مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
وئام العلی؛ مریم جلالی؛ قدرت اله طاهری
چکیده
از آغاز شکل گیری فمنیسم، به ویژه در شاخه زبانشناسی آن بر ماهیت ذاتی«زبان» و نسبت آن با جهان و گفتمان «مردسالارانه» تأکید میشود و یکی از راههای برون رفت از معضل در حاشیه بودن زنان را، فاصله گرفتن از زبان مردانه و پایهریزی سبک و زبان زنانه میدانند. منتقدان فمنیست، ایدۀ تفاوت زبان زنانه از زبان مردانه را مطرح کردهاند. ...
بیشتر
از آغاز شکل گیری فمنیسم، به ویژه در شاخه زبانشناسی آن بر ماهیت ذاتی«زبان» و نسبت آن با جهان و گفتمان «مردسالارانه» تأکید میشود و یکی از راههای برون رفت از معضل در حاشیه بودن زنان را، فاصله گرفتن از زبان مردانه و پایهریزی سبک و زبان زنانه میدانند. منتقدان فمنیست، ایدۀ تفاوت زبان زنانه از زبان مردانه را مطرح کردهاند. در این نوشتار، صحّت و سقم این ادّعا، با هدف سنجش تشبیهات نویسندگان زن و مرد در دو زبان فارسی و عربی(در داستانها) با توجّه به عامل «جنسیّت» بررسی شده است. به این منظور، از چهار نویسنده مشهور مرد و زن ایرانی و سوری آثاری انتخاب شده و تشبیهات آن به روش توصیفی تحلیلی از منظر همگرایی و واگرایی در تناسب با جنسیت نویسنده بررسی شده است. یافتهها نشان میدهد تشبیهات جنسیت زده در آثار مستور، پیرزاد و بیطار پرکاربرد است؛ به علاوه، تشبیهات همگرا با جنسیت نویسنده، درآثار مستور و پیرزاد دیده میشود. در مقابل، الراهب و بیطار در کاربرد تشبیهاتی که از زبان شخصیت مرد در داستان بیان میشود، کنشی واگرایانه داشته و از جنسیت خود فاصله گرفتهاند. در مجموع در صورتی که نام پیرزاد و مستور از کتابشان حذف شود، مخاطب میتواند با تمرکز بر ساخت و کاربرد تشبیهات، جنسیت نویسندگان را حدس بزند.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
بهزاد پورقریب؛ محبوبه خلیلی؛ سجاد عربی
چکیده
بررسی رابطه ادبیات با سایر علوم انسانی یکی از رویکردهای ادبیات تطبیقی است و ادبیات را خارج از بافت فرهنگی و مناسبات آن با سایر علوم به درستی نمیتوان شناخت. روانشناسی از جمله این علوم است که به تبع آن «نقد ادبی روانکاونه» شکل گرفت. «آلبر دو موپاسان» و «میخائیل نعیمه» تقریباً در یک برهه زمانی واحد میزیستند و شخصیتهای ...
بیشتر
بررسی رابطه ادبیات با سایر علوم انسانی یکی از رویکردهای ادبیات تطبیقی است و ادبیات را خارج از بافت فرهنگی و مناسبات آن با سایر علوم به درستی نمیتوان شناخت. روانشناسی از جمله این علوم است که به تبع آن «نقد ادبی روانکاونه» شکل گرفت. «آلبر دو موپاسان» و «میخائیل نعیمه» تقریباً در یک برهه زمانی واحد میزیستند و شخصیتهای اصلی دو داستان کوتاه آنها تحت عناوین ولگرد و کوتوله از دیدگاه نقد روانکاوانه، دارای وضعیتی مشابه هستند و قابلیت واکاوی تطبیقی براساس نظریه شخصیت آلفرد آدلر را دارند. «احساس حقارت»، «عقده حقارت»، «سبک زندگی»، «علاقه اجتماعی» و «غایت زندگی» مهمترین مولفههای نظریه آدلر به شمار میرود. در این پژوهش با هدف شناخت هرچه بیشتر دو اثر، شخصیتهای داستانهای آنها و به تبع آن شخصیت خود نویسندگان از لابه لای آثار آنها، تلاش شده است شخصیت اصلی این دو داستان با روش تحلیل محتوا و در چارچوب مکتب آمریکا و براساس نظریه آدلر واکاوی تطبیقی شوند. نتایج تحقیق نشان داد که شخصیت هر دو داستان تحت تاثیرجامعه نابسامان نویسندگان شکل گرفتهاند. عقده حقارت در ولگرد ناشی از توجه بیش از حد و همچنین بیتوجهی است اما در کوتوله این عقده حقارت از مشکلات جسمی و قباحت منظر نشات میگیرد.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
زهرا حقایقی؛ بهار صدیقی؛ احمدرضا حیدریان شهری
چکیده
پدیده مهاجرت، یکی از بزرگترین تجربههای بشری از دیرباز بوده است؛ اما نگرش به آن در دوران معاصر، بانگریستن به وضعیت انسان تغییر نموده است و ابعاد معنایی متفاوتی دارد؛ به ویژه نمود آن در ادبیات مهاجرت داستانی، تصویری از تنش و چالش میان شخصیتها با سنتها، هنجارها و سیاستهای حاکم در دو سرزمین مبدأ و میزبان است. از این رو در ...
بیشتر
پدیده مهاجرت، یکی از بزرگترین تجربههای بشری از دیرباز بوده است؛ اما نگرش به آن در دوران معاصر، بانگریستن به وضعیت انسان تغییر نموده است و ابعاد معنایی متفاوتی دارد؛ به ویژه نمود آن در ادبیات مهاجرت داستانی، تصویری از تنش و چالش میان شخصیتها با سنتها، هنجارها و سیاستهای حاکم در دو سرزمین مبدأ و میزبان است. از این رو در آثار داستانی مهاجرت میتوان با نگاهی رئالیستی انتقادی، بازتابی از تجربهای عینی و دقیق از واقعیت را با نگاهی به مسائل و معضلات اجتماعی انسان در عصر جدید یافت. همین امر ضرورت پژوهشهای تطبیقی و همساننگر در حوزه ادبیات مهاجرت را میطلبد تا لایه های پنهان آن را هویدا سازد. این پژوهش با هدف بررسی کارکرد انتقادی درونمایه دو رمان نام آشنای ادبیات عربی و فارسی اولاد الغیتو اسمی آدم از الیاس خوری1 و همنوایی شبانه ارکستر چوبها از رضا قاسمی در پی آن است تا درونمایة مطرح شده در دو رمان را که منجر به گفتمانی انتقادی گشته است را با رویکردی رئالیسم انتقادی واکاوی نماید. این جستار با روش توصیفی و تحلیلی و بر بنیان مکتب تطبیقی آمریکایی، کارکرد انتقادی درونمایه را مورد بررسی قرار داده است و دستاوردهای این پژوهش نشان میدهد که موضوعات انتقادی همسان در دو رمان، شامل مسائل سیاسی، سازههای استعماری و نقش روشنفکران است. در رمان اولاد الغیتو این موضوعات با تأکید بر زمینههای تاریخی و بازنمایی واقعیتهای اجتماعی مطرح شدهاند، در حالی که در رمان همنوایی به شکلی نمادین و تمثیلی به مسألة استعمار پرداخته شده است.از موضوعات اجتماعی مطرح در دو رمان، مسأله گمشدگی و حاشیگی مهاجران است که در رمان اولاد الغیتو، مسألهای فراتر از گمشدگی مهاجر مطرح شده است و به موضوع فلسطینیانی که در حاشیه تاریخ گم شدهاند پرداخته است. در رابطه با مسائل فرهنگی، دو نگاه متفاوت در پیوند با هویت دینی در دو رمان دیده می شود.
مقاله پژوهشی
ایران باستان
نرگس رشیدی؛ وحید سبزیان پور؛ جهانگیر امیری؛ علی دودمان کوشکی
چکیده
یکی از نشانههای ژرفاندیشی و خردمندی ایرانیان باستان، سخنانی است کوتاه و پرمغز و پندهایی ارزشمند است که نشان از خردگرایی و دینمداری و دادورزی و پایبندی به اخلاقیات آنان دارد. نیاز و شیفتگی عربها به فرهنگ و تمدن ایرانی و اشتیاق آنها به شنیدن اخبار ایرانیان باستان، باعث آشنایی آنها با حکمتها و پندهای این قوم از طریق ترجمة ...
بیشتر
یکی از نشانههای ژرفاندیشی و خردمندی ایرانیان باستان، سخنانی است کوتاه و پرمغز و پندهایی ارزشمند است که نشان از خردگرایی و دینمداری و دادورزی و پایبندی به اخلاقیات آنان دارد. نیاز و شیفتگی عربها به فرهنگ و تمدن ایرانی و اشتیاق آنها به شنیدن اخبار ایرانیان باستان، باعث آشنایی آنها با حکمتها و پندهای این قوم از طریق ترجمة متون پهلوی و اختلاط نژادی و درنتیجه ورود این سخنان حکیمانه به فرهنگ عربی شد. این پژوهش تکملهای است بر کتاب حکمتهای ایرانیان باستان در منابع عربی که به معرفی بیش از هزار مضمون حکیمانة ایرانی در ادب عربی پرداخته است. از آنجا که در پژوهش مذکور برخی منابع در دسترس نبوده و یا از قلم افتاده است، به معرفی حدود 250 مضمون جدید پرداخته همسویی و اشتراک آنها را با حکمتهای نهج البلاغه، غررالحکم و احادیث نبوی و... از جهت ساختار کلامی و مضمونی نشان دادهایم. علاوه بر معرفی حکیمانه های جدید ایرانی، تلاش کردهایم که با روش عِلّی- مقایسه ای، احتمالات مختلف را برای توجیه و تفسیر این شباهتها مورد بررسی قرار دهیم. نتایج مقایسه بر اساس این احتمالات، نشان از قرابت فکری و فرهنگی ایرانیان باستان با بسیاری از مضامین اسلامی به سبب تجربه و عقلانیت و آموزه های دینی دارد. هرچند احتمال جعل و انتساب دروغین با انگیزة تعصبات دینی و شعوبی منتفی نیست.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
بهرعلی رضایی
چکیده
بافت را میتوان مطمئنترین و مهمترین ابزار مفسّر برای ورود به تحلیل متون چه دینی و چه غیر دینی دانست. نظرات پراکنده بافت شناسی جاحظ و ابنجنی پایهگذار نظریات جرجانی محسوب میشود و حال آنکه نظریات مدون جرجانی مقدمهای است بر نظریات دانشمندان غربی متاخر از او مانند «اولمان»، «یاکوبسن»، «فرث» و« چامسکی». ...
بیشتر
بافت را میتوان مطمئنترین و مهمترین ابزار مفسّر برای ورود به تحلیل متون چه دینی و چه غیر دینی دانست. نظرات پراکنده بافت شناسی جاحظ و ابنجنی پایهگذار نظریات جرجانی محسوب میشود و حال آنکه نظریات مدون جرجانی مقدمهای است بر نظریات دانشمندان غربی متاخر از او مانند «اولمان»، «یاکوبسن»، «فرث» و« چامسکی». جرجانی بافت را در راستای رسیدن به معنا، میبیند و از همین گذر، فعالیتهای او نسبتاً منسجم و در چارچوب علم مدرن معناشناسی کاربردی تبیین میگردد. این مقاله میکوشد تا با شیوه توصیفی – تحلیلی به معرفی و همسنجی برخی از مولفههای بافت ساز در نزد زبانشناسان قدیم عرب و زبانشناسان معاصر غربی با نظرات بافت شناسی جرجانی که اصالتا ایرانی است بپردازد و با تطبیق آنها با هم، رویکرد بافت شناسی هر سه گروه را به متن بازتاب دهد.بافت موقعیت که در نزد جرجانی به «اقتضای حال مخاطب و شنونده» شناخته میشود؛ در نزد همه زبانشناسان غربی و مسلمان مورد بحث، نقطه اشتراک است. در مبحث بافت درون زبانی بحث الفاظ و ارتباطات آن با معنا و همچنین بحث آوا شناسی در نظریات ابن جنی و جاحظ و همچنین فرث مطرح است. نقش های ارتباطی الفاظ میان جمله های متن که ماهیت تقویت ساختار بافت کلام را دارند؛ در نزد یاکوبسن و جرجانی از جمله مواردی است که نقطه اشتراک آن دو در بررسی بافت کلام شناخته می شود. البته نباید قواعد ترکیبی را از نظر دور داشت چرا که در حقیقت بافت کلام محصول حضور الفاظ در ترکیب کلام هستند، این مهم نیز نقطه اشتراکی زبانشناسان غربی و جرجانی می تواند قلمداد شود. ترکیب های نحوی در نزد جرجانی و چامسکی به عنوان مولفه بافت ساز شناخته می شود و نقش تولیدی نحو یا به عبارت دیگر دستور زایشی باعث ایجاد و شکل گیری ساختار بافتی در جمله و نیز کلام در نزد این دو زبان شناس شده است.
مقاله پژوهشی
ترجمه
سید مهدی مسبوق؛ سولماز غفاری
چکیده
ترجمه، فرآیندی است مبتنی بر بازآرایی متن که در پرتو روشها و سبکهای ویژهی مترجم، ممکن است ترجمهای خاص نسبت به دیگر ترجمهها مقبولیت افزونتری بیابد. پیوند ژرف و ناگسستنی ادبیات و فرهنگ فارسی و عربی، سبب پدیدار شدن انبوهی از متون ترجمهشده میان این دو زبان گردیده که بستری غنی برای پژوهشهای ترجمهشناسی فراهم میآورد. کتاب ...
بیشتر
ترجمه، فرآیندی است مبتنی بر بازآرایی متن که در پرتو روشها و سبکهای ویژهی مترجم، ممکن است ترجمهای خاص نسبت به دیگر ترجمهها مقبولیت افزونتری بیابد. پیوند ژرف و ناگسستنی ادبیات و فرهنگ فارسی و عربی، سبب پدیدار شدن انبوهی از متون ترجمهشده میان این دو زبان گردیده که بستری غنی برای پژوهشهای ترجمهشناسی فراهم میآورد. کتاب «الصهیونیة و العنف من بدایة الاستیطان إلی إنتفاضة الأقصی» اثر عبدالوهاب المسیری، اندیشمند برجستهی مصری و صهیونیسمپژوه، از مهمترین آثار این نویسنده بهشمار میرود که فصول چهارم تا هفتم آن توسط سیدعدنان فلاحی به فارسی ترجمه شده است. در گسترهی کنونی مطالعات ترجمه، نقد ترجمه بر آن است تا با سنجش ترجمه در قیاس با متن مبدأ، کیفیت آن را ارزیابی و عملکرد مترجم را واکاوی نماید. در این میان، الگوی خوزه لمبرت و هندریک فان گورپ با عنوان «مکتب دخل و تصرف یا دستکاری»، که در زمرهی مطالعات توصیقی ترجمه جای میگیرد، از الگوهای راهگشا محسوب میشود. این الگو با تکیه بر چهار محور «دادههای مقدماتی»، «سطح کلان»، «سطح خرد» و «بافت نظاممند»، در پی یافتن روشهایی کارآمدتر برای توصیف فرآیند ترجمه و تعیین هنجارهای رفتاری مترجم در مواجهه با فرهنگ و متن است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی، درصدد ارزیابی و سنجش راهبردها و عملکرد مترجم در ترجمهی یادشده، شناسایی دخلوتصرفهای اعمالی و تبیین چگونگی انتقال اطلاعات است. با توجه به گستردگی متن اصلی، پیکرهی پژوهش به فصول چهارم تا هفتم محدود گردید. یافتهها حاکی از آن است که فلاحی بر پایهی الگوی یادشده، ترجمهای عمدتا تحتاللفظی و نارسا ارائه نموده که در فرآیند انتقال، لغزشهایی نیز در آن مشاهده میشود. همچنین، تحلیل جامع در سطح «بافت نظاممند» - بهعنوان آخرین مرحلهی الگو - نشان میدهد که هنجارهای آغازین و عملیاتیِ حاکم بر متن مقصد، در تبیین رفتارها و راهبردهای مترجم نقشی تعیینکننده ایفا کردهاند.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
علی اکبر نورسیده؛ علی باقری؛ محمد فاطمی
چکیده
نشانهشناسی پییرگیرو به عنوان یک نظریه گفتمان محور، نشانههای زبانی را در متن بر اساس رمزگانی که بدانها تعلق میگیرد مورد واکاوی قرار میدهد. رمزگان زیباییشناختی در الگوی گیرو بر اساس نشانههای القائی در شعر که با خیال و عواطف انگیخته شده سرو کار دارد لذا به نشانههای چند معنایی و مبهم، که ذهن و روان انسان با آن ...
بیشتر
نشانهشناسی پییرگیرو به عنوان یک نظریه گفتمان محور، نشانههای زبانی را در متن بر اساس رمزگانی که بدانها تعلق میگیرد مورد واکاوی قرار میدهد. رمزگان زیباییشناختی در الگوی گیرو بر اساس نشانههای القائی در شعر که با خیال و عواطف انگیخته شده سرو کار دارد لذا به نشانههای چند معنایی و مبهم، که ذهن و روان انسان با آن مواجه است، چهارچوب مشخصی میدهد که در این حالت تحلیلگر با نشانههایی روبه رو است که به شکل نظامی در آمدهاند. رنگ سبز از جمله نشانههایی القائی و انگیخته شعری در شعر قیصرامین پور و أمل دنقل دو شاعر نامی عربی فارسی است که با خلق فضای تخیّل آمیز و ایجاد تقابلهای دوگانه سبب زیبایی و تضمن معنایی وبعضا چند معنایی میشود. از این رو مقاله حاضر میکوشد تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی دلالت رنگ سبز را در شعر أمل دنقل و قیصر امین پور به عنوان یک نشانه زبانی چند لایه در سایه رمزگان زیبایی شتاسی پییر گیرو تحلیل کند. نتایج پژوهش نشان میدهد که رنگ واژه سبز در آراء دو شاعر از اهمیت ویژهای برخودار است و در مواردی از این رنگ به عنوان نماد عواطف و احساسات قلبی و همینطور عنصر معنوی و قدسی یاد میکنند. با توجه به معنای اصلی رنگ سبز به عنوان نماد طبیعت، هر دو شاعر در مقام مقایسه بین روستا و شهر، ضمن برتری دادن روستا بر شهر، آرامش و آسایش را از جمله نشانگان رنگواژه سبز قلمداد میکنند.علاوه بر این رنگواژه سبز درآثار مورد مطالعه نماد زندگی، امید، باروری، تازگی و زندهدلی است که هر کدام برای بیان مقاصد و افکار منحصر به فردی در قالب «خیزش و زایش»ارائه گردیده است.