داستان لیلی و مجنون، روایتی نا مکرّر از کهن داستان «عشق» است که گذر روزگاران، غبار کهنگی بر رخسارهاش ننشانده است. این داستان هرچند ریشه در تاریخ کهن قوم عرب، در سدۀ نخست هجری دارد؛ امّا تنها در یک اثر ادبی، با عنوان نمایشنامۀ لیلی و مجنون، اثر احمد شوقی، آنهم در دوران معاصر، بازتاب مییابد. ولی بهمحض ورود به ایران در سدۀ ...
بیشتر
داستان لیلی و مجنون، روایتی نا مکرّر از کهن داستان «عشق» است که گذر روزگاران، غبار کهنگی بر رخسارهاش ننشانده است. این داستان هرچند ریشه در تاریخ کهن قوم عرب، در سدۀ نخست هجری دارد؛ امّا تنها در یک اثر ادبی، با عنوان نمایشنامۀ لیلی و مجنون، اثر احمد شوقی، آنهم در دوران معاصر، بازتاب مییابد. ولی بهمحض ورود به ایران در سدۀ چهارم، در سرودههای شاعران نامی بازتاب یافته و در سدۀ ششم، نظامی گنجوی منظومهای به نام لیلی و مجنون میسراید که 66 منظومۀ شعری به پیروی از آن سروده میشود و پس از پهنۀ ادبیّات، در بسیاری از هنرهای زیبای ایرانی از قبیل نگارگری، خوشنویسی، تئاتر (نمایش)، سینما، موسیقی، فرشبافی و... نیز رسوخی چشمگیر میکند. در ادبیّات ترکی نیز بیش از 30 منظومه به تقلید از لیلی و مجنون نظامی سروده شده که تئاتر (نمایش و اُپرا)، موسیقی و سینمای آذربایجان را هم باید به آن اضافه کنیم. در هندوستان، این داستان، بیشتر از ادبیّات، در صنعت فیلمسازی سینمای هندوستان بازتاب داشته است که از همین رهگذر، کشورهایی چون ایران، تاجیکستان، آذربایجان و مالزی، درصدد ساختن فیلمهایی با عنوان «لیلی و مجنون» برآمدند. این داستان با ورود به دیگر کشورها، آراسته به آدابورسوم آنها گردیده و همرنگ مردمان همان محیط گشته است؛ گویی اینکه «لیلی» و «مجنون»، مردمانی از همان سرزمین هستند.
شعر معاصر فارسی و عربی، علاوه بر مقولة تعهّد اجتماعی و تلاش برای تصویر انسان، آنگونه که هست، گاهی میکوشد با در پیش گرفتن نگاهی متفاوتتر، گزارشی جدید از واقعیّت را فراروی مخاطب قرار دهد. گزارشی که هرچند ممکن است از دستاوردهای گذشته نیز بهره گیرد؛ امّا لزوماً التقاطی نیست و خود را متعهّد به خوشایندها نمیبیند. شیوۀ «سوررئالیسم»، ...
بیشتر
شعر معاصر فارسی و عربی، علاوه بر مقولة تعهّد اجتماعی و تلاش برای تصویر انسان، آنگونه که هست، گاهی میکوشد با در پیش گرفتن نگاهی متفاوتتر، گزارشی جدید از واقعیّت را فراروی مخاطب قرار دهد. گزارشی که هرچند ممکن است از دستاوردهای گذشته نیز بهره گیرد؛ امّا لزوماً التقاطی نیست و خود را متعهّد به خوشایندها نمیبیند. شیوۀ «سوررئالیسم»، از جملۀ چنین تجربههاست که تقریباً همزمان به وسیلۀ «هوشنگ ایرانی» در حوزه زبان فارسی و «اورخان میسر» و «علی النّاصر» در حوزۀ زبان عربی، پی گرفته میشود. بررسی اشعار این شاعران نشان میدهد، آنها با استفاده از شگردها و امکانات مختلف، برآنند تا با تلفیقی از اصول سوررئالیسم غربی و تجربههای بومی، تعریفی جدید از واقعیّت را ارائه دهند.
این نوشته بر آن است تا با استناد به آثار شاعران، چگونگی و میزان تحقّق اهدافشان را در این مسیر، نقد نماید؛ به همین علّت، میکوشد ضمن ارائۀ توضیحی از سوررئالیسم و جنبههای اشتراک یا اختلاف با جریانهای مطرح معاصر، به تبلور آن در شعر هوشنگ ایرانی، اورخان میسر و علی النّاصر در مجموعۀ سریال بپردازد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهند که جریان سوررئالیسم در دو حوزۀ زبان فارسی و عربی، با وجود تلاش برخی ادیبان به دلیل ناهمخوانی این جریان با گستره و ظرفیت فکری - فرهنگی دو جامعه، چندان مورد پذیرش واقع نشده است.
دو کتاب الأدب الصّغیر و الأدب الکبیر، نقطة تقاطع دو فرهنگ ایرانی و اسلامی محسوب میشوند. نویسنده با معیار عقل و خرد، مضامینی را از این دو فرهنگ برگزیده که نه تنها پس از گذشت بیش از هزار سال مورد تأیید خردمندانند؛ بلکه موجب تحسین آنها شدهاند. سبک نگارش ابن مقفّع که در نوع خود بدیع و بینظیر است، در کنار مضامین عقلی مشترک در دو ...
بیشتر
دو کتاب الأدب الصّغیر و الأدب الکبیر، نقطة تقاطع دو فرهنگ ایرانی و اسلامی محسوب میشوند. نویسنده با معیار عقل و خرد، مضامینی را از این دو فرهنگ برگزیده که نه تنها پس از گذشت بیش از هزار سال مورد تأیید خردمندانند؛ بلکه موجب تحسین آنها شدهاند. سبک نگارش ابن مقفّع که در نوع خود بدیع و بینظیر است، در کنار مضامین عقلی مشترک در دو فرهنگ اسلامی و ایرانی، موجب شده است عبارات حکیمانة این کتاب که از اوّلین آثار مکتوب عربی محسوب میشود، تأثیر شگرف و کمنظیری در آثار پس از خود بگذارند. در این پژوهش نشان دادهایم که 30 عبارت حکیمانه از الأدب الصّغیر، عیناً در دهها منبع عربی نقل شده و دستکم 27 مضمون مشترک با الفاظ مشابه، از این اثر به ادب عربی نفوذ کرده و بسیاری از مضامین آن در فرهنگ و ادب عربی نمود یافته است. این تأثیر شگرف که حاصل اندیشههای مشترک اسلامی و ایرانی است، اگر در منابع عربی بینظیر نباشد، به یقین کمنظیر است.
یاد دوران کودکی، برای هر انسانی، احساساتی متمایز از دیگری را زنده میکند و این تفاوت، در شعر شاعران که قلبی سرشار از عاطفه و احساس دارند، بیشتر از دیگران است. طاهره صفّارزاده و نازک الملائکه، از شاعران بنام و صاحب سبک در ادب فارسی و عربی هستند. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، خاطرات دوران کودکی و وصف معصومیتهای کودکانهدر شعر ...
بیشتر
یاد دوران کودکی، برای هر انسانی، احساساتی متمایز از دیگری را زنده میکند و این تفاوت، در شعر شاعران که قلبی سرشار از عاطفه و احساس دارند، بیشتر از دیگران است. طاهره صفّارزاده و نازک الملائکه، از شاعران بنام و صاحب سبک در ادب فارسی و عربی هستند. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، خاطرات دوران کودکی و وصف معصومیتهای کودکانهدر شعر این دو شاعر برجسته را بررسی و با هم مقایسه نموده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، گویای آن است که شعر کودک هرکدام از این دو، متأثّر از خاطرات تلخ و شیرین دوران کودکی خود شاعر است. سایهروشن خاطرات دوران کودکی در شعر این دو، وجوه اشتراک اندک و تفاوتهای بسیاری دارد، شعر کودک طاهره صفّارزاده، بیان محرومیت، تنهایی و رنجهای کودکان است و رنگی واقعگرایانه و غالباً بسیار تیره دارد. سخن گفتن از کودک، همواره خاطرات تلخ دوران کودکی خود شاعر را برای او زنده میکند؛ امّا این واژه در شعر نازک الملائکه، با وجود شهرت او به نومیدی و بدبینی، آمیخته با خوشبینی است و مفهومی رمانتیک دارد. تصویر کودک در شعر او، برخلاف صفّارزاده، خاطرات شیرین گذشته را برای وی به ارمغان آورده است.
پرداختن به اندیشۀ اجتماعی شاعران و نویسندگان و بررسی رابطۀ آن با شعر، به عنوان بخشی از ساختار ذهنی جامعه، از موارد ضروری در حوزۀ مطالعات جامعهشناسی ادبیّات به شمار میرود. رابطۀ دامنهدار و گستردۀ زبان و ادبیّات فارسی با زبان و ادبیّات عربی، رابطهای تاریخی است و در مقاطع مختلف، دستخوش تحوّلات و فراز و فرودهایی بوده است. از ...
بیشتر
پرداختن به اندیشۀ اجتماعی شاعران و نویسندگان و بررسی رابطۀ آن با شعر، به عنوان بخشی از ساختار ذهنی جامعه، از موارد ضروری در حوزۀ مطالعات جامعهشناسی ادبیّات به شمار میرود. رابطۀ دامنهدار و گستردۀ زبان و ادبیّات فارسی با زبان و ادبیّات عربی، رابطهای تاریخی است و در مقاطع مختلف، دستخوش تحوّلات و فراز و فرودهایی بوده است. از قرن هجده میلادی به بعد، جریانهای فرهنگی جهان تحت تأثیر تحوّلات جدید اجتماعی راهی دیگر پیموده و وجوه مشترک یافته است. در این میان، آبشخور فکری مشترک محمود سامی البارودی (1839-1904 م) و ملک الشّعرای بهار (1887-1952 م)، وقایع اجتماعی قرن نوزدهم بوده است. این جستار با تکیه بر نظریۀ ساختگرای لوسین گلدمن و با رویکردی تحلیلی – تطبیقی، علاوه بر تحلیل ساختارهای متنی شعر این دو شاعر، با حرکتی شناور میان شعر و اجتماع، به عنوان دو ساختار مرتبط، زمینههای خلق مفهوم آزادی در بیان شعری آن دو را، در دو بخشِ دریافت و تشریح روشن میکند. مهمترین نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: طرح مسألۀ آزادی در شعر دو شاعر، بر اساس یک ایدئولوژی مشخّص شکل گرفته است. از دیگر سو، این مسائل در شکلگیری ذهنیّت اجتماعی دو شاعر و کلام ادبی آنان مؤثّر بوده است و بخشی از ساختارِ غالبِ اجتماعیِ زمانۀ دو شاعر به شمار میآید.
دستیابی به سرچشمۀ مضامین شعری سرایندگان، و نشان دادن اثرپذیری آنان از یکدیگر، هرچند کاری است ارجمند؛ ولی به سبب همانندی اندیشههای بشری سخت دشوار مینماید. در این میان، آنچه دیریاب است - امّا ناممکن نیست - نمودنِ همساناندیشیها و همسانسراییهاست.
در مقالۀ حاضر، نگارندگان پس از مقدّمهای کوتاه در بیان مسلّماتِ ...
بیشتر
دستیابی به سرچشمۀ مضامین شعری سرایندگان، و نشان دادن اثرپذیری آنان از یکدیگر، هرچند کاری است ارجمند؛ ولی به سبب همانندی اندیشههای بشری سخت دشوار مینماید. در این میان، آنچه دیریاب است - امّا ناممکن نیست - نمودنِ همساناندیشیها و همسانسراییهاست.
در مقالۀ حاضر، نگارندگان پس از مقدّمهای کوتاه در بیان مسلّماتِ زندگى و آثار این دانشورِ ادیب و شاعر ذولسانین اصفهان در قرن هفتم هجری، با استناد به دستنویسهایآثارِ او و با روش توصیفی - تحلیلی نشان دادهاند که قاضى نظامالدّین اصفهانى، در میان شاعران عربىسُرا، سخت تحت تأثیرِ متنبّى است؛ هرچند در شعرِ او نمونههایى از همسانگویى با شاعران دیگر - از جمله سیّد حمیرى، ارّجانى و... - هم یافت میشود.
نام داستان، کلیدی است که نویسنده به صورت خودآگاه در اختیار خواننده قرار میدهد تا با استفاده از آن، خود بتواند به زوایای پنهان جهان ذهنی نویسنده و نیز دنیای پر رمز و راز متن راه یابد. با توجّه به عنوان، مخاطب میتواند به توانایی، باریکاندیشی و هنرمندی نویسنده در انتقال مفاهیم متن به صورت فشرده و نیز دیدگاه او دربارة عناصر و مفاهیم ...
بیشتر
نام داستان، کلیدی است که نویسنده به صورت خودآگاه در اختیار خواننده قرار میدهد تا با استفاده از آن، خود بتواند به زوایای پنهان جهان ذهنی نویسنده و نیز دنیای پر رمز و راز متن راه یابد. با توجّه به عنوان، مخاطب میتواند به توانایی، باریکاندیشی و هنرمندی نویسنده در انتقال مفاهیم متن به صورت فشرده و نیز دیدگاه او دربارة عناصر و مفاهیم داستان پی ببرد. از آنجا که رویکرد هرمنوتیکی در تحلیل چرایی نامگزینی داستان، از جامعیتی نسبی برخوردار است، در این پژوهش از طریق خوانش هرمنوتیکی به تبیین و تحلیل تطبیقی عنوان داستان پرداخته شده است و مهمترین مؤلّفههایی که بر گزینش عنوان داستان در مجموعة سه قطره خون اثر صادق هدایت و مجموعة ربیع فی الرّماد اثر زکریا تامر مؤثّر بوده، مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. به طور کلّی میتوان گفت که دو نویسنده زبانی شاعرانه دارند و جایگاه عنوان و ارتباط آن با متن در دو مجموعه تا جایی است که گاه بدون فهم آن نمیتوان به معنای متن پی برد.