مقاله پژوهشی
                                                    ادبیات تطبیقی
                            
            
                            زهرا  آریان زاد؛ فریدون  طهماسبی؛ شبنم  حاتم پور؛ فرزانه  سرخی
                        
            
                
                    چکیده 
                
 
                
                    در تاریخ فرهنگ جهانی، همیشه ارتباط ژرفی میان فلسفه و ادبیات وجود داشته است. بعدها نیز با ظهور مکتبهای فلسفی چون نیهیلیسم، ایدههای فلسفی در ادبیات نقش اساسی و محوری ایفا کردند. نیهیلیسم به ایدئولوژی گفته میشود که معمولاً با نفی مطلق همراه است؛ لذا در آن معنای زندگی، هستی و بودن از بین میرود. این مکتب فلسفی اواخر سدۀ هجدهم و اوایل ... 
                    بیشتر
                
                
                    در تاریخ فرهنگ جهانی، همیشه ارتباط ژرفی میان فلسفه و ادبیات وجود داشته است. بعدها نیز با ظهور مکتبهای فلسفی چون نیهیلیسم، ایدههای فلسفی در ادبیات نقش اساسی و محوری ایفا کردند. نیهیلیسم به ایدئولوژی گفته میشود که معمولاً با نفی مطلق همراه است؛ لذا در آن معنای زندگی، هستی و بودن از بین میرود. این مکتب فلسفی اواخر سدۀ هجدهم و اوایل سدۀ نوزدهم گسترش چشمگیری پیدا کرد و به علوم گوناگون راه یافت. ادبیات پلیدشهری که با ادبیات آرمانشهری در تضاد است، در حقیقت بازتاب زندگی فردی و جامعۀ ناخوشایند و شرایط نامطلوب سیاسی، اجتماعی، فرهنگی خالقان این آثار ادبی است؛ لذا تفکرات، جهانبینی و حتی دلزدگیهای آنان را نیز دربرمیگیرد. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و براساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا با هدف نشان دادن ارتباط مکتب فلسفی نیهیلیسم با ادبیات پلیدشهری، اشعار سیمین بهبهانی و غادهالسمان را مورد بررسی قرار دادهاست. نتیجه نشان میدهد؛ که بهبهانی و السمان خلق پلیدشهر را دستمایۀ مطلوبی برای بیان تفکرات نیهیلیستی خویش قرار دادهاند و ازآنجاییکه هر دو شاعر زن هستند، لذا معضلات و مشکلات زنان، آنان را بیشتر به سمت تفکرات نیهیلیستی سوق داده و به دنبال آن به خلق پلیدشهر روی آوردهاند؛ اما در اشعارالسمان بنابر تاریخچۀ زن عرب، اندیشههای نیهیلیستی و ترسیم پلیدشهر نمود بیشتری پیدا میکند. به طورکلی، هدف سیمین و غاده از ترسیم پلیدشهر، رسیدن به شهری آرمانی و ایدهآل است. 
                
             
            
            
            
        
    
        
        
            
                                    مقاله پژوهشی
                                                    ادبیات تطبیقی
                            
            
                            علی اکبر  احمدی چناری؛ دکتر فواد  عبدالله زاده
                        
            
                
                    چکیده 
                
 
                
                    ترسیم جنبه های ادبی و اجتماعی شخصیت مشاهیر ادبیِ جهان در ادبیات ملی، یک جریان مرسوم است. مطالعه درباره چگونگیِ این بازنمایی، یکی از زمینه های قدیمیِ پژوهش در ادبیات تطبیقی است و ادبایی که به معرفی و شناساندن شخصیتهایی از ادبیاتهای دیگر به مخاطبان ادبیات ملی می پردازند، واسطه یا میانجی نامیده می شوند. از آلفونس دولامارتین، ... 
                    بیشتر
                
                
                    ترسیم جنبه های ادبی و اجتماعی شخصیت مشاهیر ادبیِ جهان در ادبیات ملی، یک جریان مرسوم است. مطالعه درباره چگونگیِ این بازنمایی، یکی از زمینه های قدیمیِ پژوهش در ادبیات تطبیقی است و ادبایی که به معرفی و شناساندن شخصیتهایی از ادبیاتهای دیگر به مخاطبان ادبیات ملی می پردازند، واسطه یا میانجی نامیده می شوند. از آلفونس دولامارتین، بهعنوان یکی از بزرگان مکتب ادبی رمانتیسم نام برده می شود که شخصیت و دیدگاه های مکتبی او منبع الهام بسیاری از پیروان رمانتیسم فرانسوی در ادبیات جهان است. صلاح لبکی (1906-1955)، شاعر لبنانی که یکی از پیشگامان مکتب رمانتیسم در ادبیات معاصر عرب به شمار میرود، با الهام از شخصیت و سفر تاریخی لامارتین به لبنان، قصیدهای تحت عنوان لامرتین سروده است که در آن جنبه های مختلف شخصیت وی را در پرتو دیدگاه و جهان بینی رمانتیکیِ خود، بازنمایی کرده است. جستار حاضر، بر آن است تا بر مبنای روش توصیفی- تحلیلی، چگونگی و چرایی ترسیم چهره و شخصیت لامارتین را در سروده مورد اشاره، نشان دهد. یافته های پژوهش نشان از آن دارد که قصیدۀ مورد مطالعه، یک گزارش منظومِ صرف و توصیف ساده از زندگی شاعر نیست؛ بلکه صلاح لبکی حوادث و جنبههای ادبی و اجتماعی شخصیت لامارتین را ابزاری برای بازنمایی او به عنوان سمبل جهانبینی رمانتیکی قرار داده است تا نقشی در معرفی مکتب رمانتیسم وبزرگان آن به مخاطبان شعر معاصر عربی داشته باشد. 
                
             
            
            
            
        
    
        
        
            
                                    مقاله پژوهشی
                                                    ادبیات تطبیقی
                            
            
                            شهریار  باقرآبادی؛ علی  سلیمی
                        
            
                
                    چکیده 
                
 
                
                    در ادب و شعر معاصر، انبوهی از انتزاعات فلسفی و اندیشه های تجریدی، در آئینة سفری روایتگونه، تجلّی و انعکاس یافته اند. سهراب سپهری و خلیل حاوی، ازجمله سرایندگان زبان فارسی و عربی هستند که سرودههایشان، متأثّر از باورهای فلسفی آنهاست. آنها در برخی از اشعار خود، این درون مایه شعری را، برای تعبیر دنیای ذهنی خویش برگزیدهاند. ... 
                    بیشتر
                
                
                    در ادب و شعر معاصر، انبوهی از انتزاعات فلسفی و اندیشه های تجریدی، در آئینة سفری روایتگونه، تجلّی و انعکاس یافته اند. سهراب سپهری و خلیل حاوی، ازجمله سرایندگان زبان فارسی و عربی هستند که سرودههایشان، متأثّر از باورهای فلسفی آنهاست. آنها در برخی از اشعار خود، این درون مایه شعری را، برای تعبیر دنیای ذهنی خویش برگزیدهاند. مسافر، یکی از شاهکارهای شعری سهراب است که تصویری باورمند و وامدار از عرفان کهن شرقی در آن، پدیدار است. از منظرگاهی دیگر، قصیده البحّار و الدّرویش، حاوی چکامهای است ملهم از نگرشهای فلسفه غربی که در تصویری کلّی؛ نمایش تضادّ و تعارضی است میان دو نیمرخ از یک جهان و دو هستی دور از دسترس از دنیای اکنون که فقط در مقام مقایسه همدیگر را برمی تابند. این پژوهش بهشیوهای توصیفی– تحلیلی، به بررسی مضامین این دو قصیده پرداخته است تا این تحلیل، مبنایی برای فهم نگاه این دو شاعر به دنیای پیرامون باشد. رهاورد پایانی این جستار، بیانگر این نکته است که سپهری، برای خلق جهانی پویا و توأم با همگرایی و خلیلحاوی جهت ارائة تعبیری نفیاندیشانه و ترسیم حاکمیّت تناقض در دنیای امروزی، از این بن مایه شعری بهره گرفتهاند. همچنین دلالتهای واژگانی و معنایی در اشعار منتخب در این پژوهش، تصویری از تأثیر تصورات و باورهای دو شاعر را بازنمود کردهاند، واژگان شعر مسافر، تصویری از باورهای مسالمتآمیز اندیشة سپهری را نمایش می دهند درحالیکه بن مایه سفر در شعر حاوی و معانی درونی قصیده البحّار و الدّرویش برای بیان تقابل دو سوی جهان کاربست شده اند. 
                
             
            
            
            
        
    
        
        
            
                                    مقاله پژوهشی
                                                    ادبیات تطبیقی
                            
            
                            سامان  خانی؛ محمدنبی  احمدی
                        
            
                
                    چکیده 
                
 
                
                    سرودن غزلیّات و اشعار عاشقانه، نهتنها در ادبیّات فارسی و عربی، بلکه در ادبیّات دیگر ملّتهای جهان نیز به طور وسیعی رایج بوده است، ازآنجاکه سعاد صباح و مستوره اردلان در فرهنگ کویت و ایران جایگاه مشابهی دارند، بررسی تطبیقی غزلیّات این دو شاعر بهمنظور شناخت و آشنایی بیشتر با آنها میتواند بحثی نو در زمینۀ ادبیّات تطبیقی باشد. ... 
                    بیشتر
                
                
                    سرودن غزلیّات و اشعار عاشقانه، نهتنها در ادبیّات فارسی و عربی، بلکه در ادبیّات دیگر ملّتهای جهان نیز به طور وسیعی رایج بوده است، ازآنجاکه سعاد صباح و مستوره اردلان در فرهنگ کویت و ایران جایگاه مشابهی دارند، بررسی تطبیقی غزلیّات این دو شاعر بهمنظور شناخت و آشنایی بیشتر با آنها میتواند بحثی نو در زمینۀ ادبیّات تطبیقی باشد. این پژوهش؛  برآناست که به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و برمبنای مکتب آمریکایی که وجود اثرگذاری و اثرپذیری را بین دو شاعر را شرط ادبیّات تطبیقی نمیداند، به واکاوی غزلیّات سعاد صباح و مستوره اردلان بپردازد و ضمن بررسی ویژگیهای ادبیّات عاشقانه دو شاعر، دیدگاههای آنها را در این زمینه مقایسهکند و به رهیافتی از طرز تفکّر و مشرب تغزّلی دو شاعر دست یابد. با عنایت به نتایج بهدستآمده در غزلیّات دو شاعر، میتوان به نقاط مشترکی ازجمله (تجلّی معشوق، اوصاف و احوال مشترک عاشق و معشوق، هجران و دوری، فضائل عشق و عاشقی،  به کار بردن مرثیه و...) اشاره کرد و همچنین ازنظربیان، دو شاعر به سادگی و شیوایی گرایش دارند. لازم به ذکراست عاشقانه های دو شاعر، از نظر محتوا، زبان و اسلوب نیز باهم تفاوتهایی دارند. 
                
             
            
            
            
        
    
        
        
            
                                    مقاله پژوهشی
                                                    ادبیات تطبیقی
                            
            
                            علی  صیادانی؛ حسن  اسماعیل زاده؛ منوچهر  دویران
                        
            
                
                    چکیده 
                
 
                
                    شعر معاصر عربی و فارسی بهمنظور تأثیر بیشتر به مخاطب از امکانات هنرهای دیگر ازجمله سینما، موسیقی و نقاشی کولاژ، استفاده کرده است. شاعران با بهرهگیری خلاقانه از ظرفیت و امکانات فن کولاژ، خواننده را به تأمل و تفکر بیشتر واداشتهاند، در نتیجه موجبات بهرهوری و لذت بیشتر خواننده شدهاند. یدالله رؤیایی، شاعر حجمگرای ایرانی و ... 
                    بیشتر
                
                
                    شعر معاصر عربی و فارسی بهمنظور تأثیر بیشتر به مخاطب از امکانات هنرهای دیگر ازجمله سینما، موسیقی و نقاشی کولاژ، استفاده کرده است. شاعران با بهرهگیری خلاقانه از ظرفیت و امکانات فن کولاژ، خواننده را به تأمل و تفکر بیشتر واداشتهاند، در نتیجه موجبات بهرهوری و لذت بیشتر خواننده شدهاند. یدالله رؤیایی، شاعر حجمگرای ایرانی و فاطمه ناعوت شاعر نواندیش معاصر مصر، در اشعارشان از این فن استفاده کردهاند. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی، براساس مکتب آمریکایی، سرودههای دو شاعر مذکور را از نظرگاه کولاژ موردبررسی قرار میدهد، ازآنجاکه از شاخصههای اصلی هردو شاعر کاربست شگرد یادشده است؛ بررسی اشعار این دو شاعر، نشان میدهد که هردو شاعر بهصورت هنرمندانه، با رعایت اصل تکه چسبانی، مؤلفههای کولاژ را ازجمله گسست فضای متن، ایجاد تصاویر پارادوکسی و آفرینش تصاویر دیداری- نوشتاری به کار گرفتهاند. البته کاربست مؤلفة آفرینش تصاویر دیداری- شنیداری در اشعار رؤیایی در مقایسه با اشعار ناعوت از بسامد بالایی برخوردار است. 
                
             
            
            
            
        
    
        
        
            
                                    مقاله پژوهشی
                                                    ادبیات تطبیقی
                            
            
                            عبدالاحد  غیبی؛ محمدرضا  اسلامی؛ سجاد  صدقی
                        
            
                
                    چکیده 
                
 
                
                    برای درک شعر نو که سرشار از نشانه هاست، پیروی از یک الگوی خاص نشانه شناسی ضروری می نماید. از جملۀ این الگوها، الگوی چارلز پیرس است. پیرس یکی از بنیانگذاران و صاحبنظران مشهور نشانه شناسی است که با ارائۀ یک الگوی سه وجهی شامل بازنمون، موضوع و تفسیر، بن مایه های معنایی نشانه ها را مشخص می سازد. درواقع با ارتباط ... 
                    بیشتر
                
                
                    برای درک شعر نو که سرشار از نشانه هاست، پیروی از یک الگوی خاص نشانه شناسی ضروری می نماید. از جملۀ این الگوها، الگوی چارلز پیرس است. پیرس یکی از بنیانگذاران و صاحبنظران مشهور نشانه شناسی است که با ارائۀ یک الگوی سه وجهی شامل بازنمون، موضوع و تفسیر، بن مایه های معنایی نشانه ها را مشخص می سازد. درواقع با ارتباط این سه وجه است که معنای اصلی نشانه ها به دست می آید. شفیعی کدکنی و آدونیس، دو شاعر نوپرداز شعر فارسی و عربی هستند که از نشانه های طبیعی به خصوص آب و آتش به وفور در شعر خود استفاده کرده اند و آن را دستاویز محکمی برای القای معانی مورد نظر خود قرارداده اند. پژوهش حاضر می کوشد، تا به شیوۀ توصیفی-تحلیلی و با استفاده از الگوی نشانه شناسی پیرس به کشف لایه های معنایی و کارکرد نمادهای آب و آتش در اشعار این دو شاعر بپردازد. از نتایج این پژوهش و معناهایی که از واژه های آب و آتش در اشعار این دو شاعر به دست می آید، می توان به جریانداشتن، تزکیه گری و پاک کنندگی، دگردیسی، نابودگری، زندگی، تجدّد، عظمت و شکوه گذشته، جنگ، زایشی نو و عشق و احساسات اشاره کرد. 
                
             
            
            
            
        
    
        
        
            
                                    مقاله پژوهشی
                                            
            
                            معصومه  کارخانه؛ مجید  محمدی؛ یحیی  معروف؛ وحید  سبزیان پور
                        
            
                
                    چکیده 
                
 
                
                    انقلاب راستین در جامعهشناسی ادبیات و تبدیل آن به علم اثباتی به آثار لوکاچ مربوط میشود و نظریه «بازتاب واقعیت»، ادبیترین نظریه این نویسنده مجارستانی در نقد جامعه شناسی است. رئالیسم سبکی است که چنین بازتابی از کل جامعه در آن نشان داده میشود. تلقی لوکاچ این است که رمان صرفاً بازتاب پوسته سطحی واقعیت نیست، بلکه بازتابی ... 
                    بیشتر
                
                
                    انقلاب راستین در جامعهشناسی ادبیات و تبدیل آن به علم اثباتی به آثار لوکاچ مربوط میشود و نظریه «بازتاب واقعیت»، ادبیترین نظریه این نویسنده مجارستانی در نقد جامعه شناسی است. رئالیسم سبکی است که چنین بازتابی از کل جامعه در آن نشان داده میشود. تلقی لوکاچ این است که رمان صرفاً بازتاب پوسته سطحی واقعیت نیست، بلکه بازتابی حقیقیتر و پویاتر از واقعیت و درواقع بازتاباندن در قالب یک ساختار ذهنی است که به لباس کلمات درآمده است. این پژوهش برآن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی کاربست نظریه بازتاب و مبانی فکری لوکاچ را در رمان فارسی مهدی اشتری و عربی، هاجر عبدالصمد بررسی کند و به تطبیق این نظریه در محتوای دو داستان عربی و فارسی میپردازد. نتایج پژوهش بیانگر این است که هر دو اثر به خوبی پدیده جدید اجتماعی را به چالش کشیدهاند و در به تصویر کشیدن حوادث داستان با بهرهگیری از زبان رمان به خوبی از آن به عنوان ابزاری برای بیان ناهنجاریهای به وجود آمده، درنتیجه ظهور و بروز داعش بهره بردهاند. درواقع هر دو نویسنده از چارچوب سنتی به متن پرهیز کردهاند و مؤلفههای نقد جامعهشناسی لوکاچ و نظریه بازتاب بهخوبی در آن نمایان است. اشتری تضاد و تناقضهای اجتماعی موجود در جامعه تحت سلطه داعش را از نظر گذرانده و عبدالصمد نیز شاخصههای نقد جامعهشناسی و نظریه بازتاب را درخشونت ورزی، جهاد نکاح و دیدگاه های فمینیستی و... متبلور کرده است.