اشتراک ادیبان اسلامی در ستایش پیامبر (ص) میراثی از تفکّر و عاطفۀ دینی مشترک است که بستری مناسب جهت مقایسۀ این نوع ادبی به ویژه میان تمدّن ایران و عرب را فراهم میآورد. در این راستا، بررسی مدایح نبوی بوصیری، شاعر مصری و خاقانی شروانی که هر یک به دلیل فراوانی ابیاتشان در مدح پیامبر به نوعی افتخار شاعر پیامبر بودن خویش را به همراه دارند، ...
بیشتر
اشتراک ادیبان اسلامی در ستایش پیامبر (ص) میراثی از تفکّر و عاطفۀ دینی مشترک است که بستری مناسب جهت مقایسۀ این نوع ادبی به ویژه میان تمدّن ایران و عرب را فراهم میآورد. در این راستا، بررسی مدایح نبوی بوصیری، شاعر مصری و خاقانی شروانی که هر یک به دلیل فراوانی ابیاتشان در مدح پیامبر به نوعی افتخار شاعر پیامبر بودن خویش را به همراه دارند، جلوۀ محسوسی به پیوند ادبیّات این دو ملّت میدهد.
این دو شاعر، که به فاصلۀ کمتر از یک قرن با یکدیگر میزیستهاند، اشعار آنها از وجوه مشترک قابل ملاحظهای برخوردار است؛ وصف معجزات پیامبر (ص)، مقام و منزلت ایشان، ذکر مناقب و فضایل، ستایش اهلبیت (ع) و نیز توسّل و شفاعت از پیامبر (ص) از جمله محورهای یکسان آنها در مدح حضرت رسول است، با این تفاوت که بوصیری، شاعری موضوعگرا بوده و در غالب موارد به شکلی جامع، مفصّل و با ذکر جزئیّات به بیان مطالب میپردازد در حالی که خاقانی شاعری اسلوبگرا بوده و اغلب توصیفهایش صریح، کوتاه و موجز است.
پژوهش حاضر با رویکردی تطبیقی تحلیلی به مقایسۀ مدایح نبوی موجود در دیوان بوصیری و خاقانی میپردازد تا در خلال آن وجوه اشتراک و افتراق این دو شاعر نامدار در شیوۀ سخنپردازی نمایان گردد.
ادبیّات اقلیمی بهعنوان شاخهای از ادبیّات که به بیان شاخصههای جغرافیای طبیعی و انسانی منطقة خاصّی میپردازد، هم در ادبیّات فارسی و هم در ادبیّات عربی از جایگاه ویژهای برخوردار است. دولتآبادی در حوزة مکتب خراسان و مارون عبود نیز در لبنان آثاری دارند که در حوزة ادبیّات اقلیمی قابل بررسی است. در ابتدا به ارائة تعریفی اجمالی ...
بیشتر
ادبیّات اقلیمی بهعنوان شاخهای از ادبیّات که به بیان شاخصههای جغرافیای طبیعی و انسانی منطقة خاصّی میپردازد، هم در ادبیّات فارسی و هم در ادبیّات عربی از جایگاه ویژهای برخوردار است. دولتآبادی در حوزة مکتب خراسان و مارون عبود نیز در لبنان آثاری دارند که در حوزة ادبیّات اقلیمی قابل بررسی است. در ابتدا به ارائة تعریفی اجمالی از ادبیّات اقلیمی، پیشینه و جایگاه آن در دو ادب فارسی و عربی پرداختیم. سپس با تکیه بر مبانی مکتب تطبیقی آمریکایی و روش توصیفی - تحلیلی، شاخصههای ادبیّات اقلیمی در رمان جای خای سلوچ دولتآبادی و «داستانهای کوتاه» مارون عبود را مورد بررسی قرار دادیم و به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش برآمدیم: چه علل و اهدافی موجب پایبندی دو نویسنده در کاربست مبانی ادبیّات اقلیمی در آثارشان شده است؟ وجوه اشتراک و اختلاف دو نویسنده در بهکارگیری ادبیّات اقلیمی چیست؟
درنهایت به این نتیجه رسیدیم که دو نویسنده ،علیرغم نداشتن هیچگونه ارتباطی به دلیل فاصلة زمانی و مکانی، اما به دلیل همزیستیشان با مردم منطقة خاص و تأثیرپذیری از محیط، تصویری تقریباً جامع و کامل از جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه به خوانندگان ارائه دادهاند؛ هدف ایشان، نقد فئودالیسم سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه، دفاع از حقوق مردم زحمتکش و رنجدیده و بازگشت به فرهنگهای اصیل و بومی هست که در تلاقی با فرهنگها و دنیای جدید دستخوش تغییر و تحوّل شده است.
.
محمّد عبدالسّلام کفافی (1340-1392 ه. ق) از مؤلّفان و پژوهشگران برجسته و پیشگام جهان عرب در حوزة ادبیّات تطبیقی به شمار میآید: کتاب ادبیّات تطبیقیِایشان (پژوهشهایی در باب نظریّۀ ادبیّات و شعر روایی) - که به زبان فارسی هم ترجمه شده است - از آثار برجستة ادبیّات تطبیقی دهه هفتاد در جهان عرب است. این کتاب دربرگیرندة سه بخش اساسی است که هر ...
بیشتر
محمّد عبدالسّلام کفافی (1340-1392 ه. ق) از مؤلّفان و پژوهشگران برجسته و پیشگام جهان عرب در حوزة ادبیّات تطبیقی به شمار میآید: کتاب ادبیّات تطبیقیِایشان (پژوهشهایی در باب نظریّۀ ادبیّات و شعر روایی) - که به زبان فارسی هم ترجمه شده است - از آثار برجستة ادبیّات تطبیقی دهه هفتاد در جهان عرب است. این کتاب دربرگیرندة سه بخش اساسی است که هر بخش به چند فصل تقسیم شده است: مؤلّف در بخش نخست، برخی مبانی نظری ادبیّات تطبیقی را بدون استناد به منابع نظری بیان کرده است که بیشتر بر اساس مکتب فرانسوی میباشد. بخش دوّم به بررسی رابطۀ ادبیّات با سایر دانشها و هنرها پرداخته است. این بخش که یادآور دیدگاههای رماک و ولک بر اساس چارچوبهای مکتب امریکایی میباشد نیز، بدون استناد به منابع معتبر نظری تدوین شده است. بخش سوّم به بررسی تأثیر متقابل محیط زندگی و ادبیّات پرداخته که در واقع زیرمجموعهای از ارتباط ادبیّات و دانش جامعهشناسی است. به هر حال، رویکرد تاریخی و اثباتگرایی جریان تأثیر و تأثّر و اهتمام به یافتههای نوین مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی، به ویژه مطالعات میانرشتهای و نیز تأکید بر پژوهشهای اسلامی و شرقی – از جمله ادبیّات داستانی، تعلیمی و صوفیانه - که روابط فرهنگی و ادبی مسلمانان را تقویت میکند، مشخّصة بارز دیدگاههای وی به شمار میآید.
بررسی تصویر هنرمند در داستاننویسی معاصر از منظر مطالعات میانرشتهای ادبیّات تطبیقی، نشان میدهد که برخی از رمانهای فارسی و عربی از جلوههاینقّاشی شکل گرفته است. دو رمان چشمهایشبه قلم بزرگ علوی و ذاکرة الجسداثر احلام مستغانمی که دربارة زندگی نقّاش و ارتباط او با مدلهای نقّاشی نوشته شدهاند، گویای این الهام هنریاند. ...
بیشتر
بررسی تصویر هنرمند در داستاننویسی معاصر از منظر مطالعات میانرشتهای ادبیّات تطبیقی، نشان میدهد که برخی از رمانهای فارسی و عربی از جلوههاینقّاشی شکل گرفته است. دو رمان چشمهایشبه قلم بزرگ علوی و ذاکرة الجسداثر احلام مستغانمی که دربارة زندگی نقّاش و ارتباط او با مدلهای نقّاشی نوشته شدهاند، گویای این الهام هنریاند. در این تحقیق به روش تحلیل سبکشناسی متن، ساختار هر دو رمان در سه حوزة زبانی، ادبی و فکری به لحاظ نفوذ هنر نقّاشی بررسی شده است. اشاره به ابزارهای نقّاشی، نام نقّاشان مشهور و تابلوهایشان، بیان توصیفهای قوی بسانتجسّم تصویر، استفادهاز مکاتب هنریو توجّه به زندگی هنرمند، از مهمترین تمهیداتیاست که رمان معاصر را به منزلة متن نوشتاری به حوزۀ هنرهای دیداری نزدیکمیکند. پژوهش حاضر با هدف شناخت تأثیر نقّاشی در رمان نوشته و کوشش شده است تا ضمن معرّفینوع ادبی «رمان هنرمند»، دو نمونة مشهور از این نوع رمانها در ادبیّات معاصر فارسی و عربی ارزیابی شود. گفتنی است نویسندگان این رمانها ضمن بحث از هنر، به نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر نیز پرداختهاند.
عنصر حادثه، یکی از عناصر ساختاری قصّه، داستان و رمان است که در پیشبرد سیر داستان و شکلدهی پیرنگ آن از اهمّیّت بسزایی برخوردار است، به طوریکه استفادة صحیح و بههنگام از آن، سبب میشود تا مخاطب با اشتیاق فراوان داستان را پیگیری کند. از این میان، رمان بین القصرین به عنوان یک داستان اجتماعی و سرشار از حوادث گوناگون از جمله مهمترین ...
بیشتر
عنصر حادثه، یکی از عناصر ساختاری قصّه، داستان و رمان است که در پیشبرد سیر داستان و شکلدهی پیرنگ آن از اهمّیّت بسزایی برخوردار است، به طوریکه استفادة صحیح و بههنگام از آن، سبب میشود تا مخاطب با اشتیاق فراوان داستان را پیگیری کند. از این میان، رمان بین القصرین به عنوان یک داستان اجتماعی و سرشار از حوادث گوناگون از جمله مهمترین رمانهای نجیب محفوظ - برندۀ جایزۀ نوبل ادبیّات در سال 1998 م. محسوب میشود. در مقابل، در رمان سووشون اثر سیمین دانشور، نیز با تکیه بر ابعاد تاریخی - اجتماعی، حوادث از نقشی تأثیرگذار در روند سیر داستان برخوردارند. در این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی - تطبیقی، سعی بر آن است تا عنصر حادثه در دو رمان مذکور مورد بررسی قرار گیرد و جایگاه آن در شهرت و ماندگاری این دو اثر نشان داده شود. نتیجة جستار حاضر، حاکی از آن است که در رمان بین القصرین، دو کنش اصلیِ استعمار انگلیس در کنار دیدگاههای سنّتی پدر خانواده، عامل پیشبرندة حوادث داستان است، امّا در رمان سووشون، حضور نیروهای اشغالگر انگلیس، مهمترین عامل و کنش پیشبرندة حوادث داستان محسوب میشود. به طور کلّی، در هر دو رمان، باوجود حجم بالای حوادث، به واسطة پردازش مناسب روابط علّی - معلولی میان رویدادها و باورپذیر بودن آنها، خواننده تا پایان داستان آن را همراهی میکند.
اثر پیشروی به تحلیل تطبیقی مقامهنویسی در ادبیّات عربی و فارسی و تأثیرپذیری مقامهنویسی فارسی از نوعِ عربی آن اختصاص دارد، به همین منظور، پژوهش حاضر بر آن است میزان کمّی عنصر مکان و نقش کیفی آن را همراه با شخصیّت قهرمان در مقامات همدانی و حمیدی بررسی کند تا: 1. شناختی کامل از محلّ حکایت هر مقامه در دو سطح مکانی کلان و خرد به دست ...
بیشتر
اثر پیشروی به تحلیل تطبیقی مقامهنویسی در ادبیّات عربی و فارسی و تأثیرپذیری مقامهنویسی فارسی از نوعِ عربی آن اختصاص دارد، به همین منظور، پژوهش حاضر بر آن است میزان کمّی عنصر مکان و نقش کیفی آن را همراه با شخصیّت قهرمان در مقامات همدانی و حمیدی بررسی کند تا: 1. شناختی کامل از محلّ حکایت هر مقامه در دو سطح مکانی کلان و خرد به دست آورد. 2. عملکرد شخصیّت قهرمان و تغییر چهرة او را در پیوند با مکانهای رخداد ماجرا تحلیل کند. 3. میزان توانایی و ابتکار دو نویسنده را در چهرهسازی از قهرمان با هدف هماهنگی وی با محیط پیرامون و پیشبرد موضوع مقامات بسنجد.
یافتههای پژوهش، نشان میدهد که همدانی و حمیدی تلاش کردهاند، تصویرگر زیست محیط، آداب، سنن، تمدّن و فرهنگ قلمرو اسلام باشند. همدانی با طرح معضل گدایی و نیرنگبازی به دنبال افشای شیوههای طرّاری در ممالک اسلامی است. در مقابل، حمیدی، مقامات خود را تنها به قصد تقلید و معارضه با مقامات همدانی نگاشته است؛ به همین دلیل نتوانسته مانند همدانی از قابلیتهای مکان در طرح داستانی مقامات خود بهره ببرد.
در مطالعات ادبیّات تطبیقی، سفرنامهها از مهمترین منابع شناخت تصویر یک ملّت در متون ادبی دیگر ملّتها به شمار میروند. سفرنامۀ ابن بطوطه (703-779 ؟ هـ. ق.) - که حاصل سه دهه جهانگردی از جنوب اروپا تا خاور دور است - اطّلاعات ارزشمندی را از سرزمینها و ملل قرن هشتم هجری دربر دارد. توصیف جزئیات زندگی جوامع در این اثر، برای پژوهشگر دستیابی ...
بیشتر
در مطالعات ادبیّات تطبیقی، سفرنامهها از مهمترین منابع شناخت تصویر یک ملّت در متون ادبی دیگر ملّتها به شمار میروند. سفرنامۀ ابن بطوطه (703-779 ؟ هـ. ق.) - که حاصل سه دهه جهانگردی از جنوب اروپا تا خاور دور است - اطّلاعات ارزشمندی را از سرزمینها و ملل قرن هشتم هجری دربر دارد. توصیف جزئیات زندگی جوامع در این اثر، برای پژوهشگر دستیابی به تصویری روشن از زندگی اجتماعی و فرهنگی ملّتها - به ویژه فارسیزبانان - را فراهم ساخته است. نظر به ارزش تاریخی - ادبی و فرهنگی این اثر، مقالۀ حاضر به شیوهای اسنادی - تحلیلی به بازشناسی و بررسی تصویر ایران و ایرانیان در سفرنامۀ ابن بطوطه از ابعاد گوناگون فرهنگی و اجتماعی میپردازد.
نتایج این پژوهش، بیانگر گسترۀ وسیع زبان و ادب فارسی از عراق تا هند و حتّی خاور دور است. گزارش سفرنامه از حضور فرهیختگان ایرانی در میان ملل مختلف مشرقزمین، نشاندهندۀ این است که ارتباطات علمی و فرهنگی میان ایرانیان قرن هشتم و ملّتهای معاصر ایشان، بسیار چشمگیر و مؤثّر بوده است.