دو شاعر متعهّد و اجتماعی مصر و ایران؛ یعنی امل دنقل و شفیعی کدکنی، «خورشید» را به عنوان نمادی نو در مفاهیمی چون عدالت، آزادی، حقیقت و... به کار گرفتهاند. با نگاهی به شعر این دو شاعر درمییابیم که نماد خورشید، پیامآور امیدها، آرزوها و آرمانهای از دست رفته یا دست نایافتنیای است که غبار تیرۀ ابرهای ظلم و بیعدالتی و جهل، ...
بیشتر
دو شاعر متعهّد و اجتماعی مصر و ایران؛ یعنی امل دنقل و شفیعی کدکنی، «خورشید» را به عنوان نمادی نو در مفاهیمی چون عدالت، آزادی، حقیقت و... به کار گرفتهاند. با نگاهی به شعر این دو شاعر درمییابیم که نماد خورشید، پیامآور امیدها، آرزوها و آرمانهای از دست رفته یا دست نایافتنیای است که غبار تیرۀ ابرهای ظلم و بیعدالتی و جهل، چون پردهای در مقابل تشعشع انوار حقیقت و عدالتپرور خورشید قرار گرفته است. هر دو شاعر تأکید میکنند؛ تنها راه برونرفت از این سایههای تاریک و ظلمانی، کنار زدن حجابهایی است که فراروی خورشید تابان حقیقت و عدالت قرار گرفته است. از سوی دیگر، خورشید در شعر این دو، بازتاب روشنی از عشق، محبّت و انسانیت است که در مقابل آن، سیاهی و تاریکی قرار دارد که آن هم بازتابی از ظلم و کینه و ددمنشی میباشد که انسان معاصر به آن دچار شده است. با توجّه به اهمیّتی که بازشناسی مسائل سیاسی و اجتماعی و بازخورد نمادین آن در فرآوردههای ادبی ملل دارد، این مقاله سعی دارد با رویکردی تطبیقی به بررسی کاربرد نماد خورشید، که یکی از پر بسامدترین نمادهای ادبی - اجتماعی در شعر این دو شاعر است، بپردازد.
.
زندان و ادبیّات وابسته به آن از دیرباز وجود داشته است. ادبیّات زندان، نالۀ جانهای فرهیختهای است که به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اعتقادی به زندان رفته و طعم حبس و اسارت را چشیده و با قدرت بیان، به ثبت لحظههای سخت و اندوهبار خویش پرداختهاند. این ادبیّات به دلیل طبیعت و ماهیّت خاصّ خود از جنبههای مختلف عناصر ادبی چون ...
بیشتر
زندان و ادبیّات وابسته به آن از دیرباز وجود داشته است. ادبیّات زندان، نالۀ جانهای فرهیختهای است که به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اعتقادی به زندان رفته و طعم حبس و اسارت را چشیده و با قدرت بیان، به ثبت لحظههای سخت و اندوهبار خویش پرداختهاند. این ادبیّات به دلیل طبیعت و ماهیّت خاصّ خود از جنبههای مختلف عناصر ادبی چون عنصر مکان، زمان و شخصیّت نیازمند بررسی دقیق است. از طرفی شناخت انواع مکان و راه و روش حضور آن در ادبیّات زندان و همچنین ارتباط و تأثیر آن بر این نوع ادبیّات نیز ملازم ممارست خاص است. نویسندگان در آثار هنری خود به مکان اهتمام ویژهای داشته و آثار آنان با مکان روی دادن حوادث ارتباطی تنگاتنگ دارد. بزرگ علوی و صنعالله ابراهیم، دو نویسنده در حوزه ادبیّات زندان در ادب فارسی و عربی هستند. پژوهش تطبیقی حاضر در پی آن است که انگیزههای این دو نویسنده در روی آوردن به ادبیّات زندان، نحوه به کارگیری انواع مکان و نیز تأثیر این عنصر را بر ورق پارههای زندان بزرگ علوی و یومیات الواحات صنعالله ابراهیم مورد بررسی قرار دهد. با وجود همانندی بسیار در رویکرد این دو نویسنده به ادبیّات زندان، تفاوتهای قابل ملاحظهای هم بین آن دو وجود دارد و در خصوص به کارگیری انواع مکان، علوی بیشتر از مکان باز و اختیاری امّا ابراهیم از مکان بسته اجباری بهره جسته است. روش پژوهش در این مقاله، تحلیلی و توصیفی و بر اساس مکتب تطبیقی آمریکا است.
احمد شاملو در ادبیّات فارسی و بدر شاکر السّیاب در ادبیّات عربی، از شاعرانی هستند که مضمونهای گوناگونی را در قالب شعر روایی، ارائه نمودهاند؛ تا به وسیلة آن، مفاهیم ژرفتر و گستردهتری را به مخاطب خود عرضه نمایند. این پژوهش، کوششی در بررسی تطبیقی عناصر مشابه روایت، بر اساس رویکرد نقدی ادبیّات تطبیقی (مکتب آمریکایی)، در قصیدۀ ...
بیشتر
احمد شاملو در ادبیّات فارسی و بدر شاکر السّیاب در ادبیّات عربی، از شاعرانی هستند که مضمونهای گوناگونی را در قالب شعر روایی، ارائه نمودهاند؛ تا به وسیلة آن، مفاهیم ژرفتر و گستردهتری را به مخاطب خود عرضه نمایند. این پژوهش، کوششی در بررسی تطبیقی عناصر مشابه روایت، بر اساس رویکرد نقدی ادبیّات تطبیقی (مکتب آمریکایی)، در قصیدۀ «مرد مصلوب» اثر احمد شاملو و قصیدۀ «المسیح بعد الصّلب» سرودة سیاب، به هدف دستیابی به زیباشناختی عناصر روایی دو شاعر و استفادة آنها از ابزارها و فضاهای تکنیکی و هنری روایت در این دو سروده است. پژوهش حاضر، نشان میدهد که هر دو شاعر در روایت خود، از عناصر روایی مانند پیرنگ، صحنهپردازی، کشمکش، گفتگو، وصف، زاویة دید و بنمایه، به شکل هنرمندانهای بهره گرفته و با آفرینش تصاویر و فضاسازیهای مناسب،تأثیر چشمگیری بر ذهن و روان مخاطب بر جای گذاشتهاند.
.
هدف این مقاله، بررسی تطبیقی موسیقی شعر فرّخی یزدی و معروف الرّصافی است. برای رسیدن به این مقصود، موسیقی اشعار این دو شاعر به دو قسم موسیقی بیرونی و درونی تقسیمبندی شده است. در قسمت موسیقی بیرونی به بررسی وزن، قافیه و ردیف و در قسمت موسیقی درونی، تکرار با دو زیر شاخة واجآرایی و تکرار لفظ و همچنین جناس و سجع بررسی شده است. نتایج ...
بیشتر
هدف این مقاله، بررسی تطبیقی موسیقی شعر فرّخی یزدی و معروف الرّصافی است. برای رسیدن به این مقصود، موسیقی اشعار این دو شاعر به دو قسم موسیقی بیرونی و درونی تقسیمبندی شده است. در قسمت موسیقی بیرونی به بررسی وزن، قافیه و ردیف و در قسمت موسیقی درونی، تکرار با دو زیر شاخة واجآرایی و تکرار لفظ و همچنین جناس و سجع بررسی شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که تنوّع بحور در شعر رصافی بسیار بیشتر از شعر فرّخی است. در مقابل، قافیههای فرّخی نسبت به قافیههای رصافی، نرمتر و طولانیترند و برعکس، رصافی به انتخاب قافیههای خشنتر و کوتاهتر تمایل بیشتری نشان داده است. استفاده از ردیف نیز که از ویژگیهای شعر فارسی است، از عوامل دیگری است که سطح موسیقایی اشعار فرّخی را بالا برده است. در صنعت تکرار نیز ائتلاف میان لفظ و معنی عبارات در شعر دو شاعر به چشم می خورد. در شعر فرّخی، مصوّت «آ» و صامتهای «ش» و «م» و در شعر رصافی مصوّت «ی» و صامتهای «ش» و «س» بیشترین بسامد را دارند که با توجّه به دیدگاههای ناقدان عرب خاصیّت موسیقایی و معنایی آنها تبیین شده است. در بهرهگیری از جناس و سجع نیز شباهت زیادی میان این دو مشهود است. جناس زائد، اشتقاق، شبه اشتقاق و تام به ترتیب بیشترین بسامد را در دیوان دو شاعر به خود اختصاص دادهاند.
این تحقیق با دیدگاه فرانسوی از ادبیّات تطبیقی، به چگونگی تأثیر عروه و عفرا بر ورقه و گلشاه عیّوقی میپردازد. عروه و عفرا از داستانهای واقعی و عاشقانۀ عرب است، زمان وقوع آن به صدر اسلام برمیگردد و به دلیل عشق پاک (عذری) و عفیف بودن قهرمانان و ناکامیهایشان، بر سر زبانها افتاده و با اندک تغییراتی، به شکل داستان کوتاه، در منابع ...
بیشتر
این تحقیق با دیدگاه فرانسوی از ادبیّات تطبیقی، به چگونگی تأثیر عروه و عفرا بر ورقه و گلشاه عیّوقی میپردازد. عروه و عفرا از داستانهای واقعی و عاشقانۀ عرب است، زمان وقوع آن به صدر اسلام برمیگردد و به دلیل عشق پاک (عذری) و عفیف بودن قهرمانان و ناکامیهایشان، بر سر زبانها افتاده و با اندک تغییراتی، به شکل داستان کوتاه، در منابع عربی (بدون مؤلّف مشخّص) راه یافته است. در آثار عربی، اصل داستان، عاشقانه، کوتاه و از ماجراهای قبیلۀ بنی عذره است و نویسندۀ مشخّصی ندارد. عروه در آنجا اغلب عاشقی شاعر نمایانده میشود. عیّوقی با اقتباس و گرفتن طرح اصلی داستان از عربی، آن را به رمان متوسّطی تبدیل کرده و موضوع حماسه و رزم را (که کنشها و رفتارهای برونگرایانه دارد) به عشق (که با عواطف درونی سر و کار دارد) افزوده است. عیّوقی به پر رنگ کردن جنبههای دینی اثر هم با افزودن معجزۀ پیامبر برای مسلمان کردن یهودیان کوشیده است. در این معجزه، پیامبر، عاشق و معشوق را، دوباره زنده میکند تا مدّتی به زندگی مشترک بپردازند. این تغییرها مطابق خواست و تمایل دربار غزنوی است که خریداران شعر عیّوقیاند. مشخّص کردن نکات مشترک و متفاوت دو اثر، و پاسخ به اینکه؛ توفیق یا عدم توفیق عیّوقی در چه بوده است و تا چه حد توانسته است که به اعتلای داستان و اندیشۀ اصلی آن در ادب فارسی کمک کند، اهداف و پرسشهایی است که این تحقیق با روش توصیفی - تحلیلی بدانها پاسخ میدهد.
.
سبکشناسی تطبیقی با مقایسه ساختار متنی و فرامتنی دو متن مبدأ و مقصد، میزان همسانیها و ناهمسانیهای سبکی هر دو را نشان میدهد. در این نوع پژوهش، نوع دریافت مترجم از متن اصلی، میزان موفقیتش به عنوان واسطۀ انتقال سبک اصلی نویسنده، میزان تصرّف وی در سطوح زبانی، ادبی و فکری متن اصلی، تأثیر جامعۀ گیرنده بر ترجمه و گاهی میزان پذیرش ...
بیشتر
سبکشناسی تطبیقی با مقایسه ساختار متنی و فرامتنی دو متن مبدأ و مقصد، میزان همسانیها و ناهمسانیهای سبکی هر دو را نشان میدهد. در این نوع پژوهش، نوع دریافت مترجم از متن اصلی، میزان موفقیتش به عنوان واسطۀ انتقال سبک اصلی نویسنده، میزان تصرّف وی در سطوح زبانی، ادبی و فکری متن اصلی، تأثیر جامعۀ گیرنده بر ترجمه و گاهی میزان پذیرش جامعۀ مقصد ارزیابی میشود. ملک الشّعرای بهار در قصیدهای با عنوان «نکیر و منکر» بخش آغازین قصیدۀ «ثورة فی الجحیم» زهاوی را به زبان فارسی برگردانده است. ویژگیهای همگن و ناهمگن متن ترجمه شده و متن اصلی کدام است؟ این مقاله میکوشد با روش تحلیلی - توصیفی و سنجش سبکی دو متن یادشده، به این پرسش پاسخ دهد. اگرچه بهار میکوشد از سبک اصلی دور نشود، امّا به دلایلی، مانند بافت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و یا ایدئولوژیهای غالب دو ملت عراق و ایران، نوع درک و خوانش بهار از قصیدۀ اصلی و همسویی اندیشههای وی با زهاوی، دگرگونیهای فراوانی در ترجمۀ این قصیده چه در سطح زبانی و چه زیباییشناختی ایجاد کرده که آن را به تألیف و اقتباس نزدیکتر کرده است تا ترجمه.
مقامهنویسی در نثر فارسی، نخستینبار با مقامات قاضی حمیدالدّین بلخی در قرن ششم و به تقلید از اسلوب نگارش مقامهنویسی عربی، پدید آمد. این کتاب که در همان عصر مؤلّف با اقبال و توجّه فراوان روبهرو شد، از سوی مترسّلان و نثرنویسان بسیاری مستقیم و غیرمستقیم نیز مورد تقلید قرار گرفت. چنین به نظر میرسد که سعدی، نیز با تألیف «گلستان» ...
بیشتر
مقامهنویسی در نثر فارسی، نخستینبار با مقامات قاضی حمیدالدّین بلخی در قرن ششم و به تقلید از اسلوب نگارش مقامهنویسی عربی، پدید آمد. این کتاب که در همان عصر مؤلّف با اقبال و توجّه فراوان روبهرو شد، از سوی مترسّلان و نثرنویسان بسیاری مستقیم و غیرمستقیم نیز مورد تقلید قرار گرفت. چنین به نظر میرسد که سعدی، نیز با تألیف «گلستان» که نثر آن از نظر نوع انشا و اسلوب نگارش به مقامه شباهت دارد، در نگارش اثر خود از جهاتی به این اثر ادبی نظر داشته و از آن متأثّر بوده است؛ خصوصاً وجود تشابهات بسیار در دو سطح زبانی و ادبی در حکایت «جدال سعدی با مدّعی» و مقامة «فی الشّیب والشّباب» از مقامات حمیدی، ایـــن فرضـیه را قـــوّت میبخشد که سعدی در این حکایت از نظر ساختار کلّی و شیوة داستانپردازی، سبک نگارش و ویژگیهای زبانی و ادبی، بسیار به مقامة قاضی حمیدالدّین نزدیک شده است که هر دو نویسنده نیز در موارد مشترکی تحت تأثیر مقامات عربی بودهاند. در این جستار، بر آنیم تا با بررسی وجوه تشابه در این دو مقامه، علاوه بر نشان دادن تأثیرپذیری سعدی از قاضی حمیدالدّین بلخی، میزان تأثیرپذیری آن دو را از مقامات عربی، بهویژه مقامات حریری، نیز مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم.