مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
کمال رسولیان؛ فاطمه مدرسی
چکیده
دو نویسنده ادبیات داستانی ایران و مصر، غلامحسین ساعدی و نجیب محفوظ، در دو اثر همنام خود با عنوانِ گدا، به موضوعات اجتماعی مهمی در برخوردِ جامعه با پدیدة مدرنیته پرداخته اند. پژوهش حاضر، با تکیه بر دیالکتیک هگل، به تحلیل تطبیقی ایندو اثر، پرداخته و برنهاد (تز) سنت، برابرنهاد (آنتیتز) مدرنیته و همنهاد (سنتز) پیامدهای اینتعارض ...
بیشتر
دو نویسنده ادبیات داستانی ایران و مصر، غلامحسین ساعدی و نجیب محفوظ، در دو اثر همنام خود با عنوانِ گدا، به موضوعات اجتماعی مهمی در برخوردِ جامعه با پدیدة مدرنیته پرداخته اند. پژوهش حاضر، با تکیه بر دیالکتیک هگل، به تحلیل تطبیقی ایندو اثر، پرداخته و برنهاد (تز) سنت، برابرنهاد (آنتیتز) مدرنیته و همنهاد (سنتز) پیامدهای اینتعارض را در دو جامعه ایران و مصر واکاوی میکند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که در داستان «گدا»ی ساعدی، سنت از طریق احترام به خانواده، پایبندی به ارزشهای روستایی و اعتقادات مذهبی نمایان است و مدرنیته با فروپاشی کانون خانواده، گسترش فساد اخلاقی و بیاعتنایی به دین، برابرنهاد آن را شکل میدهد. در «الشّحاذ»، سنت در وفاداری خانوادگی، نوستالژی گذشته و سادگی و صمیمیت روستایی تجلی مییابد، درحالیکه مدرنیته با علمزدگی، سردی روابط اجتماعی و بیحرمتی به مقدسات در تقابل با آن، قرار میگیرد. دیالکتیک هگل نشان میدهد که این تضادها بهمثابه نیروی محرکهای در بطن تاریخ عملکرده که نطفههای یکدیگر را در خود پرورش میدهند. پیامد این صیرورت (سنتز) در هر دو اثر، اضطراب، ترس و تنهایی است که در ارتباط با عُمرحمزاوی، شخصیت اصلی الشّحاذ، بهشکلِ پوچی و گمگشتگی در معنای زندگی نیز، تجلیمییابد. جستار پیشِرو، با رویکردی توصیفی-تحلیلی، ضمن برجستهسازی جنبههای منفی مدرنیته، نشان میدهد که هر دو نویسنده با نگاهی انتقادی، گذارِ ناتمام از سنت به مدرنیته را بهتصویرکشیده و عمیقاً به تبعات اجتماعی این تحول پرداختهاند.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
عبدالباسط عرب یوسف آبادی؛ فائزه عرب یوسف آبادی
چکیده
رویکرد سبک گوتیک در هنر و ادبیات ، پرداختن به موضوعاتی؛ مانند وحشت، هراس و دلهره است. این سبک در داستاننویسی با استفاده از شخصیتهای عجیب و غریب و با تلفیق عناصر رازآلود با خشونت و به نمایش گذاشتن تصاویر جنایت و محیطهای متروکه و خالی از سکنه جایگاه قابلتوجهی پیدا کرده است. احمد خالد توفیق (1962-2018م) و رامبد خانلری (1362ش) دو رماننویس ...
بیشتر
رویکرد سبک گوتیک در هنر و ادبیات ، پرداختن به موضوعاتی؛ مانند وحشت، هراس و دلهره است. این سبک در داستاننویسی با استفاده از شخصیتهای عجیب و غریب و با تلفیق عناصر رازآلود با خشونت و به نمایش گذاشتن تصاویر جنایت و محیطهای متروکه و خالی از سکنه جایگاه قابلتوجهی پیدا کرده است. احمد خالد توفیق (1962-2018م) و رامبد خانلری (1362ش) دو رماننویس معاصر عربی و ایرانی هستند که آثاری داستانی در حوزه گوتیک به رشته تحریر درآوردند. مجموعه داستانی حکایة الغرفة 207 (2008م) از احمد خالد توفیق شباهتهای قابل توجهی در محتوا و ساختار با مجموعة داستانی سرطان جن (1397ش) خانلری دارد. هدف این پژوهش بررسی تطبیقی مؤلفههای گوتیک در مجموعه داستانهای حکایة الغرفة 207 و سرطان جن است. نتایج حاکی از آن است که اصلیترین مؤلفه های مشترک گوتیک در مجموعه داستانهای حکایة الغرفة 207 و سرطان جن به ترتیب اهمیت عبارت است از: شخصیتپردازی، فضای رمزآلود، رخدادهای غیرقابل باور، تسخیر و خشونت. کمیت استفاده از این مولفهها در هر دو اثر نشان از توجه مشابه هر دو نویسنده به این مولفه ها دارد با این تفاوت که در داستانهای حکایة الغرفة 207در بخش شخصیت پردازی و فضاسازی تعمق بیشتری در وحشت ذهن داشته و در مجموعه داستان سرطان جن مولفه خشونت بیشتر از تسخیر نمود داشته است.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
زهره قربانی مادوانی؛ امیر مسگر
چکیده
ژاک دریدا تحت تأثیر رویکرد عدم قطعیتی که در قرن بیستم پدید آمده بود دست به ارائه رویکرد شالودهشکنانه در غرب زد. بعد از آنکه نقد نو توانست سیطرة مناسبات خارجی برمتن را از بین ببرد و خود متن و شکل و ساختار آن را به عنوان مباحث اصلی نقد مطرح کند، توجّه همه ناقدان معطوف متن گشت وکمتر کسی به خود خواننده ومخاطب متن اهمیت میداد. ولی ...
بیشتر
ژاک دریدا تحت تأثیر رویکرد عدم قطعیتی که در قرن بیستم پدید آمده بود دست به ارائه رویکرد شالودهشکنانه در غرب زد. بعد از آنکه نقد نو توانست سیطرة مناسبات خارجی برمتن را از بین ببرد و خود متن و شکل و ساختار آن را به عنوان مباحث اصلی نقد مطرح کند، توجّه همه ناقدان معطوف متن گشت وکمتر کسی به خود خواننده ومخاطب متن اهمیت میداد. ولی دریدا با مطرح نمودن نظریه خود برای خواننده نقش اساسی در نظر گرفت و بدین شکل شاهد نقد خواننده محور گشتیم. در کنار این موضوع نفی حضور معنا در متن نیز منجر به برداشتهای متفاوت از متن میشود. از این رو در این جستار با از بین بردن شالوده دو قصیدة «مسافر عربی فی محطات السماء» از« محمد الماغوط» وقصیده « لعنت» از« احمد شاملو» به روش توصیفی- تحلیلی متوجه شدیم که علاوه بر ایدئولوژیهای مدنظر این دو شاعر میتوان ایدئولوژیهای مختلفی را برداشت کرد. برای نمونه هردو شاعر در قصیدههای خودشان به دنبال آن بودند که عدم تغییر وتحول در جامعه را مورد نقد قرار بدهند و مخاطبان خود را به ایجاد تغییر تشویق نمایند، ولی با رویکرد شالودهشکن توانستیم ساختار اصلی این دوقصیده را بر هم بزینم و ایدئولوژی اصلی را از بین ببریم و ایدئولوژیهای دیگری را جایگزین آن کنیم.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
احمد لامعی گیو
چکیده
در طول تاریخ، ملّتها و اقوام مختلف بهواسطه همجواری جغرافیایی، مبادلات تجاری و نیز برخی شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنها، به ناچار با یکدیگر ارتباط داشته و این روابط و پیوستگی به مرور زمان تا بدانجا تعمیق یافته، که پیوندهای ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی را به دنبال داشته است. طبیعی است که این امر، بر زبان و ادبیّات مردم علیرغم ...
بیشتر
در طول تاریخ، ملّتها و اقوام مختلف بهواسطه همجواری جغرافیایی، مبادلات تجاری و نیز برخی شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنها، به ناچار با یکدیگر ارتباط داشته و این روابط و پیوستگی به مرور زمان تا بدانجا تعمیق یافته، که پیوندهای ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی را به دنبال داشته است. طبیعی است که این امر، بر زبان و ادبیّات مردم علیرغم تفاوتهای فرهنگی و ملّی، تأثیر گذارده و تنوّع در گفتار و واژگان را رقم زده است. علاوه بر این، اهتمام حکومتها به علم و دانش، وجود علما و ادبا و محافل مختلف ادبی، عامل دیگری بر امتزاج فرهنگی بهویژه، عرصه واژگانی و گفتاری بوده و روشن است که در چنین فضایی و تأثیرات متقابل دو زبان بر یکدیگر، راه برای ورود واژگان دخیل را هموار نموده است. این پژوهش کوشیده است با دستهبندی واژگان معرّب در ده موضوع مرتبط و با روش توصیفی و تحلیلی به واکاوی مسأله بپردازد و در مجموع سی واژه دخیل که بیشترین بسامد را در ادبیات منظوم شعرای عربیسرای خراسان داشته، مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان میدهد که شعرای تازیگوی خراسان در دو قرن چهارم و پنجم توانسهاند با وارد کردن واژگان دخیل فارسی در ادب عربی غنای فرهنگی این زبان را برجسته جلوه داده و میزان نفوذ فرهنگ و ادب ایرانی را در دیگر زبانها، بهویژه عربی به نمایش گذارند که این امر را میتوان نوعی ابتکار ادبای خراسان در احیای فرهنگ فارسی و هویتبخشی به اصالت زبان ایرانی دانست.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
عزت ملاابراهیمی؛ سعید پروانه
چکیده
فرهنگ و ادب عربی و فارسی در گذر دورههای مختلف تاریخی، به دلیل ارتباطات فراوان مردمان این دو سرزمین با یکدیگر، تعامل زیادی با هم داشتهاند. اثرپذیری شاعران ایرانی و عرب از فرهنگ و ادبیات یکدیگر، از نمایانترین جلوه های این تعامل است. نزار بنی المرجه، از شاعران معاصر سوری است که تحت تأثیر این تعامل ادبی، رنگ و بوی فرهنگ و ...
بیشتر
فرهنگ و ادب عربی و فارسی در گذر دورههای مختلف تاریخی، به دلیل ارتباطات فراوان مردمان این دو سرزمین با یکدیگر، تعامل زیادی با هم داشتهاند. اثرپذیری شاعران ایرانی و عرب از فرهنگ و ادبیات یکدیگر، از نمایانترین جلوه های این تعامل است. نزار بنی المرجه، از شاعران معاصر سوری است که تحت تأثیر این تعامل ادبی، رنگ و بوی فرهنگ و ادب فارسی را در اشعار خود نمایان کرده است. وی در سرودههای خویش، از شاعران ناموری چون سعدی، حافظ و خواجوی کرمانی به نیکی یاد کرده و به توصیف برخی از شهرها و مکانهای تاریخی و باستانی ایران پرداخته است. نگارندگان در این پژوهش، به روشی توصیفی-تحلیلی، به بررسی شخصیتها و مکانهای ایرانی در شعر نزار بنی المرجه پرداخته و از تأثیرپذیری این شاعر سوری از فرهنگ و ادب فارسی سخن به میان آوردهاند. همچنین پربسامدترین نمادهای ادب فارسی را در اشعار او شناسایی و تحلیل کردهاند. فرهنگ و ادب فارسی، به دلیل غنا و بار معنایی فراوان خود، از مرزهای جغرافیایی کشور ایران گذشته، با احساسات لطیف شاعر معاصر عرب درآمیخته و در قالب سرودههای زیبا تجلّی یافته که اشعار نزار بنی المرجه، مصداق بارز این تأثیرپذیری و تعامل فرهنگی است.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
پروانه مهرسرشتان؛ عبدالعلی اویسی؛ عبدالله ,واثق عباسی
چکیده
نامآوا (اسم صوت) از مقولة اسم است. به صداهای طبیعی و غیر طبیعی پیرامون انسان اطلاق میگردد. از عناصر زنده و پویای زبان است و متعلّق به هر قوم و ملّتی است که از زبان استفاده میکند. شهاب الدین محمد زیدری نسوی مؤلّف نفثةالمصدور (قرن هفتم)، درکنار جلوه های بلاغی فراوان از ظرفیتهای زبانی (نامآواها) در این اثر بسیار استفاده ...
بیشتر
نامآوا (اسم صوت) از مقولة اسم است. به صداهای طبیعی و غیر طبیعی پیرامون انسان اطلاق میگردد. از عناصر زنده و پویای زبان است و متعلّق به هر قوم و ملّتی است که از زبان استفاده میکند. شهاب الدین محمد زیدری نسوی مؤلّف نفثةالمصدور (قرن هفتم)، درکنار جلوه های بلاغی فراوان از ظرفیتهای زبانی (نامآواها) در این اثر بسیار استفاده نموده است. نفثةالمصدور به دلیل آمیختگی با زبان عربی از نامآواهای متعدّد عربی نیز در کنار نامآواهای فارسی بسیار بهرهمند گردیده است. در پژوهش حاضر ابتدا نامآواهای فارسی و سپس عربی معرفی شده است، سپس تأثیرشان بر متن تحلیل گردیده است. هدف از پژوهش، با توجه به بسامد چشمگیر نامآواهای فارسی و عربی، تأثیر و جایگاه آنها در یک متن ادبی- تاریخی است. نامآواهای عاطفی و غیر عاطفی در این متن به منظور توصیف حوادث تاریخی، مصائب و شکواهای فردی- اجتماعی استفاده شده است که بر فضاسازی، عینیت بخشی، تجسّم حوادث تاریخی و انتقال مفاهیم بثّ الشکوی تأثیر بسیاری گذاشته است. نام آواهای غیرعاطفی شامل اسامی حیوانات و صدای آنها، مظاهر طبیعت، اشیاء و نیز اصواتی با منشأ انسانی هستند. افزون بر این استفاده از نامآواهای متفرقة فراوان فارسی و توالی نامآواهای عربی با منشأ اصوات انسانی، بر تأکید نویسنده و تأثیرگذاری این ظرفیت زبانی صحه میگذارد.
مقاله پژوهشی
ترجمه
زهرا هادوی خلیل آباد؛ علی بشیری
چکیده
ترجمۀ متونی که واژهها، اصطلاحات عامیانه و مسائل فرهنگی، اجتماعی و... زبان مبدا را در خود جای داده است، نیازمند مطالعۀ فراوان وآگاهی مترجم است؛ زیرا ترجمۀ این متون با چالشهایی همراه است. با نقد ترجمهها میتوان برخی مشکلات ترجمۀ این متون را برطرف نمود. نظریهای که در این جستار برای نقد مقولات فرهنگی در ترجمه به کارگرفته شده، ...
بیشتر
ترجمۀ متونی که واژهها، اصطلاحات عامیانه و مسائل فرهنگی، اجتماعی و... زبان مبدا را در خود جای داده است، نیازمند مطالعۀ فراوان وآگاهی مترجم است؛ زیرا ترجمۀ این متون با چالشهایی همراه است. با نقد ترجمهها میتوان برخی مشکلات ترجمۀ این متون را برطرف نمود. نظریهای که در این جستار برای نقد مقولات فرهنگی در ترجمه به کارگرفته شده، نظریۀ نیومارک است. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به نقد ترجمه عربی داستان کوتاه جشن فرخنده از مجموعه پنج داستان نوشتۀ جلال آلاحمد براساس نظریۀ نیومارک پرداخته شده است. در این ترجمه از هجده راهکار پیشنهادی نیومارک در ترجمۀ عناصر فرهنگی، معادل فرهنگی از بسامد بالایی برخورداراست و ازمقولات فرهنگی معرفی شده درنظریۀ مذکور، فرهنگ مادی، بیشترین نمونه را درترجمۀ یاد شده دارد. نکتۀ قابل ذکر این است که مترجم در ترجمۀ بعضی عناصر فرهنگی، گاهی به نوشتن معادلهای اشتباه روی آورده است که در پژوهش پیش رو با توجه به نظریۀ نیومارک برای ترجمۀ بعضی از این عناصر، ترجمه هایی پیشنهاد شده است. نتایج با کمک جدول و نمودار نمایش داده شده است.