مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
پریسا احمدی؛ خلیل بیگزاده؛ عبدالرضا نادریفر؛ سوسن جبری
چکیده
یوری لوتمان نشانهشناسی فرهنگی را برپایة تقابلهای تعاملی در سه الگوی طبیعت و فرهنگ، آشوب و نظم، خودی و دیگری تبیین کرده است، چنانکه نشانهشناسی فرهنگی وی توانسته است پیوند ساختارهای مبتنی بر رمزگانی ویژه را در یک نظام تقابلی - تعاملی تفسیر کند. لوتمان تأثیر و تأثّر طبیعت، فرهنگ و رمزگان آنها را روی شخصیتها و کنشهای آنان ...
بیشتر
یوری لوتمان نشانهشناسی فرهنگی را برپایة تقابلهای تعاملی در سه الگوی طبیعت و فرهنگ، آشوب و نظم، خودی و دیگری تبیین کرده است، چنانکه نشانهشناسی فرهنگی وی توانسته است پیوند ساختارهای مبتنی بر رمزگانی ویژه را در یک نظام تقابلی - تعاملی تفسیر کند. لوتمان تأثیر و تأثّر طبیعت، فرهنگ و رمزگان آنها را روی شخصیتها و کنشهای آنان با سه الگوی یادشده نشان داده است. هدف نشانهشناسی فرهنگی، مطالعة مناسبات بینافرهنگی نظام تقابلی و تعاملی الگوی طبیعت و فرهنگ است که گسترۀ فرهنگ خودی و رمزگان آن را دربرابر نافرهنگ یا فرهنگ دیگری تبیین میکند. رمانهای مهاجرت گسترة مناسبی برای مطالعة تقابل، تعامل، تنگناهای طبیعت و فرهنگ و رمزگان آنها هستند. نوشتار پیش رو مؤلّفههای اساسی ساختار شخصیتها و کنشهای آنان را در رمان همنوایی شبانة ارکستر چوبها از رضا قاسمی و رمان واحۀ غروب از بهاء طاهر برپایه الگوی طبیعت و فرهنگ لوتمان با خوانشی تطبیقی بهروش توصیفی - تحلیلی بررسی کرده است. هدف پژوهش تبیین جایگاه شخصیتها و کنشهای آنان مبتنی بر تقابل و تعامل بینافرهنگی فرهنگ مبدأ و مقصد در رمانهای مورد مطالعه است. دستاورد پژوهش نشان میدهد، این دو نویسنده فرهنگ خودی را در تلاطم مهاجرت شخصیتها به فرهنگ میزبان مبتنی بر مؤلّفههای طبیعت و فرهنگ حفظ کردهاند، چنانکه رمانهای این دو نویسنده در مؤلّفههای اجتماعی جنسیت، ازدواج و غلبة قدرت (قتل) با الگوی نسبی طبیعت - فرهنگ همخوانی دارند. بافت مکانی و فضاسازی واحۀ غروب با الگوی طبیعت سازگار است، امّا رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها با الگوی فرهنگ همگرایی دارد.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
مهدی اسماعیلی؛ مهرداد چترایی عزیز آبادی
چکیده
نقد کهنالگویی یونگ، از زیرمجموعههای نقد روانشناختی است. در اینگونه نقد، آرکیتایپهای موجود در اثر بررسی میشوند. آنها، لایههای مبهم ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر هستند که جنبۀ موروثی دارند و با نفوذ در ضمیر ناخودآگاه جمعی، بخشی ذاتی از سازمان روانشناختی فرد میشوند. یکی از پرکاربردترین کهنالگوها که الگویی جهانی و معتبر ...
بیشتر
نقد کهنالگویی یونگ، از زیرمجموعههای نقد روانشناختی است. در اینگونه نقد، آرکیتایپهای موجود در اثر بررسی میشوند. آنها، لایههای مبهم ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر هستند که جنبۀ موروثی دارند و با نفوذ در ضمیر ناخودآگاه جمعی، بخشی ذاتی از سازمان روانشناختی فرد میشوند. یکی از پرکاربردترین کهنالگوها که الگویی جهانی و معتبر است؛ «مقولۀ سفر قهرمان کمپبل» است. وی آن را «هستۀ اسطورۀ یگانه» نامید. کمپبل سفر را متشکّل از سه مرحلۀ: عزیمت، جدایی و بازگشت میداند که رشد کهنالگوها در روان فرد، مستلزم گذر از این مراحل است. برابر این مقوله، قهرمانان در افسانههای گوناگون، در قالب و هیئتهایی مختلف هستند و سرگذشتی مشابه دارند. پژوهش حاضر به روشی توصیفی - تحلیلی با هدف نقد کهنالگویی سفر قهرمان در افسانۀ «آهوبچّه» و «خواهر و برادر» است. قهرمان در این افسانهها، بدون درنظرگرفتن تقارن زمانی و عدم تقارن آن، واکاوی میشوند و شباهتهای ساختاری سفر قهرمان محرز میشود. سفر قهرمان در آثار روایی ملّتهای گوناگون، بیشتر از الگویی واحد پیروی میکنند. بیداری قهرمان درون در وجود شخصیتهای قهرمانی برپایه انگاره کمپبل، پایاندهندة این نظریۀ است که باعث فرایند دگردیسی میشود.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
سعید اکبری؛ ابراهیم رحیمی زنگنه؛ غلامرضا سالمیان
چکیده
در این مقاله کوشیده شده است با نگاهی تطبیقی و متفاوت از آنچه همواره دربارۀ چگونگی داستانپردازی در مثنوی مورد بحث بوده، وجه اشتراک آن را درزمینۀ داستانپردازی با قرآن کریم نشان داده شود. در پژوهش پیش رو برآنیم اگرچه قرآن کریم و مثنوی معنوی متونی هستند که از داستانپردازی بهره میبرند، در عین حال، داستانگریزند و برپایۀ ...
بیشتر
در این مقاله کوشیده شده است با نگاهی تطبیقی و متفاوت از آنچه همواره دربارۀ چگونگی داستانپردازی در مثنوی مورد بحث بوده، وجه اشتراک آن را درزمینۀ داستانپردازی با قرآن کریم نشان داده شود. در پژوهش پیش رو برآنیم اگرچه قرآن کریم و مثنوی معنوی متونی هستند که از داستانپردازی بهره میبرند، در عین حال، داستانگریزند و برپایۀ همین عنصرِ داستانگریزی، روایت داستان را شکل میدهند و مخاطب را به غرض راستین سخن، رهنمون میشوند. پاسخ به این پرسش که چگونه ممکن است داستانپردازی در عین داستانگریزی تحقّق یابد، به عواملی، از قبیل ساختار وحی، ایدئالیسم اخلاقی، بهرهگیری متفاوت از تخیّل در پرداخت داستان، حقیقت و مجاز زبان و هدف داستانگویی در این دو متن، بستگی دارد. با بهرهگیری از روش توصیفی ــ تحلیلی و تکیه بر مطالعات کتابخانهای و اسنادی، این نتیجه به دست آمده است که اسنادهای مجازی در قرآن و مثنوی، با فراتر رفتن از زمینههای تخیّلیِ تشبیهی یا استعاری یا حتّی جاندارانگاری مرسوم، عادتستیزیها و ساختارشکنی در روایت داستان را تقویت میکنند و درنهایت، به داستانگریز بودن این دو متن یاری میرسانند. همچنین تفاوت هدف داستانگویی در قرآن و مثنوی، باعث میشود این دو متن، با گرایش به عدم بیان جزئیات دقیق و عدم زمینهسازیهایی که با طبیعت روایتگری و نیز کنشها و واکنشهای شخصیّتهای داستانی، سازگاری دارند، به داستانپردازی اقدام کنند و در پیوند با دیگر عوامل یادشده، ژرفساخت داستانگریزی را رقم زنند و خلاف عادت خوانش مخاطب را در پی داشته باشند.
مقاله پژوهشی
ادبیات معاصر
نسرین بیگدلی؛ فریدون طهماسبی؛ شبنم حاتمپور؛ فرزانه سرخی
چکیده
«تئوری جبران» یکی از سازوکارهای دفاعی از خود است که برای نخستینبار توسط یونگ بهمنظور متوازنسازی تقابلی و تعادل روانی برای ازبینبردن احساس حقارت روانی مطرح شد. براساس این نظریه روانشناختی، هرکسی ممکن است در ناخودآگاه خود، عقدههایی واپسزده و یا فراموششده داشته باشد که در روند تکاملی زندگی خود، او را دچار تحوّل و ...
بیشتر
«تئوری جبران» یکی از سازوکارهای دفاعی از خود است که برای نخستینبار توسط یونگ بهمنظور متوازنسازی تقابلی و تعادل روانی برای ازبینبردن احساس حقارت روانی مطرح شد. براساس این نظریه روانشناختی، هرکسی ممکن است در ناخودآگاه خود، عقدههایی واپسزده و یا فراموششده داشته باشد که در روند تکاملی زندگی خود، او را دچار تحوّل و نگرشی خاص می کنند. بهعبارتی، هرقدر نیروی ناشی از عقدههای روانی در انسان بیشتر باشد، به همان اندازه فعالیتها و رفتارهای بیرونی و واکنشهای روانی او بیشتر میشود. بنابراین، براساس «تئوری جبران» و بررسی آثار ادبی میتوان ارتباطی علمی- تحلیلی میان عقدههای روانی و حقارتهای اجتماعی شاعران معاصر با کارکرد انرژی روانی شخصیتهای اسطورهای برقرار نمود. پژوهش حاضر با هدف نشاندادن میزان شدّت عملکرد روانی پدیدآورندگان ادبی همچون احمد شاملو و أمل دنقل با روشی توصیفیـ تحلیلی، درنظر دارد تلاش آنان را در پی جبران بسیاری از فشارهای روانی و عقدههای اجتماعی با بنمایههای ایثار، ازخودگذشتگی و وطنپرستی نشان دهد. نتیجه این پژوهش آن است که این دو شاعر نوپرداز با بهرهگیری از تکنیک نقاب یا قناعِ عربی و دریافت انرژی قدرتمند روانی اسطورههای کهن، برای جبران و ازبینبردن عقدههای روانی خود در جامعة پرتلاطم پیرامونشان، دست به خلق اسطورههایی نو و پویا با نمودهای رفتاری مبارزهجویانه و وطنپرستانه میزنند و روند تکوینی بیولوژیکی خود را برای رسیدن به ترقّی و کمال انسانی پیش می برند.
مقاله پژوهشی
ادبیات تطبیقی
شهرام دلشاد
چکیده
رستم از بارزترین شخصیتهای ادبیات حماسی ایران است که در متون حماسی ادبیات فارسی بهویژه شاهنامة فردوسی منزلت و جایگاه درخور ویژهای دارد، امّا این بدین معنا نیست که آثار دیگری که در راستای گزارش پهلوانان حماسی ایران به نگارش درآمدهاند، به همان اندازه در تبیین جایگاه وی کوشیدهاند. این اهمال و بیتوجّهی بهوسیلة بسیاری ...
بیشتر
رستم از بارزترین شخصیتهای ادبیات حماسی ایران است که در متون حماسی ادبیات فارسی بهویژه شاهنامة فردوسی منزلت و جایگاه درخور ویژهای دارد، امّا این بدین معنا نیست که آثار دیگری که در راستای گزارش پهلوانان حماسی ایران به نگارش درآمدهاند، به همان اندازه در تبیین جایگاه وی کوشیدهاند. این اهمال و بیتوجّهی بهوسیلة بسیاری از نویسندگان عربی - اسلامی که در زمینههای دینی و فرهنگی جدید سر برآوردهاند، پدیدهای عجیب و شگفتانگیز نیست، امّا دگرگشت و اهمال آن در شاهنامه ثعالبی که نزدیکترین متن عربی - اسلامی به شاهنامه است و توسّط ادیبی از نیشابور که در خراسان میزیسته و از منابع مشترکی با ابوالقاسم فردوسی در تدوین تاریخ حماسی ایران بهره برده و از جهتهای زیادی همچون نامها، توصیفات، رویدادها با آن مشترک است، شگفتانگیز و جای بحث و بررسی دارد. پژوهش حاضر میکوشد، بهنقد و ارزیابی فرایند کاستهشدن جایگاه رستم و دگرگشت شخصیت تهمتن در کتاب غرر الملوک ثعالبی بپردازد و علّتها و جلوههای آن را در مقایسه با شاهنامه فردوسی به بوتة نقد و تطبیق بکشاند. براساس یافتهها، با تکیه بر فرضیة بازآفرینی رستم در شاهنامه و اشتراک منابع فردوسی و ثعالبی، عواملی همچون مغایرت مبنایی شرح پهلوانی فردوسی با کتاب شرح شاهان ثعالبی، رویکرد تاریخی و دینی وی، تضاد گفتمانی و نگرشی میان شاعر و مورخ در رابطه با تجسّم ابرقهرمانان حماسی، در دگرگشت این شخصیت حماسی در متن عربی، مورد بحث نقش بسزایی دارد. لازم به ذکر است که روش بهکاررفته در نوشتار پیش رو، توصیفی - تحلیلی برپایة مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است.
مقاله پژوهشی
تورج سهرابی؛ یحیی معروف؛ محمدنبی احمدی
چکیده
ادبیات هر دورهای متأثّر از اوضاع و شرایطی است که با آن تعامل دارد. شعر خزعل ماجدی (متولّد 1951) و نسیم شمال (1313- 1249) نیز متأثّر از شرایطی است که از دیرباز، دشمنان برای عراق و ایران پدید آورده بودند. این دو شاعر در ابعادی گسترده و با نگرشی سلبینگر، وضعیت جامعۀ خود را نقد کردهاند. نظریۀ زیباییشناسی انتقادی بهعنوان محصول مکتب فرانکفورت ...
بیشتر
ادبیات هر دورهای متأثّر از اوضاع و شرایطی است که با آن تعامل دارد. شعر خزعل ماجدی (متولّد 1951) و نسیم شمال (1313- 1249) نیز متأثّر از شرایطی است که از دیرباز، دشمنان برای عراق و ایران پدید آورده بودند. این دو شاعر در ابعادی گسترده و با نگرشی سلبینگر، وضعیت جامعۀ خود را نقد کردهاند. نظریۀ زیباییشناسی انتقادی بهعنوان محصول مکتب فرانکفورت در قرن بیستم پا به عرصۀ وجود گذاشت و عمدهترین هدفش را میتوان مخالفت با وضعیت موجود و درنهایت رهایی انسان معاصر بهعنوان موجودی آزاد دانست. جریان ادبی شعر عربی و فارسی بهدلیل اشتراک در شرایط اجتماعی – فکری - سیاسی، تجربههای مشترکی را رقم زد که این تحوّل تقریباً هم در محتوا و هم در فرم آثار ادبی دو ملّت قابل مشاهده است. یکی از مهمترین عناصر شعری مشترک خزعل ماجدی - بهعنوان شاعر عراقی - و نسیم شمال - شاعر ایرانی - روح و فضای انتقادی است که بر اشعارشان سایه افکنده است. شیوۀ بهکار گرفتهشده در نوشتار پیش رو، تطبیق اشعار دو شاعر ایرانی و عراقی براساس مکتب آمریکایی و برمبنای تحلیل و تفسیر کتابخانهای است. این دو ادیب همچون نظریهپردازان مکتب فرانکفورت و نظریۀ زیباییشناسی انتقادی، ایدئولوژیکی بودن هر نوع اثر ادبی و غیر ادبی را نفی میکنند و اصالتش را در استقلال آن میدانند. پژوهش حاضر بر آن است تا اصلیترین دغدغههای فکری هردو شاعر را از چهار جنبۀ مشترک: رمز سیاسی، رمز اجتماعی، رمز اسطوری و رمز تاریخی که دارای بار نمادین است؛ ازنظر زیباییشناسی انتقادی مقایسه و تحلیل کند. از تحلیل اشعار ایشان چنین استنباط میشود که ریشۀ تمام مشکلات ایران و جهان عرب براساس این نظریه، سلطۀ سیاسی حاکم است و راه ایجاد آزادی در جامعه، حذف سلطهگری در کشور است. خزعل ماجدی و نسیم شمال بهطور رمزی اندیشههای ضدّ استعماری خود را بیان نموده و برای تجسّمبخشیدن به واقعیت کشور و تهییج جامعه از رمزهای اجتماعی و سیاسی و اسطوری و تاریخی کمک گرفتهاند تا بدینوسیله اهداف و ارزشهای مورد نظر خود را رواج دهند.
مقاله پژوهشی
آمنه فروزان کمالی؛ علی اصغر قهرمانی مقبل؛ رسول بلاوی؛ ناصر زارع
چکیده
واکاوی متون برمبنای نظریههای جدید نقد ادبی، یکی از روشهای دستیابی به جنبههای ساختاری آنها در عصر حاضر است. ازجمله این نظریهها، مدل ارتباطی یاکوبسن، زبانشناس روسی است. یاکوبسن به مسائل ساختار زبانی در شعر توجّه داشته و شعر را جزء جداییناپذیر زبانشناسی دانسته است. وی ارتباط را از راه شش کارکرد عاطفی، ترغیبی، همدلی، ارجاعی، ...
بیشتر
واکاوی متون برمبنای نظریههای جدید نقد ادبی، یکی از روشهای دستیابی به جنبههای ساختاری آنها در عصر حاضر است. ازجمله این نظریهها، مدل ارتباطی یاکوبسن، زبانشناس روسی است. یاکوبسن به مسائل ساختار زبانی در شعر توجّه داشته و شعر را جزء جداییناپذیر زبانشناسی دانسته است. وی ارتباط را از راه شش کارکرد عاطفی، ترغیبی، همدلی، ارجاعی، فرازبانی و ادبی زبان تعریف کرده است. پژوهش حاضر میکوشد بهصورت تطبیقی و با رویکرد توصیفی - تحلیلی، به جستجوی ساختار زبان و کارکردهای اساسی آن از منظر مدل ارتباطی یاکوبسن در اشعار سنیه صالح (1935-1985) شاعر معاصر اهل سوریه و طاهره صفارزاده (1315-1387) شاعر معاصر ایرانی بپردازد. یافتهها نشان میدهد، با توجّه به ویژگیهای شعری و همچنین مضامین موجود در دیوان «دیدار صبح» از صفارزاده، وجه غالب نقشهای زبانی در آن بهترتیب نقشهای؛ ارجاعی، ترغیبی و ادبی است، چنانکه نقشهای عاطفی، ادبی و ارجاعی از نقشهای غالب کلامی در دیوان «الزمن الضیق» از سنیه صالح است. بررسی فرایند ارتباط در دیوانهای هر دو شاعر در آشنایی بهتر و بیشتر با نگرش و عقاید و اندیشۀ شاعران مؤثّر افتاده است.