نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
2 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
چکیده
در این مقاله کوشیده شده است با نگاهی تطبیقی و متفاوت از آنچه همواره دربارۀ چگونگی داستانپردازی در مثنوی مورد بحث بوده، وجه اشتراک آن را درزمینۀ داستانپردازی با قرآن کریم نشان داده شود. در پژوهش پیش رو برآنیم اگرچه قرآن کریم و مثنوی معنوی متونی هستند که از داستانپردازی بهره میبرند، در عین حال، داستانگریزند و برپایۀ همین عنصرِ داستانگریزی، روایت داستان را شکل میدهند و مخاطب را به غرض راستین سخن، رهنمون میشوند. پاسخ به این پرسش که چگونه ممکن است داستانپردازی در عین داستانگریزی تحقّق یابد، به عواملی، از قبیل ساختار وحی، ایدئالیسم اخلاقی، بهرهگیری متفاوت از تخیّل در پرداخت داستان، حقیقت و مجاز زبان و هدف داستانگویی در این دو متن، بستگی دارد. با بهرهگیری از روش توصیفی ــ تحلیلی و تکیه بر مطالعات کتابخانهای و اسنادی، این نتیجه به دست آمده است که اسنادهای مجازی در قرآن و مثنوی، با فراتر رفتن از زمینههای تخیّلیِ تشبیهی یا استعاری یا حتّی جاندارانگاری مرسوم، عادتستیزیها و ساختارشکنی در روایت داستان را تقویت میکنند و درنهایت، به داستانگریز بودن این دو متن یاری میرسانند. همچنین تفاوت هدف داستانگویی در قرآن و مثنوی، باعث میشود این دو متن، با گرایش به عدم بیان جزئیات دقیق و عدم زمینهسازیهایی که با طبیعت روایتگری و نیز کنشها و واکنشهای شخصیّتهای داستانی، سازگاری دارند، به داستانپردازی اقدام کنند و در پیوند با دیگر عوامل یادشده، ژرفساخت داستانگریزی را رقم زنند و خلاف عادت خوانش مخاطب را در پی داشته باشند.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Non-fiction substructure of story narration in Masnavi Manavi and holy Quran
نویسندگان [English]
- Saeed Akbari 1
- Ebrahim Rahimi Zanganahe 2
- Gholamreza Salemian 2
1 Ph.D. Candidate, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature, University of Razi, Kermanshah, Iran
2 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature, University of Razi, Kermanshah, Iran
چکیده [English]
The current study, carrying a comparative perspective, is an attempt to present the commonalities in Masnavi and Quran with respect to the notion of fiction making. As the analyses provided by this study claim, Quran and Masnavi, despite applying fiction-making strategies, avoid this strategy and, on the basis of this feature, shape the fiction narration and lead the audience to the main point of the narration. Respecting the question that “how is this possible that fiction-making happens while standing off the fiction”, the impact of multiple factors such as the revelation structure, moral idealism, different usage of imagination in storytelling, reality and virtuality of language, and purpose of the story in those pre-mentioned texts can be addressed. Via using descriptive-analytical method and library and attribution studies, it can be concluded that by going beyond the common ways of imaginary contexts (i.e., metaphorical), virtual attribution will lead to reinforcement of fiction narration destruction, which, finally, assists these two texts to stand off the fiction. Furthermore, the difference in Quran and Masnavi`s aim for storytelling leads to creating fiction without telling exact details and without making contexts that are fit with the nature of narration and actions/reactions of fiction characters. So, these features enable these texts to deeply stand off the fiction and be different from readers` normal exceptions in fiction reading.
کلیدواژهها [English]
- Holy Quran
- Mystical literature
- Masnavi
- Fiction making
- Imagination
- Contemplation
عنوان مقاله [العربیة]
دراسة مقارنة الهروب من الرّوایة فی عمق بناء القصص القرآن الکریم ومثنوی معنوی
چکیده [العربیة]
قد حاولنا فی هذه الدّراسة بنظرة مقارنة و منفصلة من المناهج الّذی یبحث عن کیفیّة فنون القصصی فی مثنوی المعنوی و نظهر علاقات تلک الفنون القصصی مع قرآن الکریم. فی هذا البحث نعتقد أنّ القرآن الکریم و مثنویالمعنوی یهربان من روایة قصصهما و إن کانا یستفیدان منها، و بناءً علی هذه العنصر؛ یعنی الهروب من الرّوایة، یصنعان روایة القصّة و یرشدان المخاطب بالغرض الحقیقیّة من الکلام. الجواب بهذه المسألة الّتی کیف یمکن یتحقّق الهروب من الروایة مع استیفاءالمنفعة منه مقرون بعدّة عناصر أخری؛ فمنها: ترکیبة الوحی، النّزعة المثالیّة الاخلاقیّة، استیفاء المنفعة المنفصلة من التّخیّل فی بناء القصّة، الحقیقة و المجاز اللّغویّة، و الغرض الرّوائی. مع استیفاء المنفعة المنهج الوصفیّ و التّحلیلی فی هذا البحث، و التّحقیق حول حقیقة و مجاز اللّغویّة فی القرآن الکریم و مثنوی المعنوی حاولنا بهذه النّتیجة: أنّ هؤلاء المجازات یتقدّم من ساحة التّشبیهی أو الإستعاری أو تشخیص المعهود و یدعم بنزاع العادات و هدم بناء الرّوایة القصصی، و ینصر بالهروب من الرّوایة فی نهایة الأمر. و أیضا إستیفاء المنفعة المنفصلة من غرض الرّوائی فی القرآن الکریم و مثنوی المعنوی، إنتهی بنزعة عدم وصف التّفصیلات الدّقیقة و عدم وصف ساحات الّتی یتوافق بطبیعة الرّوائی و بأفعال شخصیّاتالقصصی و مع هذه الخصائص تشکّل أشکال القصّة و بمواصلة عناصر المذکور ینتهی عمق بناء الهروب الرّوائی و قرائة القصصیّة المنفصلة المخاطب.
کلیدواژهها [العربیة]
- القرآن
- العرفان
- المثنوی
- الفن القصصی
- التخیّل