ادبیات معاصر
سیده سکینه حسینی؛ اسماعیل اسلامی؛ مسعود باوانپوری
چکیده
تُعدّ الصورلوجیا أو الصورة الأدبیّة مبحثاً من مباحث الأدب المقارن التی تشتغل بتوضیح الصورة والبحث عن قیمتها الأدبیّة إلی جانب التعرّف الثقافی علی الآخر. وبهذا یساعد الأدب المقارن أن یعرف کل أمة مکانتها عند سائر الشعوب وأن تری صورتها فی مرآة غیرها. یهدف البحث إلی وصف صورة الآخر وکیفیة استحضاره فی کتاب الرحلة إلی أمریکا للبتنونی وکذلک ...
بیشتر
تُعدّ الصورلوجیا أو الصورة الأدبیّة مبحثاً من مباحث الأدب المقارن التی تشتغل بتوضیح الصورة والبحث عن قیمتها الأدبیّة إلی جانب التعرّف الثقافی علی الآخر. وبهذا یساعد الأدب المقارن أن یعرف کل أمة مکانتها عند سائر الشعوب وأن تری صورتها فی مرآة غیرها. یهدف البحث إلی وصف صورة الآخر وکیفیة استحضاره فی کتاب الرحلة إلی أمریکا للبتنونی وکذلک مقارنته بما عاشتْه الأنا بأنواعها المختلفة من خلال المنهج الوصفی التحلیلی المقارن، فیبحث عن مواقف الکاتب ورؤیته النقدیة تجاه الآخر الأجنبی. ومن أهم نتائج البحث هی أنّ صورة الأنا أو النحن أو الهویة العربیة تحضر کأداة للمقارنة بین الأنا العربیة والآخر الأمریکی. والآخر المقبول فی أثر الکاتب توزّع بین الانبهار والإعجاب بمنجزاته ورفض بعض سمات الآخر المختلف عنه دینیّاً وثقافیّاً وعلمیّاً وحضاریّاً. إنّه یری الواقع الثقافی الأجنبی متفوّقاً علی الثقافة الوطنیّة، وهذا لیس بمعنی التجاهل لمشاکل الآخر وعدم تبنی رؤیة نقدیة تجاهه. ویمکن القول أنّ صورة الأنا ترتبط بمفهوم الشعب المصری وما یشکّل تراثه وحضارته وقیمه، وصورة الآخر الأمریکی فی أثره تنطوی علی صورة سلبیّة کالتبعیض العنصری، وعدم العدالة وصورة إیجابیة کالحریّة، وتفوّقه فی العناصر الثقافیة والاجتماعیة والاقتصادیة والسیاسیة.
ادبیات معاصر
عباس نجفی؛ خداداد بحری؛ رسول بلاوی؛ حیدر فرع شیرازی
چکیده
استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابۀ فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجّه پژوهشگران بودهاست. بر اساس یافتههای زبانشناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربۀ هستی به واسطۀ این جسد، ساختهای مفهومی بنیادینی به نام طرحوارههای تصویری را در ذهن خویش میآفریند و میانبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور ...
بیشتر
استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابۀ فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجّه پژوهشگران بودهاست. بر اساس یافتههای زبانشناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربۀ هستی به واسطۀ این جسد، ساختهای مفهومی بنیادینی به نام طرحوارههای تصویری را در ذهن خویش میآفریند و میانبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور انتزاعی، با انتقال دادن این ساختهای انضمامی به زبان، فرآیند ادراک را تسهیل و تکمیل کند. سعدی یوسف و احمد شاملو، به یاری طرحوارهها، بسیاری از مفاهیم انتزاعی را در اشعار خویش مفهومسازی کردهاند. این پژوهش بر آن است تا با تکیّه بر روش توصیفی- تحلیلی، ضمن بررسی و تحلیل طرحوارهها در دو قصیدۀ منتخب از این دو شاعر، چگونگی تفکّر و نیز پایههای شناخت آنان از جهان پیرامونشان را تبیین کند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که مفاهیم انتزاعی همچون مرگ، زندگی، تغییر و جاودانگی در قالب این تصویرها تجسم یافتهاند و سه طرحوارۀ حجمی، حرکتی و نیرو توانستهاند در ارتباطی سازمان یافته، اندام وار و منسجم با یکدیگر و در راستای هدفی معیّن منجر به تولید معنا شوند و در نهایت مفهوم انتزاعی جاودانگی و اثرگذاری را در شکل تابلویی تصویری پیش دیدگان مخاطب قرار دهند.
ادبیات معاصر
نسرین بیگدلی؛ فریدون طهماسبی؛ شبنم حاتمپور؛ فرزانه سرخی
چکیده
«تئوری جبران» یکی از سازوکارهای دفاعی از خود است که برای نخستینبار توسط یونگ بهمنظور متوازنسازی تقابلی و تعادل روانی برای ازبینبردن احساس حقارت روانی مطرح شد. براساس این نظریه روانشناختی، هرکسی ممکن است در ناخودآگاه خود، عقدههایی واپسزده و یا فراموششده داشته باشد که در روند تکاملی زندگی خود، او را دچار تحوّل و ...
بیشتر
«تئوری جبران» یکی از سازوکارهای دفاعی از خود است که برای نخستینبار توسط یونگ بهمنظور متوازنسازی تقابلی و تعادل روانی برای ازبینبردن احساس حقارت روانی مطرح شد. براساس این نظریه روانشناختی، هرکسی ممکن است در ناخودآگاه خود، عقدههایی واپسزده و یا فراموششده داشته باشد که در روند تکاملی زندگی خود، او را دچار تحوّل و نگرشی خاص می کنند. بهعبارتی، هرقدر نیروی ناشی از عقدههای روانی در انسان بیشتر باشد، به همان اندازه فعالیتها و رفتارهای بیرونی و واکنشهای روانی او بیشتر میشود. بنابراین، براساس «تئوری جبران» و بررسی آثار ادبی میتوان ارتباطی علمی- تحلیلی میان عقدههای روانی و حقارتهای اجتماعی شاعران معاصر با کارکرد انرژی روانی شخصیتهای اسطورهای برقرار نمود. پژوهش حاضر با هدف نشاندادن میزان شدّت عملکرد روانی پدیدآورندگان ادبی همچون احمد شاملو و أمل دنقل با روشی توصیفیـ تحلیلی، درنظر دارد تلاش آنان را در پی جبران بسیاری از فشارهای روانی و عقدههای اجتماعی با بنمایههای ایثار، ازخودگذشتگی و وطنپرستی نشان دهد. نتیجه این پژوهش آن است که این دو شاعر نوپرداز با بهرهگیری از تکنیک نقاب یا قناعِ عربی و دریافت انرژی قدرتمند روانی اسطورههای کهن، برای جبران و ازبینبردن عقدههای روانی خود در جامعة پرتلاطم پیرامونشان، دست به خلق اسطورههایی نو و پویا با نمودهای رفتاری مبارزهجویانه و وطنپرستانه میزنند و روند تکوینی بیولوژیکی خود را برای رسیدن به ترقّی و کمال انسانی پیش می برند.
ادبیات معاصر
نجات غیبی پور حاجی ور؛ امید جهان بخت لیلی؛ فرهاد رجبی
چکیده
سورئالیسم بهعنوان یک جنبش هنری - اجتماعیِ بنیاد ستیز در قرن بیستم از زمان شکلگیری در غرب در پی آن بود که جهانبینی و نگرش انسان را نسبت به تحوّلات بشری تغییر دهد و در این پویش، کشف ذهن ناخودآگاه انسان را بهعنوان روشی برای آفرینش اثر هنری قلمداد میکرد و در این گذار، توانست حوزههای زبانی بسیاری را تحت شعاع قرار دهد. شعر ...
بیشتر
سورئالیسم بهعنوان یک جنبش هنری - اجتماعیِ بنیاد ستیز در قرن بیستم از زمان شکلگیری در غرب در پی آن بود که جهانبینی و نگرش انسان را نسبت به تحوّلات بشری تغییر دهد و در این پویش، کشف ذهن ناخودآگاه انسان را بهعنوان روشی برای آفرینش اثر هنری قلمداد میکرد و در این گذار، توانست حوزههای زبانی بسیاری را تحت شعاع قرار دهد. شعر نیما یوشیج و سِرکون بولُص (1946-2007) شاعر معاصر عراقی بهعنوان دو تن از پیشگامان سبک شعری جدید، دربردارندۀ برخی از رویکردها و سبکهای ادبی جریانساز است که با خلق اندیشههای نوین و دگردیسی در قالب و سطوح به ادبیات و بهویژه شعر، روحی دوباره بخشیده و خواستار پیدایش ادبیاتی نو و همگام با زندگی امروزی بوده است. جستار حاضر با روش توصیفی - تحلیلی، مجموعۀ «افسانه» اثر نیما یوشیج و «إذا کنت نائماً فی مرکب نوح» اثر سرکون بولص را بررسی، سپس به وجوه تشابه، تفاوت و کیفیت حضور شناسههای سورئالیسم در آن دو پرداخته است. یافتههای پژوهش گویای تبلور مؤلّفههای سورئالیستی همچون نگارش خودبهخودی، رؤیا، تصاویر شگفت، گسست زمان و مکان و عشق در هر دو مجموعه است. با این تفاوت که چهار مؤلّفۀ نخست، بسامد تقریباً یکسانی دارند؛ اما ماهیت عنصر عشق در منظومۀ افسانه، همان عشق عفیفِ توأم با شوق و نزاکت است، در حالی که این شاخصه در شعر بولص، تصویری کامپرور، اروتیک و بهدور از ارزشهای اجتماعی را بهنمایش میگذارد.
ادبیات معاصر
یعقوب نوروزی؛ عسگر بابازاده اقدم؛ مجید محمدی
چکیده
فلسفه و ادبیات هرچند متعلّق به دو حوزة متفاوت علم و هنر هستند که هدف یکی کشف دانش و دیگری خلق زیبایی و لذّتبخشی است، با اینهمه ارتباطهایی نیز بین این دو حوزه وجود دارد. ادبیات گاهی جلوهگاه افکار و اندیشههای فلسفی و تفسیر و تبیین این افکار میشود و شاعران و نویسندگان برای غنائی معنایی و محتوایی آثار خود افکار فلسفی را در آثار ...
بیشتر
فلسفه و ادبیات هرچند متعلّق به دو حوزة متفاوت علم و هنر هستند که هدف یکی کشف دانش و دیگری خلق زیبایی و لذّتبخشی است، با اینهمه ارتباطهایی نیز بین این دو حوزه وجود دارد. ادبیات گاهی جلوهگاه افکار و اندیشههای فلسفی و تفسیر و تبیین این افکار میشود و شاعران و نویسندگان برای غنائی معنایی و محتوایی آثار خود افکار فلسفی را در آثار خود وارد میکنند و همزمان، فلسفه برای سهولت انتقال، به زبان ادبیات و هنر نیاز دارد. افکار فلسفی در قالب زبان ادبی دلنشینتر و زیباتر، قابل بیان است. در نوشتار پیش رو پس از بحثی درمورد رابطة فلسفه و ادبیات به بحث درمورد افکار فلسفی شفیعی کدکنی با تکیه بر اگزیستانسیالیسم پرداختیم. دیدگاههای وجودی در اشعار شفیعی کدکنی بهشکلی گسترده وارد شده است و این اندیشهها در بسیاری موارد بر پارهای از اشعار شاعر، نظام و وحدت معنایی بخشیده است و شاعر، فکری فلسفی را در این اشعار پرورده است. دیدگاههای فلسفی شفیعی همچون اومانیسم، آزادی فلسفی، وانهادگی انسان، حق انتخاب و آزادی انسان و... سبب غنای محتوایی و اندیشگی اشعار او شده است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است و تلاش شده است تا نمودهای اندیشههای فلسفی در اشعار شفیعی کدکنی، از متن استخراج شده و مورد بحث و بررسی قرار گیرد. نتایج پژوهش حاضر، نشانگر این است که اگزیستانسیالیسم و دیدگاههای اگزیستانسیالیستی بخش قابلتوجّهی از رویکرد فکری شفیعی کدکنی را به خود اختصاص داده و او از اصول این مکتب فکری همچون؛ آزادی انسان، تعهّد و مسئولیت، اختیار و انتخاب، انسانگرایی و... در جهت غنای محتوایی شعر خود بهره برده و به برخی اشعار خود، رنگی فلسفی زده است.
ادبیات معاصر
طاهره فلاحی؛ مریم رحمتی ترکاشوند؛ شهریار همتی
چکیده
دو داستان العالم ناقصا واحد اثر میسلون هادی و غنیمت نوشتة صادق کرمیار، ازجمله داستانهای معاصر عراق و ایران درزمینة ادبیّات جنگ هستند که نویسندگان آنها به شیوهای هنرمندانه برای انتقال هدف ومضامین مورد نظر خود به مخاطب، از ابزار توصیف بهره گرفته ومضامین فلسفی وانسانی درخصوص مرگ وزندگی و جنگ را بیان کردهاند. پژوهش حاضر با ...
بیشتر
دو داستان العالم ناقصا واحد اثر میسلون هادی و غنیمت نوشتة صادق کرمیار، ازجمله داستانهای معاصر عراق و ایران درزمینة ادبیّات جنگ هستند که نویسندگان آنها به شیوهای هنرمندانه برای انتقال هدف ومضامین مورد نظر خود به مخاطب، از ابزار توصیف بهره گرفته ومضامین فلسفی وانسانی درخصوص مرگ وزندگی و جنگ را بیان کردهاند. پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و براساس مکتب ادبیّات تطبیقی آمریکایی که به بُعد زیباییشناسی اثر میپردازد و با هدف کشف کارکردهای وصف در ترسیم چارچوب داستانهای پیشگفته، کارکرد این الگوی روایی در ساختار داستانهای یادشده (شخصیّت، زمان و مکان) را بررسی تطبیقی میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ازآنجاکه داستان العالم ناقصا واحد، تنها بر محور حادثة مشخّصی میچرخد، بنابراین وجه وصفی آن بر جنبة رواییاش غلبه دارد و درمقابل پرداختن به رویدادها و حوادث متعدّد و مختلف در داستان غنیمت، باعث شده است که وجه روایی آن بر وجه وصفیاش غالب باشد. توصیف در داستان میسلون هادی، با کارکردهای شناختی، توضیحی و تفسیری، واقعنمایی، زیباییشناختی و نمادین حوادث داستان را پیش میبرد؛ امّا در داستان غنیمت، بیشتر توصیفات موجود در داستان، کارکردی واقعنمایی و شناختی دارند. صادق کرمیار، برخلاف میسلون هادی، در توصیف شخصیّتها، از فنّ لحظهپردازی استفاده کرده و آنچه خود انجام داده یا گفته است را در توصیفاتش بیان میکند.
ادبیات معاصر
نرگس ترقی؛ رقیه رستم پور ملکی؛ انسیه خزعلی؛ عباس خامه یار
دوره 8، شماره 32 ، اسفند 1397، ، صفحه 69-95
چکیده
إن التواصل الادبی رغم تأثره بالمؤشرات التأریخیة و الثقافیة و الاجتماعیة و السیاسیة بین البلاد، لکن یفوق العوائق فی تقریب الافکار و الشعوب. یتمیز تواصل إیران الاسلامیة و الکویت بقدم العلاقات و حسن الجوار و تواجد الایرانیین فی الکویت؛ کما لا تخلو من الانتباه تنمیة حرکة التنویر الفکری و الاهتمام بالقضایا الثقافیة ...
بیشتر
إن التواصل الادبی رغم تأثره بالمؤشرات التأریخیة و الثقافیة و الاجتماعیة و السیاسیة بین البلاد، لکن یفوق العوائق فی تقریب الافکار و الشعوب. یتمیز تواصل إیران الاسلامیة و الکویت بقدم العلاقات و حسن الجوار و تواجد الایرانیین فی الکویت؛ کما لا تخلو من الانتباه تنمیة حرکة التنویر الفکری و الاهتمام بالقضایا الثقافیة و الاجتماعیة فی البلدین خلال العصر الحاضر؛ و بما أن الأدب جسر بین الشعبین للتواصل، فدراسة ما بذل من الجهود العلمیة الأدبیة فی البلدین تجاه الأدب المقابل تکشف عن أنماط التواصل الادبی و قدرة رسوخ جذوره. إن هذه الدراسة تحاول العثور علی معرفة الجوانب الملفتة للإهتمام بین الأدباء و الباحثین فی الأدب الکویتی و الفارسی و تحلیل النشاطات فی ظلّ العوامل المؤثرة علی التواصل ایجابیاً و سلبیاً، کما تعرض إحصائیات عن وسائط التواصل الادبی بین البلدین فی حقل البحوث العلمیة المتمثلة فی التألیف و الترجمة، المقالة العلمیة و الرسالة و الاطروحة الجامعیة و المساعی المبذولة فی النشاطات الثقافبة مثل المنتدیات و الندوات و اللقاءات و البعثات. کل هذا فی محاولة معتمدة علی المنهج الوصفی التحلیلی مستعیناً بالکتب و الدراسات فی جمع المعلومات و تقدیم الاحصائیات. لعل من أهم ما توصل إلیه البحث هو أن إیران بذلت جهوداً مثمرة فی معرفة الأدب العربی الکویتی ودراسته و ترجمته فی العصر الحدیث و لا سیما بعد العقد الثانی من انتصار الثورة الاسلامیة حیث ازدادت البحوث العلمیة و المقالات و الدراسات فیها، کما أولت الکویت بالمقابل اهتماماً کبیراً بالأدب الفارسی و نشر الکتب المترجمة من الفارسیة فی العالم العربی. فمثل هذا التواصل الذی جری بین البلدین خلال عشرین سنة من عمره، یستدعی انتباهاً أکثر من جانب المهتمین بالامر لعرض صورة واضحة فی الآتی.