیم. سپهری وعلیوان از جمله شاخصترین چهرههایی هستند که عناصر رنگ به طور بارز، در اندیشة شعریشان متبلور است؛ این دو شاعر با بهرهگیری از مفاهیمی که رنگها القا میکنند، به ترسیم زندگی شخصی و اجتماعی در شعر پرداختهاند. مطالعة نشانه- معناشناختی عنصر رنگ، نشان میدهد که چگونه دو شاعر با استفاده از نشانه به تولید معانی پرداخته و از بافتهای موجود و شناخته شده فاصله گرفتهاند. یافتن دلالتهای معنایی و مناسبات درونی عنصر رنگ، درک ژرفای معانی آنها را آسان میکند. تجربههای گاه مشابهی که در زندگی فردی و اجتماعی سپهری و علیوان رخ داده، حیات ادبی مشابهی را برایشان رقم زده است و موجب نزدیکی دلالت رنگها و بسامد به کارگیری آن، در اشعارشان شده است. نتیجة نوشتة حاضر نشان میدهد، عنصر رنگ به عنوان یک نشانه، نقش مؤثری در معنا آفرینی دارد که در بیشتر موارد از نظر بسامد وکارکرد مشترک است و البته گاهی هم به خاطر روحیات وتجربیات متفاوتشان، از یکدیگر متمایزند.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
شهرام دلشاد؛ مهدی ترک شوند
چکیده
این مقاله استدلال میکند که چگونه نویسندگان معاصر در بسیاری از جوامع شرقی که در شرایط خفقان و استبداد به سر میبرند، با بازآفرینی متون ادبی کلاسیک به عنوان ابزاری مهم و کارآمد، به مقابله با استبداد میپردازند. این شگرد به خالقان ادبی که در واقع به طور توأمان کنشگران سیاسی و اجتماعی هم به حساب میآیند، امکان میدهد تا در پشت نقابهای ...
بیشتر
این مقاله استدلال میکند که چگونه نویسندگان معاصر در بسیاری از جوامع شرقی که در شرایط خفقان و استبداد به سر میبرند، با بازآفرینی متون ادبی کلاسیک به عنوان ابزاری مهم و کارآمد، به مقابله با استبداد میپردازند. این شگرد به خالقان ادبی که در واقع به طور توأمان کنشگران سیاسی و اجتماعی هم به حساب میآیند، امکان میدهد تا در پشت نقابهای کلاسیک، خود را از معرض خطر دور نگه داشته و با توجه به پیشزمینههای موجود فرهنگی برآمده از متون کلاسیک، پیامهای سیاسی خود را به سهولت، در سطح گسترده و به طور مؤثر به مخاطبان عرضه بدارند. مقاله حاضر با تکیه بر تئوری اقتباس لیندا هاچن، به بررسی این فرایند در دو رمان از ادبیات ایران (روزگار دوزخی آقای ایاز از رضا براهنی) و الجزایر (رمل المایة از واسینی الأعرج) که هر کدام به ترتیب از تاریخ بیهقی و هزار و یک شب اقتباس شده، میپردازد و نشان میدهد که این شیوه، یعنی بهرهگیری از روایت در کنشهای سیاسی، یک رویکرد ادبی فراگیر در ادبیات کشورهای جهان سوم است که زیر یوغ استبداد توانایی بازنمایی شرایط جامعه به طور مستقیم را ندارد. نویسندگان با حفظ روح اصلی اثر به برجستهسازی و حذف پارهای از عناصر و همچنین تغییر و تلاش برای بومیسازی و انطباق اثر با شرایط موجود در جامعه پرداختهاند. به طور دقیق براهنی از استبداد بسته حکومت پهلوی در ایران با اقتباس از قصه استبداد سلطان محمود و واسینی از حرکت-های بنیادگرایانه اسلامی در الجزایر با اقتباس از هزار و یک شب اقتباس کرده است.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
عبدالاحد غیبی؛ مهین حاجی زاده؛ مایه گوزل بهمن
چکیده
مفهوم آزادی، به عنوان یکی از پیچیدهترین و گستردهترین مفاهیم فلسفی، همواره در کانون توجه اندیشمندان بوده است. فلسفه اگزیستانسیالیسم، با تمرکز بر بعد وجودی و هستی انسان، رویکردی منحصر به فرد به مفهوم آزادی ارائه میدهد. در این فلسفه، انسان به عنوان موجودی آزاد، مسؤولیت شکل دهی به زندگی خود و تعیین سرنوشت خویش را بر عهده دارد. اگزیستانسیالیستها ...
بیشتر
مفهوم آزادی، به عنوان یکی از پیچیدهترین و گستردهترین مفاهیم فلسفی، همواره در کانون توجه اندیشمندان بوده است. فلسفه اگزیستانسیالیسم، با تمرکز بر بعد وجودی و هستی انسان، رویکردی منحصر به فرد به مفهوم آزادی ارائه میدهد. در این فلسفه، انسان به عنوان موجودی آزاد، مسؤولیت شکل دهی به زندگی خود و تعیین سرنوشت خویش را بر عهده دارد. اگزیستانسیالیستها بر این باورند که انسان برخلاف بسیاری از موجودات، فاقد ماهیت از پیش تعیین شدهای است و ماهیت خود را از طریق انتخابهای آزادانهای که در طول زندگی انجام میدهد، میسازد. در پژوهش حاضر، با بهرهگیری از روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی ویژگیهای اصلی آزادی در فلسفه اگزیستانسیالیسم و نمود آن در دو رمان پیرمرد و دریا و حین ترکنا الجسر پرداخته شده است. شخصیتهای اصلی این دو رمان، در مواجهه با موقعیتهای چالشبرانگیز، مجبورند مسؤولیت انتخاب-های خود را بپذیرند. این دو رمان نشان میدهند که مواجهه با آزادی و مسئولیت، مسیر خودسازی و معنایابی را شکل میدهد. پذیرش شجاعانه انتخابهای سانتیاگو به شرافت و معنا میانجامد، در حالی که گریز زکی نداوی از این بار وجودی، او را از اصالت و خودسازی بازمیدارد. این مقایسه، جهانشمولی تجربیات بنیادین انسانی مانند آزادی و جستجوی معنا را در فرهنگهای مختلف تأیید میکند.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
حسین سلیمی؛ میثم خلیلی
چکیده
مقایسه ها و واکاوی آثار مشابه در دوران مختلف تاریخ همواره بهانهی خوبی برای پیدا کردن نکات پنهان و علت آن اختلافات بوده است. در این مثلث که زوایایش را یادگار زریران، شاهنامه (هزار بیت دقیقی مدخل در شاهنامه) و تاریخ ثعالبی معروف به غرر اخبار نام نهاده ایم، شباهت هایی طبق انتظار مشاهده میشود که بدیهتاً ناشی از ذکر یک رویداد خاص تاریخی ...
بیشتر
مقایسه ها و واکاوی آثار مشابه در دوران مختلف تاریخ همواره بهانهی خوبی برای پیدا کردن نکات پنهان و علت آن اختلافات بوده است. در این مثلث که زوایایش را یادگار زریران، شاهنامه (هزار بیت دقیقی مدخل در شاهنامه) و تاریخ ثعالبی معروف به غرر اخبار نام نهاده ایم، شباهت هایی طبق انتظار مشاهده میشود که بدیهتاً ناشی از ذکر یک رویداد خاص تاریخی است و در عین حال دارای تفاوتها و یا حذفیاتی نسبت به هم دیگر هستند که نقطه افتراق و محل بحث را میگشاید. این مقاله که با روش توصیفی – تحلیلی نوشته شده است، قصد دارد تا این تفاوت ها و شباهت ها را با بررسی و مقایسه این سه متن مورد واکاوی قرار دهد. نتایج نشان می دهد که تفاوت هایی که در شاهنامه وجود دارد در مقایسه با دو دیگر بزرگتر و ملموس تر است و در عین حال در تاریخ ثعالبی ذکر رویدادها، شباهتهای زیادی به یادگار زریران دارد. در اینجا یافتن تفاوتها و جدول بندی آن این امکان را میدهد که مخاطب دید کلی و تحلیلی را برای مقایسه بیابد . در انتها با استعانت از نظریات گایگر-زبانشناس آلمانی- و احتمالات دیگر مستدل بر استقرا به چراجویی این اختلافات پرداخته می شود.
مقاله پژوهشی
ترجمه
محمد حسن امرائی
چکیده
التکافؤ فی الترجمة یعنی الوصول إلى الکلمات والتعبیرات والأنماط النحویة المألوفة للغة الهدف مقابل عناصر النص المصدر. إحدى المشاکل التی تُحدث فی عملیة الترجمة هی عدم تکافؤ التراکیب النحویة والسمات الصرفیة والنحویة فی اللغة الهدف مع اللغة المصدر؛ حیث یجب استبداله أو تعدیله. فمن هذا المنطلق، یُعدُّ إیجاد التکافؤ أحد الموضوعات إثارة ...
بیشتر
التکافؤ فی الترجمة یعنی الوصول إلى الکلمات والتعبیرات والأنماط النحویة المألوفة للغة الهدف مقابل عناصر النص المصدر. إحدى المشاکل التی تُحدث فی عملیة الترجمة هی عدم تکافؤ التراکیب النحویة والسمات الصرفیة والنحویة فی اللغة الهدف مع اللغة المصدر؛ حیث یجب استبداله أو تعدیله. فمن هذا المنطلق، یُعدُّ إیجاد التکافؤ أحد الموضوعات إثارة للجدل فی فن الترجمة، وقد تم تخصیص جزء کبیر من دراسة الترجمة لهذا الموضوع. فی السیاق ذاته، اقترح کاتفورد نظریة خاصة عن الترجمة تأثرت بطریقة الترجمة والنظریات اللغویة لفیرث وهالیدای. وصلُح إلى أن تکافؤ النص الأصلی مع النص المترجم یعتمد على درجة التقارب والتوافق الشکلی بین المفردات اللغویة معتبرًا أن اللغات تتقابل فی مستویین هما مستوى المفردات ومستوى التراکیب. نظرا لأهمیة هذه القضیة، قمنا بدراسة لغویة لست قصائد من رباعیات الخیام المختارة فی ترجمة مصطفى وهبی التَّل الحرفیة بل "المعجمیة" التی لا تتخطی – فی الغالب – المقابلات اللفظیة للمفردات الفارسیة، بناءً على التغییرات الصوریة لکاتفورد (1965م) کإطار نظری للبحث هذا. وظّف کاتفورد خمسة أنواع من الانتقالات والتغییرات فی المستوی والفئة التی تتداخل أحیانًا. استناداً إلى التفاصیل والبیانات التی تلی أدناه، یمکن استنتاج أن المترجم لا ینبغی أن یسعى لإیجاد دور نحوی مماثل فی اللغة الهدف، بل یجب أن یتعرف على العلاقة الدلالیة بین کلمتین أو أکثر فی الجملة الفارسیة، ثم یبحث عن نفس العلاقة الدلالیة بین الکلمات فی اللغة العربیة؛ حیث تؤکد نظریة کاتفورد نفس الاختلاف فی الأدوار النحویة. تشیر النتائج کذلک إلی أنّ المترجم من بین الجمل الموجودة فی الرباعیات المنتخبة لخیام التی تتضمن واحدًا وستین تغییرًا رسمیًا للفئة والمستوی، فإن التغییر الأکثر ت
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
رئوف ابراهیم سمین؛ موسی پرنیان؛ خلیل بیگزاده
چکیده
نشانهشناسی فرهنگی، مطالعة مناسبات بینافرهنگی میان قطبهای تعاملی، تعارضی و تقابلی است که گسترۀ فرهنگ خودی و رمزگان آن را در برابر تنگناهای فرهنگ دیگری یا نافرهنگ تبیین میکند. برداشت پیشینی لوتمان از فرهنگ در هیأت مجموعهای از نظامهای نشانهای با حد و مرزهای مبهم بودهاست و تمامی پدیدارهای نشانهای را که در پیوستاری بهطور ...
بیشتر
نشانهشناسی فرهنگی، مطالعة مناسبات بینافرهنگی میان قطبهای تعاملی، تعارضی و تقابلی است که گسترۀ فرهنگ خودی و رمزگان آن را در برابر تنگناهای فرهنگ دیگری یا نافرهنگ تبیین میکند. برداشت پیشینی لوتمان از فرهنگ در هیأت مجموعهای از نظامهای نشانهای با حد و مرزهای مبهم بودهاست و تمامی پدیدارهای نشانهای را که در پیوستاری بهطور خاص سازمانیافته غرق هستند، سپهر نشانهای مینامد. مرز و فضای نشانهشناختی فرهنگی، همگنی و فردیت را برجسته میسازد و عملکرد این فیلترینگ، تبدیل بیگانه به آشنا و گاهی دیگری به خود است. این پژوهش رمانهای «بر جادههای آبی سرخ» و «فرانکشتاین در بغداد» را بر پایة نظریة سپهر نشانهای لوتمان با تکیه بر مرز و مرکز با کاربست مفاهیمی مانند قطبهای تعاملی، تعارضی و تقابلی در سپهر نشانهای لوتمان با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی و تبیین کردهاست. نویسندگان، مرز و مرکز را در آثار مورد مطالعه برای فرهنگ خودی تبیین کرده و در صدد نگهداشت آن هستند، اگر چه فضای این آثار، مرکز و پیرامونی دارد که بهناچار دری به فرهنگ دیگری گشودهاند. دستاورد پژوهش نشان میدهد، نابرابری ساختاری از نشانههای فرهنگی در مرز و مناسبات میان متنها و فضاهای متفاوت در مرکز وجود دارد و باعث شدهن نشدهاست، بلکه تقابلهای جبرانناپذیری در آن وجود دارد. البتّه این دو نویسنده، بهویژه نادر ابراهیمی فرهنگ خودی را با وجود تقابل و تناقض فرهنگ خودی و دیگری در برخورد با فرهنگ دیگری حفظ کرده و دیگری را در خارج از مرز مؤلفههای فرهنگ خودی نگه داشتهاست.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
زینب اکبری؛ نسرین فقیه ملک مرزبان
چکیده
این پژوهش به بررسی تطبیقی مفهومسازی استعاری «بلا» در متون منتخب عرفانی فارسی و عربی میپردازد. مسئله اصلی، شناسایی شباهتها و دستهبندی ابعاد تنوع مفهومسازی «بلا» و توصیف دقیق «کانون معنایی» استعاره در هر سنت است. چارچوب نظری، نظریه استعاره شناختی-فرهنگی کِوِچِش (۲۰۰۵) با تمرکز بر تعامل مفاهیم جهانشمولی و ...
بیشتر
این پژوهش به بررسی تطبیقی مفهومسازی استعاری «بلا» در متون منتخب عرفانی فارسی و عربی میپردازد. مسئله اصلی، شناسایی شباهتها و دستهبندی ابعاد تنوع مفهومسازی «بلا» و توصیف دقیق «کانون معنایی» استعاره در هر سنت است. چارچوب نظری، نظریه استعاره شناختی-فرهنگی کِوِچِش (۲۰۰۵) با تمرکز بر تعامل مفاهیم جهانشمولی و تنوع فرهنگی است. پژوهش با روش ترکیبی (کمی-کیفی) انجام شده و دادهها با استفاده از تحلیل محتوا و رویکرد کیفی تحلیل نگاشتهای استعاری بررسی شدهاند. نتایج نشان میدهد حوزههای مبدأ مشترکی چون «ظرف»، «بار»، «آتش» و «خوردنی» برای مفهومسازی «بلا» در متون مورد بررسی هر دو زبان وجود دارد. با این حال، تفاوتهای قابل توجهی در ترجیحات شناختی-فرهنگی و بسط استعارهها مشاهده میشود که در چهار سطح قابل دستهبندی است: ۱) تفاوت در بسامد استعارهها، ۲) مفهومسازی همخوان و بدیل، ۳) دامنۀ حوزۀ مقصد و ۴) تنوع در نگاشتها و استنتاجهای استعاری. تحلیل کیفی این ابعاد، نشان میدهد که کانون معنایی «بلا» در سنت عرفانی عربی، با برجستگی و بسامد بالای حوزۀ مبدأ «نیرو و حرکت» بلا را به عنوان مواجهه با نیروی قوی و محتوم الهی که از بالا به پایین جهتدهی شده است مفهومسازی میکند در حالیکه کانون معنایی «بلا» در سنت عرفانی فارسی، با برجستگی و بسامد حوزه مبدأ «آتش و ظرف» بلا را به عنوان تجربهای فعال برای رسیدن به کمال و پختگی در مسیر سلوک مفهومسازی میکند. این یافتهها بر لزوم طبقهبندی توصیفی ابعاد تنوع استعاری مفاهیم انتزاعی عرفانی در پرتو نظریۀ شناختی-فرهنگی تأکید میورزد.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
محمد حسن امرائی؛ ابوالفضل رضایی
چکیده
غالبًا ما کان یُنظر إلى انتصار الثورة العباسیة على أنّه انتصار للإیرانیین على العرب، ومع وصول البرامکة والسکرتاریین والوزراء الإیرانیین إلى البلاط العباسی، زادت مساهمة الإیرانیین فی الأدب العربی والحضارة الإسلامیة. لقد شارک الإیرانیون بنشاط فی جمیع مجالات الحیاة الإسلامیة وکان للطبقة الموالیة، ومعظمهم من الإیرانیین، تأثیر هائل ...
بیشتر
غالبًا ما کان یُنظر إلى انتصار الثورة العباسیة على أنّه انتصار للإیرانیین على العرب، ومع وصول البرامکة والسکرتاریین والوزراء الإیرانیین إلى البلاط العباسی، زادت مساهمة الإیرانیین فی الأدب العربی والحضارة الإسلامیة. لقد شارک الإیرانیون بنشاط فی جمیع مجالات الحیاة الإسلامیة وکان للطبقة الموالیة، ومعظمهم من الإیرانیین، تأثیر هائل على حیاة المسلمین العرب. فمن هذا المنطلق، بالتزامن مع تشکیل حکومة بنی عباس وحضور الإیرانیین فی الهیکل الإداری لحکومتهم، تم وضع الأساس لحرکة ثقافیة أدبیة شاملة؛ حیث، باتت التقالید الأدبیة والاجتماعیة وأعمال الفکر الإیرانی على رأس الثقافات التی أثرت على اللغة والثقافة العربیة. إنّ ظهور التقالید والثقافة الإیرانیة فی شعر شعراء العصر العباسی أحدث نقطة تحول فی الشعر واستطاعت أن یؤثر على العدید من الأعمال الأدبیة فی هذه الفترة. فی المجال ذاته، یُعدُّ أبو العلاء المعری شاعرًا عربیًا نبیلًا ألقت مظاهر الثقافة والحضارة الإیرانیة بظلالها على شعره. یهدف هذا المقال إلى التعرف على الجوانب المختلفة للثقافة والأدب الإیرانی فی شعر أبی العلاء المعری بطریقة وصفیة تحلیلیة. والمحاور الرئیسیة لهذا البحث الذی بُنی علی مؤشرات الأدب المقارن والمدرسة الفرنسیة، تتمثل فی إلقاء نظرة عابرة علی قصائده والتعبیر عن بعض تجلیات الثقافة والأدب الإیرانی فیها. ومن النتائج الرئیسة التی توصّل إلیها المقال هی أنّ أبا العلاء المعری، مع معرفة واسعة بالثقافة والأدب الإیرانی، أظهر إلمامه الخاص بالثقافة والحضارة الساسانیة من خلال استدعاء الشخصیات الساسانیة وتوارد أسماء ملوک الفرس وألقابهم والعائلات الإیرانیة والإشارة إلى مظاهر الثقافة والعادات الإیرانیة، مثل الأعیاد القدیمة، وحفلة السذج، والتطرّق إلى الطقوس الدینیة للإیرانیین القدماء (الزرادشتیین) وتوظیف ألفاظ الفارسیة المعرّبة الکثیرة فی شعره.