مقاله پژوهشی
نرگس انصاری؛ زهرا سلیمی
چکیده
واقعه تاریخی عاشورا، در طول تاریخ به ابزار و زبان مختلف ثبت گردیده است. روایت تاریخی در قالب منابع علمی و به خصوص آنچه به نام مقتل شناخته میشود، مستندترین آثاری است که با واقعیت نمایی به دنبال انتقال مصداقهای بیرونی و عینی حادثه بوده است. این نوع آثار با رویکرد واقع گرایی، دارای کارکرد ارجاعی بوده و با رعایت صداقت و امانت ...
بیشتر
واقعه تاریخی عاشورا، در طول تاریخ به ابزار و زبان مختلف ثبت گردیده است. روایت تاریخی در قالب منابع علمی و به خصوص آنچه به نام مقتل شناخته میشود، مستندترین آثاری است که با واقعیت نمایی به دنبال انتقال مصداقهای بیرونی و عینی حادثه بوده است. این نوع آثار با رویکرد واقع گرایی، دارای کارکرد ارجاعی بوده و با رعایت صداقت و امانت تنها به روایت تاریخ می پردازد. از طرفی، ماهیت این واقعه با آمیخته ای از عقل و احساس، عاطفه بشری را برمی انگیزد، از این رو، هرگاه زبان ادبی به عنوان ابزار تأثیرگذار در مخاطب انتخاب شود، ادیب واقعیت را از صافی عاطفه و خیال گذرانده تا مخاطب را همراه خویش سازد. به میزان برجستگی این خصوصیت، اثر با فاصله گرفتن از واقعیت، جنبه تخیلی و رمانتیستی پیدا میکند. بر اساس اهمیّت نقل حوادث تاریخی و میزان صحت و سقم آن از یک سو و روایت تأثیرگذار حوادث تاریخ و آمیختگی آن با احساس و عاطفه در طول تاریخ، پژوهش حاضر تلاش دارد با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی دو مقتل معروف فارسی و عربی (مقتل اللهوف اثر ابن طاووس و روضة الشهداء واعظ کاشفی) را بررسی و رویکرد دو مقتلنگار را در شیوه بیان حوادث و خصوصیات زبانی دو اثر روشن سازد، تا باتوجه به سبک بیان میزان نزدیکی به واقعیت یا خیال در آنها مشخص گردد. بر اساس این پژوهش، واقع گرایی در مقتل «اللهوف» مشهودتر از جنبه خیالی آن است، ولی نویسنده در بیان این حماسه ماندگار غافل از تأثیرات هنری نبوده است، در حالی که کتاب «روضة الشهداء» بیشتر به ویژگیهای هنری پایبند است تا روایت حقایق و واقعیت ها
مقاله پژوهشی
معصومه حاجی زاده؛ رسول بلاوی؛ علی خضری
چکیده
ادب فارسی و عربی در طول دورانهای تاریخی به علت ارتباط مستقیم قوم ایرانی و عرب، تعامل بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتهاند. تأثیرپذیری شاعران ایرانی و عرب از فرهنگ و ادب یکدیگر از جلوههای بارز این تعامل است. محمود سامی البارودی شاعر معاصر مصری، یکی از شاعرانی است که تحت تأثیر این تعامل، تأثیرات بسیاری از فرهنگ و ادب فارسی پذیرفته است. ...
بیشتر
ادب فارسی و عربی در طول دورانهای تاریخی به علت ارتباط مستقیم قوم ایرانی و عرب، تعامل بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتهاند. تأثیرپذیری شاعران ایرانی و عرب از فرهنگ و ادب یکدیگر از جلوههای بارز این تعامل است. محمود سامی البارودی شاعر معاصر مصری، یکی از شاعرانی است که تحت تأثیر این تعامل، تأثیرات بسیاری از فرهنگ و ادب فارسی پذیرفته است. وی در پارهای از اشعارش، علاوه بر تأثیر پذیری از افکار و اندیشههای شاعران بزرگی چون، حافظ و خیام از واژههای فارسی نیز بسیار استفاده کرده و به ذکر نام شخصیّتها و اماکن ایرانی پرداخته است. این پژوهش از رهگذر روش توصیفی- تحلیلی به بررسی واژگان، شخصیّتها و اماکن ایرانی و همچنین تأثیرپذیری بارودی از شاعرانی چون، حافظ و خیام میپردازد. بیشتر واژههای فارسی مورد استفاده بارودی، واژههای کهن و قدیمی هستند که امروزه کمتر مورد استفاده قرار میگیرند. بارودی به آن دسته از شهرها و اماکن ایرانی پرداخته که شاعران پیش از وی نیز آن را توصیف کرده اند. ایشان در ذکر نام شخصیّتهای ایرانی نیز به شخصیّتهای باستانی و کهن توجه بیشتری نموده است.
مقاله پژوهشی
نسرین خانی؛ غلامرضا سالمیان؛ عامر قیطوری
چکیده
یکی از مطرحترین رویکردها در تحلیل انتقادی گفتمان، رویکرد فرکلاف، زبانشناس انگلیسی است. از نظر وی تحلیل گفتمان در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین بررسی میشود. در پژوهش حاضر به دنبال آن هستیم که نشان دهیم بسیاری از جملههای عربی به کار رفته در درّۀ نادره تألیف میرزامهدیخان استرآبادی را میتوان همچون واژه برشمرد و برای آن نقش گفتمانی ...
بیشتر
یکی از مطرحترین رویکردها در تحلیل انتقادی گفتمان، رویکرد فرکلاف، زبانشناس انگلیسی است. از نظر وی تحلیل گفتمان در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین بررسی میشود. در پژوهش حاضر به دنبال آن هستیم که نشان دهیم بسیاری از جملههای عربی به کار رفته در درّۀ نادره تألیف میرزامهدیخان استرآبادی را میتوان همچون واژه برشمرد و برای آن نقش گفتمانی در نظر گرفت. برای این منظور، جملههای عربی سه بخش از کتاب را با گزینش تصادفی، در سطح توصیف بررسی کردیم. یافتههای پژوهش نشان داد که حدود 70% از 320 جملۀ عربی بهکار رفته در بخشهای بررسیشده، دارای ویژگیهای تقسیمبندی گفتمانی فرکلاف است. بر پایۀ تحلیلی که در متن مقاله صورت گرفت، مشخّص شد که درّۀ نادره، متنی دارای ساختارهای گفتمانمدار است؛ بهگونهای که میتوان در لایههای زیرین آن، مناسبات پیچیدۀ قدرت در دورۀ افشاریّه را نشان داد. در این میان، جملهها و عبارتهای عربی نقشهای مهمّی، ازجمله: پاکنشان دادن دامن نادر از غصب حکومت صفویه، تأکید بر شدّت رخدادهای دوران، دورنگاهداشتن خود از کشمکشهای دربار، بهدستآوردن دل جانشینان نادر، توجیه هواداری پیشین خود از نادر در روزگار جانشینان وی و... را بر عهده دارند.
مقاله پژوهشی
آذر دانشگر؛ خلیل بیگزاده؛ لیلا رحمتیان
چکیده
در ادبیات داستانی، راوی خود را در برابر جهانی مشترک با دیگران و در عین حال متفاوت مییابد. گاهی در نقاط مختلف دنیا، این تفاوتها به شباهتهایی قابل درک تبدیل میشود. منطقۀ خاورمیانه با تاریخ پرآشوب خود میتواند ذهن مشابهی را برای روایتگران عصر حاضر ایجاد کند. این اشتراکات روحی در بیان روایت، گسترة مناسبی برای پرداختن به پژوهشهای ...
بیشتر
در ادبیات داستانی، راوی خود را در برابر جهانی مشترک با دیگران و در عین حال متفاوت مییابد. گاهی در نقاط مختلف دنیا، این تفاوتها به شباهتهایی قابل درک تبدیل میشود. منطقۀ خاورمیانه با تاریخ پرآشوب خود میتواند ذهن مشابهی را برای روایتگران عصر حاضر ایجاد کند. این اشتراکات روحی در بیان روایت، گسترة مناسبی برای پرداختن به پژوهشهای تطبیقی است. این جستار با رویکردی توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مکتب آمریکایی به کاوشی تطبیقی در روایتهای «حین ترکنا الجسر» از عبدالرحمن منیف و «پیکر فرهاد» از عباس معروفی میپردازد. این روایتها از ابتدای ارسال پیام فرستنده به مخاطب تا دریافت بافتهای متفاوت گفتمانی، خواننده را به سوی درک مناسبات و ترکیب درونی اثر ادبی به منظور دستیابی به ساختار نهایی روایتها هدایت میکنند. در این پژوهش با بررسی پیرفتها و قاعدههای مختص به زبان رمانها وتقطیع ساختارهای سطح روایی، نشانههای حسی- ادراکی استخراج شدهاست. این نشانهها در جریان سیّال ذهن روایتگران به کنشهای قهرمانها سمت و سو داده و منجر به کشف گفتمانهای بوشی در نظام معنایی میشوند. نشانههای عینی که در گذر زمان به روزمرگی رسیدهاند در فصل جدیدی از انفصال معنایی قرار میگیرند. ایجاد معناهای تازه و پیشتنیدگیها و پستنیدگیهای زمانی دریافتهای زیباییشناسی را از خلال چالههای معنایی نمایان میکند. شوشگرها با خروج از موقعیتهای سلبی در جهت رسیدن به استعلای معنای بودن، توالی گفتمان بوشی را خلق میکنند. گفتمانهای بوشیِ محصول جریان سیال ذهن روایگران در بُعدی حسی-ادراکی و نموداری پر جهش از سلب به ایجاب به خلق نشانههای جدید و متفاوت میپردازند.
مقاله پژوهشی
صابره سیاوشی؛ هانیه برهمند
چکیده
درپی تحولات سیاسی و اجتماعی جهان و آشنایی با آثار ادبای غرب، ایران و مصر نیز همچون سایر کشورها به نشر مفاهیم و تفکرات ادبی خود دست زدند. در همین راستا شرایط مشابه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دو ملّت ایران و مصر باعث ایجاد تفاهم فکری میان این دو کشور بوده و حاصل آن نزدیکی ادبیات دو کشور است. ازجمله این تشابهات، وجود دو رمان الشحاذ از نجیب ...
بیشتر
درپی تحولات سیاسی و اجتماعی جهان و آشنایی با آثار ادبای غرب، ایران و مصر نیز همچون سایر کشورها به نشر مفاهیم و تفکرات ادبی خود دست زدند. در همین راستا شرایط مشابه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دو ملّت ایران و مصر باعث ایجاد تفاهم فکری میان این دو کشور بوده و حاصل آن نزدیکی ادبیات دو کشور است. ازجمله این تشابهات، وجود دو رمان الشحاذ از نجیب محفوظ و شازده احتجاب نوشتۀ هوشنگ گلشیری است که از ویژگیهای مضمونی مشابهی چون؛ سرگردانی شخصیّت، جستجوی هویت، افتادن در ورطۀ سقوط و ویژگیهای ساختاری همسانی چون؛ جریان سیّال ذهن، وجود شاخصه های سوررئالیسم، و توصیف های ظاهری و باطنی برخوردارند. هدف آن است که با سنجش این همانندیها، دریافت تازهای از ساختار و محتوای این دو اثر ارزشمند در حوزۀ ادبیات تطبیقی حاصل شود. روش کار به صورت توصیفی-تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است. برخی نتایج بهدست آمده به این قرار است: الف) وجود ساختارهای مشابه در این دو رمان نشان می دهد دو نویسنده تحت تأثیر فنون داستان پردازی ادبیات غربی هستند. ب) حضور پررنگ شاخصه های سوررئالیسم در دو رمان باعث پذیرش آنها در زمرۀ رمانهای این مکتب می شود. ج) برخورد با شرایط اجتماعی همچون خفقان سیاسی و اجتماعی و نبود آزادی بیان، دستاویزی برای دو نویسنده است تا به سبکی ویژه از نگارش سوررئالیسم و جریان سیّال ذهن برای بیان مقاصد خویش دست یابند.
مقاله پژوهشی
پیمان صالحی؛ شادی شاهپسندی
چکیده
فیلیپ هامون، نظریه پرداز و نشانه شناس معاصر فرانسوی، از جمله صاحب نظرانی است که از زاویه دید جدیدی به عنصر شخصیّت نگریسته است. نظریه او به دلیل دربرگرفتن آراء نظریه پردازان پیشین، میتواند به شناخت چیستی، مفاهیم و دلالتهایی که در پس شخصیّتها نهفته است بپردازد. این نظریه یکی از نظریه های جامع و دقیق پیرامون عنصر ...
بیشتر
فیلیپ هامون، نظریه پرداز و نشانه شناس معاصر فرانسوی، از جمله صاحب نظرانی است که از زاویه دید جدیدی به عنصر شخصیّت نگریسته است. نظریه او به دلیل دربرگرفتن آراء نظریه پردازان پیشین، میتواند به شناخت چیستی، مفاهیم و دلالتهایی که در پس شخصیّتها نهفته است بپردازد. این نظریه یکی از نظریه های جامع و دقیق پیرامون عنصر شخصیّت است. با عنایت به اینکه شخصیّتها در رمانهای «رجال فی الشّمس» اثر غسّان کنفانی و «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر نقش بسیار برجستهای ایفا میکنند، پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی عنصر شخصیّت را در دو رمان مذکور براساس نظریه فیلیپ هامون از حیث؛ انواع شخصیّت، سطوح توصیف شخصیّت، مدلول شخصیّت و دال شخصیّت، مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان میدهد که کنفانی و فاکنر ضمن استفاده از شخصیّتهای تاریخی، اجتماعی، اسطورهای و مجازی به تمام شخصیّتها فرصت نقشآفرینی داده اند. علیرغم اینکه روایت در بخشهای زیادی از دو رمان بر اساس تکنیک جریان سیّال ذهن است، ولی حضور دو نویسنده در مواردی چون بیان جزئیات، بیان افکار شخصیّتها، توصیف صحنهها و... مشهود است. از سوی دیگر، پرسشهای مطرح شده در رمان توسط راوی، بیانگر در نظر گرفتن جایگاهی برای خواننده است. این دو نویسنده توانسته اند اسامی، اوصاف و القاب شخصیّتها را با کارکرد داستانی خود هماهنگ و همسو سازند و با توصیف ابعاد گوناگون شخصیّتها خواننده را در مقابل تصویری تمام نما از آنان قرار دهند.
مقاله پژوهشی
یحیی معروف؛ بهنام باقری
چکیده
قصیدة النثر یا شعر سپید به عنوان پدیدهای نو در ادبیات فارسی و عربی، افق های تازهای را در برابر دیدگان گشود که نماد کامل خروج از شعر سنّتی و دگرگونی شدید آن است. این نوع شعری جدید اگرچه در رابطه با موسیقی و وزنهای عروضی دگرگونی شدیدی ایجاد کرده است، اما خالی از عناصر موسیقی نیست و شاعر با شگردهای مختلف این خلأ را پر کردهاست. ...
بیشتر
قصیدة النثر یا شعر سپید به عنوان پدیدهای نو در ادبیات فارسی و عربی، افق های تازهای را در برابر دیدگان گشود که نماد کامل خروج از شعر سنّتی و دگرگونی شدید آن است. این نوع شعری جدید اگرچه در رابطه با موسیقی و وزنهای عروضی دگرگونی شدیدی ایجاد کرده است، اما خالی از عناصر موسیقی نیست و شاعر با شگردهای مختلف این خلأ را پر کردهاست. یکی از عناصری که نقش مهمی در تقویت موسیقی داخلی این نوع ادبی و برجسته کردن مضمون دارد، عنصر تکرار است. این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیلی-توصیفی، کارکرد عنصر تکرار را در دیوان های نثری شاعر معاصر عراقی یحیی سماوی و شعر سپید احمد شاملو بررسی کند. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان میدهد؛ پدیده تکرار در شکلهای مختلف به کار گرفته شدهاست و این عنصر علاوه بر اینکه بخشی از موسیقی درونی را ایجاد کرده و ساختار آهنگین آن را ارتقا بخشیده است، باعث اغنای جنبه دلالی و زیبایی این نوع ادبی گردیده است. تکرار در قصاید سماوی و شاملو نقش مهمی در انسجام شعر و لذّت شنیداری و تقویت ساختار آهنگین متن، انتقال احساسات و عواطف درونی شاعر، فضا سازی و نفوذ بیشتر کلام در جان خواننده، دیداری کردن تصویر و حفظ آن در ذهن مخاطب، برجسته کردن مفهوم و تبیین جهتگیریهای فکری هر دو شاعر و انسجام و تماسک متن داشته است، و به عنوان یکی از مهم ترین ویژگیهای سبکی هر دو شاعر به شمار میرود.
مقاله پژوهشی
حسین ناظری؛ معصومه نصیری؛ سید جواد مرتضایی
چکیده
ابراهیم امینالشواربی مصری، نخستین مترجم عربی است که به گستره ترجمه غزلیات حافظ گام نهاد و با «أغانی شیراز، غزلیات حافظ الشیرازی» بلندآوازه گردید. این اثر منثور که در ترجمه برخی غزلیات همچون غزل دهم، سرایشی منظوم نیز به همراه دارد، متأثر از محدودیتهایی است که آندره لِفِوِر ترجمه پژوه در نگره بازنویسی خود مطرح میکند. ...
بیشتر
ابراهیم امینالشواربی مصری، نخستین مترجم عربی است که به گستره ترجمه غزلیات حافظ گام نهاد و با «أغانی شیراز، غزلیات حافظ الشیرازی» بلندآوازه گردید. این اثر منثور که در ترجمه برخی غزلیات همچون غزل دهم، سرایشی منظوم نیز به همراه دارد، متأثر از محدودیتهایی است که آندره لِفِوِر ترجمه پژوه در نگره بازنویسی خود مطرح میکند. وی در این نگره، ترجمه را نوعی بازنویسی میداند که محدودیتهای برونسیستمی و درونسیستمی؛ ایدئولوژی و سبک ادبی در آن مؤثر است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی میکوشد ترجمه عربی منظوم و منثور شواربی از غزل دهم حافظ را در سایة محدودیتهای مورد نظر لفور بررسی نماید. برآیند پایانی این پژوهش، از یک سو نمایش تأثیر محدودیت ایدئولوژی لفور در ترجمة شواربی است آن هم با نگرش عارفانه وی در بازنویسی این غزل و معادلسازی نمادهای خانقاهی؛ «پیر»، «میخانه»، «خرابات» و «خانة خمّار» و از سویی دیگر، بیانگر محدودیت سبک ادبی است که شواربی را به بازنویسی مفهومی و دستکاری شده در آوا، موسیقی و صنایع ادبی میکشاند. نمودهای نگره لفور را میتوان در بازنویسی شواربی به شکل ترجمه جداگانه منظوم و منثور، افزایش و کاهش برخی واژگان، وارونهسازی در کاربرد ساختارها، شکل و جنس ضمایر و وارونهسازی در تخلص یا حذف آن دید. شواربی در بازنویسی خود هم متأثر از محدودیتهای یادشده است و هم با گزینش استراتژیهایی ویژه، عاملی کنترلگر جلوه مینماید.