دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651541520141023دراسة مقارنة لمدائح النّبویة فی دیوان البوصیری وخاقانیبررسی تطبیقی مدایح نبوی در دیوان بوصیری و خاقانی123154FAJournal Article20140914إنّ اشتراک بعض الأدباء المسلمین على اخلاف قومیاتهم فی مدح الرسول (ص) وهو المیراث الخالد المعبّر عن أفکار وعواطف دینیة مشترکة تتیح لنا المقارنة بین الأدب الایرانی والعربی. وعلى ضوء ذلک جاءت هذه الدّراسة لمدائح نبویة للشّاعر المصری البوصیری وخاقانی شروانی کلّ واحد منهما یعتبر شاعر عملاق فی مدح الرّسول لکثرة أشعاره فی هذا المجال؛ وقد عاش کلّ منهما فی عصر کان له أثر بارز فی أدب تلک الفترة لکلا القومین.
ورغم وجود فاصل زمنی بین الفترة الّتی عاش فیها الشّاعران بأقلّ من قرن إلّا أنّ هناک فی أشعارهما وجوه تشابه واضحة. فمن جملة المحاور المشترکة بین الشّاعرین هو الحدیث عن معجزات الرّسول (ص) وعن مقامه ومنزلته ومناقبه وفضائله ومدح أهل بیته والتّوسل به وطلب الشّفاعة منه؛ غیر أنّ الشاعر البوصیری کان یهتمّ بالمعانی وکان فی أغلب الأحیان شاعراً مکثراً مولعاً بذکر التّفاصیل والدّقائق فی حین أنّ خاقانی کان بهتمّ بالأسلوب مستخدماً تعابیر صریحة؛ قصیرة وموجزة. وقد تناول هذا البحث دراسة مقارنة تحلیلیّة بین المدائح النّبویة الّتی وردت فی دیوان البوصیری والأخرى الّتی فی دیوان خاقانی لتوضیح أوجه التّشابه والتّباین لدی الشّاعرین المجیدین.
اشتراک ادیبان اسلامی در ستایش پیامبر (ص) میراثی از تفکّر و عاطفۀ دینی مشترک است که بستری مناسب جهت مقایسۀ این نوع ادبی به ویژه میان تمدّن ایران و عرب را فراهم میآورد. در این راستا، بررسی مدایح نبوی بوصیری، شاعر مصری و خاقانی شروانی که هر یک به دلیل فراوانی ابیاتشان در مدح پیامبر به نوعی افتخار شاعر پیامبر بودن خویش را به همراه دارند، جلوۀ محسوسی به پیوند ادبیّات این دو ملّت میدهد.
این دو شاعر، که به فاصلۀ کمتر از یک قرن با یکدیگر میزیستهاند، اشعار آنها از وجوه مشترک قابل ملاحظهای برخوردار است؛ وصف معجزات پیامبر (ص)، مقام و منزلت ایشان، ذکر مناقب و فضایل، ستایش اهلبیت (ع) و نیز توسّل و شفاعت از پیامبر (ص) از جمله محورهای یکسان آنها در مدح حضرت رسول است، با این تفاوت که بوصیری، شاعری موضوعگرا بوده و در غالب موارد به شکلی جامع، مفصّل و با ذکر جزئیّات به بیان مطالب میپردازد در حالی که خاقانی شاعری اسلوبگرا بوده و اغلب توصیفهایش صریح، کوتاه و موجز است.
پژوهش حاضر با رویکردی تطبیقی تحلیلی به مقایسۀ مدایح نبوی موجود در دیوان بوصیری و خاقانی <br /> میپردازد تا در خلال آن وجوه اشتراک و افتراق این دو شاعر نامدار در شیوۀ سخنپردازی نمایان گردد.
دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651541520141023الأدب الرّیفی فی روایة «جای خالی سلوچ» لمحمود دولتآبادی و «داستانهای کوتاه» لمارون عبودبررسی تطبیقی رمان «جای خای سلوچ» محمود دولتآبادی و «داستانهای کوتاه» مارون عبود از دیدگاه ادبیّات اقلیمی2547155FAJournal Article20140915الأدب الرّیفی کفرع من الأدب الّذی یتعامل مع منطقة معیّنة من الجغرافیا البشریّة والمادّیة، یمتلک مکانة خاصّة فی الأدبین الفارسی والعربی. لِدولتآبادی فی مدرسة خراسان ومارون عبود فی لبنان آثار تجد بالدّراسة والاهتمام. فی بدایة الأمر، قمنا بدراسة خصائص الأدب الرّیفی فی روایة <em>جای خالی سلوچ </em>لدولتآبادی و «قصص قصیرة» لمارون عبود ووجدنا أنّ کلّا من المولّفین کان موالیاً لمنطقة معیّنة. ودرس دولتآبادی منطقة سبزوار وضواحیها وقراها کما درس مارون عبود منطقة جبیل وقراها. بما أنّ کلّا من المولّفین قد تأثّر من البیئة الّتی عاش فیها وتعامل مع السّکان المحلّیین، نجد قصصهما مصبوغة بالصّبغة الرّیفیّة. وأخیراً فهمنا أنّ کلّا منهما قدّم صورة شاملة وکاملة لقارئیهما من الجغرافیا البشریّة والمادیّة للمنطقة المقصودة، علی الرّغم من عدم وجود أیّ علاقة بینهما بسبب بُعد المسافة والزّمن والمکان. وعلی حدّ سواء ینتقد کلّ من المولّفین الأقطاعیّة السّیاسیّة السّائدة علی المجتمع ویدافع عن حقوق الشّعوب الکادحة. وینادی بالعودة إلی الثّقافة الأصلیّة والمحلّیة الّتی أصبحت عرضة للتّغییر والتحوّل عبر الانصهار والتّلاقی مع ثقافات العالم الجدید، کما انتقدا الإقطاعیّة الدّینیّة أیضا.
ادبیّات اقلیمی بهعنوان شاخهای از ادبیّات که به بیان شاخصههای جغرافیای طبیعی و انسانی منطقة خاصّی میپردازد، هم در ادبیّات فارسی و هم در ادبیّات عربی از جایگاه ویژهای برخوردار است. دولتآبادی در حوزة مکتب خراسان و مارون عبود نیز در لبنان آثاری دارند که در حوزة ادبیّات اقلیمی قابل بررسی است. در ابتدا به ارائة تعریفی اجمالی از ادبیّات اقلیمی، پیشینه و جایگاه آن در دو ادب فارسی و عربی پرداختیم. سپس با تکیه بر مبانی مکتب تطبیقی آمریکایی و روش توصیفی - تحلیلی، شاخصههای ادبیّات اقلیمی در رمان <em>جای خای سلوچ</em> دولتآبادی و «داستانهای کوتاه» مارون عبود را مورد بررسی قرار دادیم و به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش برآمدیم: چه علل و اهدافی موجب پایبندی دو نویسنده در کاربست مبانی ادبیّات اقلیمی در آثارشان شده است؟ وجوه اشتراک و اختلاف دو نویسنده در بهکارگیری ادبیّات اقلیمی چیست؟
درنهایت به این نتیجه رسیدیم که دو نویسنده ،علیرغم نداشتن هیچگونه ارتباطی به دلیل فاصلة زمانی و مکانی، اما به دلیل همزیستیشان با مردم منطقة خاص و تأثیرپذیری از محیط، تصویری تقریباً جامع و کامل از جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه به خوانندگان ارائه دادهاند؛ هدف ایشان، نقد فئودالیسم سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه، دفاع از حقوق مردم زحمتکش و رنجدیده و بازگشت به فرهنگهای اصیل و بومی هست که در تلاقی با فرهنگها و دنیای جدید دستخوش تغییر و تحوّل شده است.
.دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651541520141023مکانة عبدالسّلام کفافی فی الأدب المقارن
(التّعریف بالنّاقد ونقد لآرائهجایگاه عبدالسّلام کفافی در ادبیّات تطبیقی(معرّفی و نقد دیدگاههای وی)4973156FAJournal Article20140811یعدّ محمّد عبدالسّلام کفافی من أبرز المؤلّفین وأصحاب الرّأی فی العالم العربی، کما یعدّ من أکبر روّاد فی حقل الأدب المقارن. من هذا المنطلق، یعتبر الکتاب الّذی ألّفه فی مجال الأدب المقارن والّذی أسماه بـ «دراسات فی نظریة الأدب والشّعر الرّوائی» من أهمّ الآثار الّتی تولّدت فی العالم العربی حول الأدب المقارن. ألّف الکاتب کتابه فی ثلاثة أقسام یحتوی کلّ قسم منه علی فصول معتمداً علی المدرسة الفرنسیة فی الأدب المقارن؛ ذکر المؤلّف فی الفصل الأوّل من الکتاب ما یتعلّق بالمباحث البنیویة للأدب المقارن دون الإحالة إلی مصادر البحث النظریة. تحدّث الکاتب فی الفصل الثّانی حول علاقة الأدب مع سائر العلوم والفنون. ما یحتوی علیه هذا الفصل یذکّرنا بآراء «ریماک» و «ولک» حول الأدب المقارن فی ضوء المدرسة الأمریکیة إلاّ أنّ ما أفاده الباحث فی الفصل المذکور سابقاً لم یستند إلی مصادر قیمة موثوقة بها. قدّم الباحث فی الفصل الثّالث دراسات تتعلّق بالتّأثیر المتبادل بین البیئة والأدب؛ یمکن اعتبارها کفرع لمنظومة العلاقات بین الأدب وعلم الاجتماع. وأمّا المیزة الرّئیسیة الّتی تتمیّز بها آراء الکاتب فهی: التّأکید علی الاتّجاه التّاریخی والبراغماتیة فی التّأثیر المتبادل ثمّ الاهتمام بالعلاقة بین الأدب والعلوم والفنون وأخیراً التّرکیز علی الدّراسات التّبیینیّة والدّراسات الإسلامیة، علی الخصوص الأدب القصصی والتّعلیمی والصّوفی الّذی قد یؤدّی إلی تعزیز الصلات الثقافیة والأدبیة بین المسلمین.
محمّد عبدالسّلام کفافی (1340-1392 ه. ق) از مؤلّفان و پژوهشگران برجسته و پیشگام جهان عرب در حوزة ادبیّات تطبیقی به شمار میآید: کتاب <em>ادبیّات تطبیقیِ</em>ایشان <em>(پژوهشهایی در باب نظریّۀ ادبیّات و شعر روایی)</em> - که به زبان فارسی هم ترجمه شده است - از آثار برجستة ادبیّات تطبیقی دهه هفتاد در جهان عرب است. این کتاب دربرگیرندة سه بخش اساسی است که هر بخش به چند فصل تقسیم شده است: مؤلّف در بخش نخست، برخی مبانی نظری ادبیّات تطبیقی را بدون استناد به منابع نظری بیان کرده است که بیشتر بر اساس مکتب فرانسوی میباشد. بخش دوّم به بررسی رابطۀ ادبیّات با سایر دانشها و هنرها پرداخته است. این بخش که یادآور دیدگاههای رماک و ولک بر اساس چارچوبهای مکتب امریکایی میباشد نیز، بدون استناد به منابع معتبر نظری تدوین شده است. بخش سوّم به بررسی تأثیر متقابل محیط زندگی و ادبیّات پرداخته که در واقع زیرمجموعهای از ارتباط ادبیّات و دانش جامعهشناسی است. به هر حال، رویکرد تاریخی و اثباتگرایی جریان تأثیر و تأثّر و اهتمام به یافتههای نوین مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی، به ویژه مطالعات میانرشتهای و نیز تأکید بر پژوهشهای اسلامی و شرقی – از جمله ادبیّات داستانی، تعلیمی و صوفیانه - که روابط فرهنگی و ادبی مسلمانان را تقویت میکند، مشخّصة بارز دیدگاههای وی به شمار میآید.
دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651541520141023أثرفنّ الرّسم علی الرّوایتین «چشمهایش»لبزرگ علوی و«ذاکرة الجسد» لأحلام المستغانمی (دراسة مقارنةتأثیر هنرنقّاشی در«چشمهایش»بزرگ علوی و «ذاکرةالجسد»احلام المستغانمی75104157FAJournal Article20140809إنّ التفاعل بین الأدب والفنّ ظاهرةقدیمة جدّاً وأدّت هذه العلاقة إلی ظهور أعمال الأدبیة تتمیّز بمیزة الفنّ والأدب. من أبرز نماذج اندماج الفن مع الأدب التّقارب فی الرّوایة والرَّسم وهو ملحوظ فی الادب العالمیّ المعاصر. أفادت الدّراسات فی الرّوایات الفنّیة ودور صورةالفنّان فیها، أنّ بعض الرّوایات فی الأدب الفارسی والعربیتأثّرت بالرّسم. <em>«چشمهایش»</em> لِبزرگ علوی و «<em>ذاکرة الجسد</em>» لِاحلام مستغانمی، روایتان قَد کُتِبَتا فی حیاة الرَّسّام وعلاقته مع لوحاته الفنّیّة. یکون الغرض من هذه الدراسة، هو تحدید أمثلة لتأثیر الرّسم علی الرّوایة والسّؤال الأساسی، هو کیفیة هذا التّأثیر علی الرّوایة فی الأدب الفارسی والعربی المعاصرین. فی هذه الدّراسة المقارنةالّتی تعتمد علیالتّحلیل الأسلوبی للنّصّ، تَمّالبحث عن أسلوب الرّوایتین فی مجالات اللّغویة والأدبیة والفکریة وعن تأثیر الرّسم فی جمیع المستویات الثلاثة. قد حاول الکاتبانللکشف عن هذا التأثیر فی خلق الروایات مِن خلال الإشارةإلی أدوات الرّسم وأسماء الرّسّامین الشّهیرة ولوحاتِهم وعن طریقالأوصاف الّتی تجسّم التصاویر واستخدام المدارس الفنّیّة فیأسلوب الکتابة وغیرها من الآلیات البیانیةومن ثمّ سلّطنا الأضواء علی آرائَهم وافکارهم فیالادب والفن فی ضوء الرّسم، کما انتقدا الوضع السّیاسی والاجتماعی.
بررسی تصویر هنرمند در داستاننویسی معاصر از منظر مطالعات میانرشتهای ادبیّات تطبیقی، نشان میدهد که برخی از رمانهای فارسی و عربی از جلوههاینقّاشی شکل گرفته است. دو رمان <em>چشمهایش</em>به قلم بزرگ علوی و <em>ذاکرة الجسد</em>اثر احلام مستغانمی که دربارة زندگی نقّاش و ارتباط او با مدلهای نقّاشی نوشته شدهاند، گویای این الهام هنریاند. در این تحقیق به روش تحلیل سبکشناسی متن، ساختار هر دو رمان در سه حوزة زبانی، ادبی و فکری به لحاظ نفوذ هنر نقّاشی بررسی شده است. اشاره به ابزارهای نقّاشی، نام نقّاشان مشهور و تابلوهایشان، بیان توصیفهای قوی بسانتجسّم تصویر، استفادهاز مکاتب هنریو توجّه به زندگی هنرمند، از مهمترین تمهیداتیاست که رمان معاصر را به منزلة متن نوشتاری به حوزۀ هنرهای دیداری نزدیکمیکند. پژوهش حاضر با هدف شناخت تأثیر نقّاشی در رمان نوشته و کوشش شده است تا ضمن معرّفینوع ادبی «رمان هنرمند»، دو نمونة مشهور از این نوع رمانها در ادبیّات معاصر فارسی و عربی ارزیابی شود. گفتنی است نویسندگان این رمانها ضمن بحث از هنر، به نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر نیز <br /> پرداختهاند.
دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651541520141023دراسة مقارنة لعنصر الحدث بین روایة «بین القصرین» لنجیب محفوظ و «سووشون» لسیمین دانشوربررسی تطبیقی عنصر حادثه در رمان «بین القصرین» نجیب محفوظ و «سووشون» سیمین دانشور105129158FAJournal Article20140808إنّ عنصر الحدث من عناصر البناء فی القصّة، والحکایة، والروایة وله أهمیة کبیرة فی تطویر مسیرة الروایة وتکوین الحبکة القصصیة، حیث إنّ الاستعمال الصحیح لهذا العنصر یسفر عن رغبة المتلقّی الوافرة فی متابعة الحکایة. وفی هذا المجال، فإنّ روایة <em>بین القصرین</em> بصفتها روایة اجتماعیة ومملوءة بالأحداث المتنوعة، تعتبر من أهمّ روایات نجیب محفوظ - الحائز علی جائزة نوبل للأدب فی سنة 1998 للمیلاد. ومن جهة أخری، فإنّ روایة<em> سووشون</em> لسیمین دانشور والّتی تمّ التأکید فیها علی الجوانب التاریخیه والاجتماعیة للأحداث لها دور فعال فی تطوّر الروایة. فهذا البحث وبالاعتماد علی المنهج التفسیری - التحلیلی، یرمی إلی دراسة عنصر الحدث فی الرّوایتین ویشیر إلی مکانتهما والعامل الّذی أدّی إلی انتشارهما وخلودهما. إنّ نتائج البحث تفید إلی أن هناک عاملین أساسیین فی تحریک أحداث روایة <em>بین القصرین</em>، وهما الاستعمار البریطانی والنّظرة التّقلیدیة لأب الأسرة، ولکن فی روایة <em>سووشون</em> فإن حضور قوات الاحتلال البریطانی هو أهمّ عاملٍ فی تحریک الأحداث وتطوّرها. وبشکل عام، نستطیع القول إنّه وبرغم کثافة الأحداث، فإنّ القاریء یتابع الرّوایتین إلی نهایتهما، وذلک بسبب الأداء المناسب لإقامة الصلة بین الأسباب والمسبَّبات فی الأحداث وإمکانیة القبول بهما عند القارئین عقلاً ومنطقاً.
عنصر حادثه، یکی از عناصر ساختاری قصّه، داستان و رمان است که در پیشبرد سیر داستان و شکلدهی پیرنگ آن از اهمّیّت بسزایی برخوردار است، به طوریکه استفادة صحیح و بههنگام از آن، سبب میشود تا مخاطب با اشتیاق فراوان داستان را پیگیری کند. از این میان، رمان <em>بین القصرین</em> به عنوان یک داستان اجتماعی و سرشار از حوادث گوناگون از جمله مهمترین رمانهای نجیب محفوظ - برندۀ جایزۀ نوبل ادبیّات در سال 1998 م. محسوب میشود. در مقابل، در رمان <em>سووشون</em> اثر سیمین دانشور، نیز با تکیه بر ابعاد تاریخی - اجتماعی، حوادث از نقشی تأثیرگذار در روند سیر داستان برخوردارند. در این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی - تطبیقی، سعی بر آن است تا عنصر حادثه در دو رمان مذکور مورد بررسی قرار گیرد و جایگاه آن در شهرت و ماندگاری این دو اثر نشان داده شود. نتیجة جستار حاضر، حاکی از آن است که در رمان <em>بین القصرین</em>، دو کنش اصلیِ استعمار انگلیس در کنار دیدگاههای سنّتی پدر خانواده، عامل پیشبرندة حوادث داستان است، امّا در رمان <em>سووشون</em>، حضور نیروهای اشغالگر انگلیس، مهمترین عامل و کنش پیشبرندة حوادث داستان محسوب میشود. به طور کلّی، در هر دو رمان، باوجود حجم بالای حوادث، به واسطة پردازش مناسب روابط علّی - معلولی میان رویدادها و باورپذیر بودن آنها، خواننده تا پایان داستان آن را همراهی میکند.
دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651541520141023دراسة مقارنة لظاهرة المکان وشخصیّة البطل فی المقامات العربیة والفارسیة مقامات الهمذانی والحمیدی نموذجینتحلیل تطبیقی عنصر مکان و شخصیّت قهرمان در مقامات عربی و فارسی با تکیه بر مقامات همدانی و حمیدی131155159FAJournal Article20140913الملخّص
یقوم هذا البحث بالمقارنة بین مقامات الهمذانی والحمیدی، مع الترّکیز علی دراسة کمیة وکیفیة للأمکنة الخاصّة والعامة فیهما، ویحاول دراسة جمالیات أبعاد المکان الزمنیة، والاجتماعیة، والفیزیائیة والنّفسیة، وأبعاد شخصیّات الأبطال وموضوعاتها القصصیة وتنسیقها مع جمالیات المکان، کما أنّ هذه الدّراسة تبحث مدی نجاح الهمذانی والحمیدی فی توظیف تلک الشّخصیّات والأمکنة لتحقیق غایات المقامات وأهدافها؛ هذا وأنّ الدّراسة تعالج أیضا تأثیر المقامات العربیة فی المقامات الفارسیة.
من النتائج الّتی توصل إلیها الدراسة هی: أنّ الاحتیال والکدیة ظاهرتان قدیمیتان عرفتهما المجتمعات الإسلامیة ونجح الهمذانی فی فضح المحتالین والکشف عن حیلهم، وهی لا تخلو من فوائد تعلیمیة منها الوعظ بمختلف أشکاله، أما القاضی حمید الدّین البلخی فقد قلّد الهمذانی فی مقاماته واقترب إلیه فی أصول کتابته فتأثّر فی توظیف عنصر المکان بمقامات الهمذانی، فهو لا یصف الأمکنة ولهذا أمکنة الأحداث فی مقامات الحمیدی مجهولة وغیر دقیقة.
.اثر پیشروی به تحلیل تطبیقی مقامهنویسی در ادبیّات عربی و فارسی و تأثیرپذیری مقامهنویسی فارسی از نوعِ عربی آن اختصاص دارد، به همین منظور، پژوهش حاضر بر آن است میزان کمّی عنصر مکان و نقش کیفی آن را همراه با شخصیّت قهرمان در مقامات همدانی و حمیدی بررسی کند تا: 1. شناختی کامل از محلّ حکایت هر مقامه در دو سطح مکانی کلان و خرد به دست آورد. 2. عملکرد شخصیّت قهرمان و تغییر چهرة او را در پیوند با مکانهای رخداد ماجرا تحلیل کند. 3. میزان توانایی و ابتکار دو نویسنده را در چهرهسازی از قهرمان با هدف هماهنگی وی با محیط پیرامون و پیشبرد موضوع مقامات بسنجد.
یافتههای پژوهش، نشان میدهد که همدانی و حمیدی تلاش کردهاند، تصویرگر زیست محیط، آداب، سنن، تمدّن و فرهنگ قلمرو اسلام باشند. همدانی با طرح معضل گدایی و نیرنگبازی به دنبال افشای شیوههای طرّاری در ممالک اسلامی است. در مقابل، حمیدی، مقامات خود را تنها به قصد تقلید و معارضه با مقامات همدانی نگاشته است؛ به همین دلیل نتوانسته مانند همدانی از قابلیتهای مکان در طرح داستانی مقامات خود بهره ببرد.
دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651541520141023صورة الفرس فی رحلة ابن بطوطةتصویر ایران و ایرانیان در سفرنامۀ ابن بطوطه157180160FAJournal Article20140811الملخّص
تعدّ الرّحلات فی نطاق الدّراسات المقارنة من أهمّ المصادر للکشف عن صورة الحیاة العامة للشّعوب یرسمها کاتب أدیب رحّال. رحلة ابن بطوطة (703 – 779 ؟ ه. ق.) من أشهر الرّحلات الّتی تعطینا معلومات قیّمة عن البلدان وأهالیها فی القرن الثّامن للهجرة وهی تقریر عن رحلة امتدّت من جنوب أوربّا إلى الشّرق الأقصى واستغرقت زهاء ثلاثین عاماً. والملاحظ فیها أنّ اهتمام ابن بطوطة بوصف الدّقائق الّتی عرفها ممّا یتّصل بحیاة الشّعوب وأحوالهم وعاداتهم قد أتاح للباحثین العثور على صورة واضحة من الحیاة الاجتماعیّة والثّقافیّة لشعوب عدّة وبخاصّة للفرس.
نظراً إلى القیمة التّاریخیّة والأدبیّة والثّقافیّة لهذه الرحلة فتطمح مقالتنا هذه من خلال المنهج الوثائقی - التّحلیلی إلى دراسة صورة الفرس فی رحلة ابن بطوطة من مختلف الجوانب الثّقافیّة والاجتماعیّة.
والنّتائج تدلّ على امتداد اللّغة والأدب الفارسیّ من العراق إلى الهند والشّرق الأقصى وعلى نبوغ الأعلام الفرس فی مختلف الأقطار الشّرقیّة وکذلک تنمّ عن العلاقات الوثیقة العلمیّة والثّقافیّة بین الفرس والشّعوب المعاصرة لهم فی القرن الثّامن للهجرة.
در مطالعات ادبیّات تطبیقی، سفرنامهها از مهمترین منابع شناخت تصویر یک ملّت در متون ادبی دیگر ملّتها به شمار میروند. سفرنامۀ ابن بطوطه (703-779 ؟ هـ. ق.) - که حاصل سه دهه جهانگردی از جنوب اروپا تا خاور دور است - اطّلاعات ارزشمندی را از سرزمینها و ملل قرن هشتم هجری دربر دارد. توصیف جزئیات زندگی جوامع در این اثر، برای پژوهشگر دستیابی به تصویری روشن از زندگی اجتماعی و فرهنگی ملّتها - به ویژه فارسیزبانان - را فراهم ساخته است. نظر به ارزش تاریخی - ادبی و فرهنگی این اثر، مقالۀ حاضر به شیوهای اسنادی - تحلیلی به بازشناسی و بررسی تصویر ایران و ایرانیان در سفرنامۀ ابن بطوطه از ابعاد گوناگون فرهنگی و اجتماعی میپردازد.
نتایج این پژوهش، بیانگر گسترۀ وسیع زبان و ادب فارسی از عراق تا هند و حتّی خاور دور است. گزارش سفرنامه از حضور فرهیختگان ایرانی در میان ملل مختلف مشرقزمین، نشاندهندۀ این است که ارتباطات علمی و فرهنگی میان ایرانیان قرن هشتم و ملّتهای معاصر ایشان، بسیار چشمگیر و مؤثّر بوده است.