دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-65159320191122طاهر أحمد مکّی ومکانته فی الأدب العربی المقارن«طاهر احمد مکی» و جایگاه او در ادبیات تطبیقی عربی121123610.22126/jccl.2019.1236FAرضاپاشازادهدانشآموختۀ کارشناسیارشد تربیت مدرس، دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات عربی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانخلیلپروینیاستاد گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20170513الأدب المقارن الّذی یتعهّد دراسة الأدب من حیث صلته بسائر العلوم من الفنّ والفلسفة والتّأریخ وعلم الاجتماع وعلوم الدّین و... وراء الحدود الزّمکانیّة. وُضعت أسسها فی العالم العربی علی ید محمّد غنیمی هلال. هذا، وقد طرح فیما بعد نظریّة الأدب المقارن الإسلامی أمثال: إقبال لاهوری وطه ندا ومجیب مصری وأخیراً طاهر أحمد مکّی. تعدّ هذه النّظریّة اتّجاهاً جدیداً فی مجال الأدب والنّقد الّذی هو بمثابة همزة وصل تجمع بین البلدان الإسلامیّة عبر المقارنة بین آثارها الأبیّة والتّرکیز علی القواسم المشترکة فیها. وفی السّیاق ذاته، أنّ لأحمد مکّی کأکبر منظّر للأدب المقارن الإسلامی دوراً هامّاً وبارزاً للتّعریف بمبادئه وأصوله وذلک عن طریق آثاره ورؤاه الّتی أدلی بها. لقد طرق مکّی باباً جدیداً فی نطاق الدّراسات للأدب المقارن باتّجاهه الإسلامی. لم تقتصر دراسات مکّی للمدرسة الفرنسیّة فحسب بل تعدّتها لتشمل المدرسة الأمیرکیّة أیضاً. خصّصنا هذا المقال اعتماداً علی المنهج الوصفی التّحلیلی لإعطاء صورة واضحة عن أحمد مکّی کعرّاب الأدب المقارن الإسلامی والآثار الّتی قدّمها فی مضمار الأدب المقارن بعامة والأدب المقارن الإسلامی بخاصّة.
<strong> </strong>ادبیّات تطبیقی، مطالعة ادبیّات فراسوی مرزهای کشوری خاص و مطالعة روابط میان ادبیّات از یکسو و سایر قلمروهای دانش و معرفت مانند هنرها، فلسفه، تاریخ، علوم اجتماعی، علوم، دین و جز اینها ازسوی دیگر است. بهطور کلّی ادبیّات تطبیقی مقایسة ادبیّاتی با یک یا چند ادبیّات دیگر و مقایسة ادبیّات با سایر قلمروهای بیان انسان است. تأسیس اصول ادبیّات تطبیقی در کشورهای عربی با محمّد غنیمی هلال صورت گرفت. آنچه در این میان مهم است، مطرحشدن اندیشة ادبیّات تطبیقی اسلامی ازسوی نویسندگانی، چون اقبال لاهوری، طه ندا، مجیب مصری و بعد طاهر احمد مکّی است؛ نظریّهای که رهیافتی نوین در عرصة ادبیّات و نقد محسوب میشود و ملّتهای اسلامی را ازراه بررسی مناسبات آثار ادبی آنان، به یکدیگر نزدیکتر میسازد. طاهر احمد مکّی که بهمثابة بزرگترین نظریّهپرداز در این زمینه شناخته شده است، نقش قابل ملاحظهای در معرّفی آن ازراه آثار و دیدگاههای ارزشمند خود داشته است. وی همچنین باب نوینی را درزمینة مطالعات ادبیّات تطبیقی پایهگذاری کرد و پژوهش در حوزه ادبیّات تطبیقی را تنها براساس مکتب فرانسه مقبول ندانسته و به دیگر مکاتب ادبیّات تطبیقی، ازجمله مکتب آمریکایی، نیز پرداخته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی درپی معرّفی طاهر احمد مکّی با معرّفی آثار و دیدگاه وی دربارة ادبیّات تطبیقی بهطور کلّی و ادبیّات تطبیقی اسلامی بهطور خاص است.
<strong> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-65159320191122دراسة تطبیقیّة لصورة الجنس الآخر من منظور سیمین البهبهانی وسعاد الصّباحبررسی تطبیقی تصویر دگر جنسیتی از منظر سیمین بهبهانی و سعادالصباح2342123310.22126/jccl.2019.1233FAرمضانرضائیاستادیار گروه ادبیّات عرب، پژوهشکدة زبان و ادبیّات، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایرانعلیقهرمانیاستادیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران0000000165092426معصومهقهرمان پوردانشجوی دکتری زبان و ادبیّات عربی، دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایرانJournal Article20160830الشّعر فی یومنا الحالی لیس مصلحة شخصیّة، ولکن یعتبر کأداة ثقافیّة تستخدم لغرس تفکیر خاص أو إصلاح عملیة معیّنة أو إصلاح عیب من العیوب فی بعض الأحیان فی المجتمع، والجمیع یدرکون أهمّیتها. قد استفاد أیضًا أنصار المساواة بین الجنسین من هذه الأداة وفقًا للحالة وقد قدموا طلباتهم من خلالها. سیمین البهبهانی وسعاد الصّباح هما شاعرتان معاصرتان استخدمتا هذه الأداة لتوضیح صورة الرّجل فی قصائدهما. تتناول هذه الدّراسة المقارنة، المقارنة لصورة المرء کنوع آخر فی شعر کلتی الشّاعرتین، وتستخدم المنهج التّحلیلیة الوصفیّة لتحقیق هذا الهدف. نتائج البحث تشیر إلى أنّهما فی قصائدهما، أظهرتا الوجه الحقیقی للإنسان المعاصر وخصائصه، وقدّمتا له وجهین الممدوح والمذموم. کانت سیمین وسعاد فی شعرهما تحتجان على الرّجال واعتبرتا حرمان المرأة ولیدة ظلم الرّجال لها وطالبتا أن تتمتع النّساء مثل الرّجال بحقوقهنّ. أضف إلی ذلک أنّهما أشادا بزوجیهما فی مواطن من أشعارهما.امروزه شعر، نه بهمثابة امری تفننّی یا علاقة شخصی، بلکه بهمنزلة ابزاری فرهنگی است که درراستای القای تفکّر و یا اصلاح روند خاصّی و گاهی معیوب در جامعه بهکار میرود و همگان از اهمّیّت آن آگاهاند. منادیان برابری جنسیتی نیز متناسب با حال و مقام از این ابزار بهره برده و خواستههای خویش را با آن مطرح کردهاند. سیمین بهبهانی و سعاد الصّباح دو شاعر معاصری هستند که از این ابزار استفاده کرده و به تصویر مرد را در شعر خود ترسیم کردهاند. پژوهش حاضر به مقایسة تطبیقی تصویر مرد بهمثابة دگرجنسیتی در شعر این دو شاعر پرداخته است. برای دستیابی به این هدف از شیوة تحلیلی – توصیفی استفاده شده است. یافتههای پژوهش، نشانگر آن است که این دو شاعر با شعرشان چهرهای واقعی از مرد معاصر و خصوصیاتش نشان داده و دو جنبة نکوهیده و ستودهشده از وی ارائه دادهاند. سیمین و سعاد، اعتراضهایی نسبت به مردان داشتهاند و وضعیّت نابسامان زنان را حاصل رفتارهای نادرست مردان دانستهاند و خواستهاند که زنان نیز مثل مردان از حق و حقوق خود برخوردار باشند. درکنار این مسائل، هردو شاعر همسران خود را ستودهاند.
<strong> </strong>
<strong><br clear="all" /> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-65159320191122الزّمن الأسطوری فی شعر فروغ فرّخزاد وغادة السّمّانزمان اساطیری در شعر فروغ فرّخزاد و غادة السّمّان4362129210.22126/jccl.2019.4632.2028FAعلیرضاشهرستانیدانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، واحد خرمآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایرانمیرجلال الدینکزازیاستاد گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشکدة ادبیّات فارسی و زبانهای خارجی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایرانمسعودسپه وندیاستادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد خرمآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایرانJournal Article20191005فروغ فرّخزاد وغادة السّمّان شاعرتان معاصرتان جسّدتا أحلامهما فی نطاق الشّعر الحرّ مع بقاءهما علی الالتزام بالعقلیّة الشّرقیّة. ثمّ إنّ فهمهما لمسألة الزّمن یکاد یضاهی فهم الشّعراء الماضیین لها. فی السّیاق المتّصل، یدور الزّمن فی رؤیة الشّاعرتین فی حرکة استداریة تبدأ من نقطة زمنیّة معیّنة ویَنتهی فی نقطة ذاتها. هذه الحرکة الدّائریّة للزّمن تتکرّر کلّ یومٍ لتتشکّل عبرها مفاهیم مکرّرة یتساوی فهمها لدی أبناء البشر بمن فیهم الشّاعرتان فرّخزاد والسّمّان. ترمی هذه الورقة البحثیة اعتماداً علی المنهج الوصفی التّحلیلی وفی ضوء المدرسة الأمریکیة للأدب المقارن، إلی دراسة مفهوم الزّمن من منظور الشّاعرتین وممّا توصلنا إلیه عبر هذا البحث، أنّ للشّاعرتین فرّخزاد والسّمّان فهم مشترک لمسألة الزّمن فی کثیر من الآراء الّتی عبّرتا عنها فی غضون شعرهما والّتی تتمحور حول الانتظار والتّأخّر والماضی المُعاد والحال الرّوتین والتّطلّع إلی المستقبل وما إلی ذلک من مفاهیم أسطوریة تناولناها فی مقالنا هذا بالبحث والدّراسة.
<br><strong> </strong>
<br> فروغ فرّخزاد و غادة السّمّان دو شاعرِ زنِ معاصر هستند. این دو برخلاف سنّت ادبی گذشتۀ سرزمین خود، تخیّلات شعری خویش را در قالب شعر نو عرضه میکردهاند؛ امّا بهکلّی از سنّت اندیشگی شرق دور نشدهاند. درک از زمان در شعر این دو شاعر، همسان درک گذشتگان از زمان است. فروغ و غادة السّمّان، بهمانند گذشتگان، زمان را دایرهوار میپندارند. درنظر ایشان، زمان از مبدأیی آغاز میشود و در زمانی بهپایان میرسد. این پایان بهمعنی آغازی دیگر است. در دنیایی که زمان آن دایرهوار است، مفاهیمی شکل میگیرد که در میان تمامی فرزندان بشر همسان و هماهنگ است و فروغ و غادة نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نگارندگان پژوهش حاضر، براساس مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی و بهروش تحلیلی - توصیفی بدین یافتة اساسی رسیدهاند که درک فروغ فرّخزاد و غادة السّمّان از زمان، مشترک و همسان است. این امر سبب آن شده است که مفاهیم منشعب از درک دایرهوار زمان در شعر این دو تکرار شود؛ مفاهیمی همچون انتظار، دیرکردگی، گذشتۀ بازگشتنی، حال تکراری و آیندهمحوری که از مهمترین مفاهیم زمان اساطیری است و در شعر این دو شاعر بررسی و تحلیل شده است.<br />
<strong> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-65159320191122رثاء الإمام الحسین (ع) فی أشعار محتشم الکاشانی وجناح الکاظمیرثای امام حسین (ع) در اشعار محتشم کاشانی و جناح الکاظمی6379123110.22126/jccl.2019.2270.1683FAمعصومهصارمی فردکارشناسارشد زبان و ادبیّات عربی، دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایرانمحمدنبیاحمدیاستادیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران0000-0002-1032-5939Journal Article20171026أحد وجوه مواقف جناح الکاظمی ومحتشم الکاشانی کشعراء لأهل البیت هو التّعبیر عن مصائب الإمام الحسین (ع) وأصحابه الأوفیاء فی یوم عاشوراء، حیث أنّه یصوّر المصائب العظیمة الّتی مرّت على أهل البیت فی صحراء کربلاء. یعتمد هذا البحث على نظریة الأدب الإسلامی المقارن من أجل تحلیل أهمّ خصائص رثاء هذین الشاعرین للإمام الحسین (علیه الصلاة والسلام) الّذی هو تعبیر عن وله هذین الشاعرین البارزین لأهل بیت الرسول (ص) وأحفادهم وحزنهما لهذه المأساة المؤلمة ویجیب فی نهایة المطاف على هذه الأسئلة، هی: ما هی أهمّ النّماذج البارزة المستخدمة والمشترکة لرثاء هذین الشاعرین وما مدى نجاحهما فی استخدام الصور الخیالیّة لتجسید واقع کربلاء. تشیر نتائج البحث إلى أنّ هذین الشاعرین قد استخدما المواضیع المشترکة فی رثاء الإمام الحسین (ع)، وأهمّها: العطش، الأسر، الشهادة، وحزن سیّدة زینب (س) و... کذلک تُظهر دراسة الأسالیب المستخدمة فی قصائدهما أنّ الشاعرین قد نجحا فی توظیف أنواع مختلفة من الصور من أجل إعطاء صورة واضحة لکارثة کربلاء والصّورة الظّاهریّة من هذا الحادث؛ لکن لم یکونا ناجحَین إلى حدّ کبیر فی التعبیر عن الصّورة الباطنیّة الّتی کانت الغرض الرئیسی وراء انتفاضة کربلاء.
<strong> </strong>یکی از ابعاد نگرشی جناح الکاظمی (متولّد 1949 م.) و محتشم کاشانی (905هـ.ق. – 996هـ.ق.) بهمثابة شاعران اهل بیت، بیان مصیبتهای امام حسین (ع) و یاران باوفایش در روز عاشورا، و بهتصویرکشیدن مصیبتهای بزرگی است که در صحرای کربلا بر اهل بیت (ع) گذشت. پژوهش حاضر بهروش توصیفی - تحلیلی و براساس نظریة ادبیّات تطبیقی اسلامی به واکاوی مهمترین شاخصههای سوگسرودههای این دو شاعر در رثای امام حسین (ع) میپردازد که تجلّی شیفتگی این دو شاعر برجستۀ به اهلبیت و اندوه آنان نسبت به این تراژدی سوزناک است . یافتههای پژوهش، بیانگر آن است که دو شاعر در رثای امام حسین (ع) مضامین مشترکی را بهکار بردهاند که مهمترین آنها عبارتاند از: تشنگی، اسارت، شهادت، بیان حزن و اندوه حضرت زینب (س) و... همچنین بررسی اسالیب بهکار رفته در شعرهای ایشان نشان میدهد که هردو شاعر در استفاده از انواع صور خیال در راستای بهتصویرکشیدن مصیبت کربلاء و لایههای سطحی این حادثه موفّق عمل کردهاند؛ امّا در بیان لایههای زیرین معرفتی و معنایی آن که همان تبیین اهداف بنیادین قیام کربلا است، توفیق چندانی نداشتهاند.
دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-65159320191122تصویر عنـاء المرأة ومکابداتها فی روایتی سهم من (نصیبی أنا) لبرینوش صنیعی وبنات الرّیاض لرجاء عبداللّه الصّانعنمایهسازیِ تصویر رنجْمندیِ زنان در دو رمان سهم من از پرینوش صنیعی و بنات الرّیاض اثر رجاء عبدالله الصّانع81102123510.22126/jccl.2019.2348.1697FAمالکعبدیاستادیار گروه زبان و ادبیّات عرب، دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه ایلام، ایلام، ایرانرقیهنظری پورکارشناسارشد زبان وادبیّات عرب، دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه ایلام، ایلام، ایرانJournal Article20171129المرأة وما یحاذیها بها من مکابدات وعنت، تُعدّ من أبرز المسائل الإنسانیّة فی حقل الدّراسات الأدبیة الحدیثة، والّتی شغلت حیّزاً کبیراً من مساحات التّفکیر النّسوی المتزاید لدی کثیر من المؤلّفین. یُعـدُّ کلّ من «برینوش صنیعی» الکاتبة الإیرانیّة و «رجاء عبداللّه الصّانع» الرّوائیّة السّعودیّة من أکثر الکتّاب الفرس والعرب المعاصرین انشغالاً ذهنیّا واهتماماً بقضایا المرأة، واللّتان تولِیان فی روایتیهما اهتماماً بالغاً بکآبة المرأة فی مجتمعهما وبلورة آلامها. تعتمد هذه الدّراسة علی المنهج الوصفی – التّحلیلی محاولةً الکشف عن موقع المرأة عند الکاتبتین و تجسید أهمّ ما تعانـیانه من متاعب وشجون فی روایتیهما <em>سهم من</em> (نصیبی أنا) و<em>بنات الرّیاض</em>، وأن تخطو خطوة - ولو قصیرة - فی تقدیم صورة واعیة عن مواقفهما تجاه المرأة. کما تسعی إلی تبیین أبرز ما تمتلکانه من رؤی متوافقة أو متباینة حول المرأة نظراً لبیئتین متباینتین عاش فیهما کلّ منهما. نتائج البحث تحکی لنا أنّ صورة المرأة لدی الکاتبتین کلتیهما هی صورة امرأة متجاسرة انزیاحیّة نشطة ومتحرّرة فی نفس الوقت، وکذلک مخترقة للأعراف السّائدة فی المجتمع غیر ملتزمة بمبادئه، والّتی قد عیل صبرها عمّا حلّ بمجتمعها من فواجع جرّاء النّظرة التّمییزیّة الغاشمة والثّقافة الذّکوریّة المهیمنة علی أرجائه. صنیعی والصّانع قد تُضطرّان فی کثیر من مواطن روایتیهما إلی اجتیاز السّنن المتّبعة بعنف واستیاء والخروج علی الموازین الأخلاقیة التّقلیدیّة الّتی تستحوذ علی محیطیهما، لتـحرّرا أنفسهما من نیر المذلّة ومن أصفاد الطّواغیت والسّباع والأوغاد الّذین أغاروا علی ثقافة المجتمع وأبادوا معالمها.
<br /> مسائل مربوط به زن، بهمثابة یکی از اصلیترین مسائل انسانی در ادبیّات معاصر، جایگاه خاصّی را به خود اختصاص میدهد. در این باره پرینوش صنیعی و رجاء عبدالله الصانع که از پردغدغهترین نویسندگان زبان فارسی و عربی هستند، موشکافی و اهتمام وافر خود را در دو رمان <em>سهم من</em> و <em>بنات الریاض</em> بهتصویر میکشند. پژوهش حاضر که بهشیوة توصیفی - تحلیلی تدوین شده بر آن است تا با بررسی سیمای زن در دو رمان یادشده، افکار فمینیستی هر دو نویسنده را تحلیل و نقد کند و سپس شباهتها و تفاوتهای نظرات هر دو نویسنده که از نظریّههای فمینیستی متأثّر است را بیان کند. با بررسی آثار دو نویسنده مشخّص میشود که زنان ترسیمشده در دو رمان، زنانی جسور و هنجارگریزند که از فرهنگ جنسیّتی حاکم بر جوامع سنّتگرای خود بهستوه آمدهاند و به سنّتشکنی متوسّل میشوند.<br /><br /> <strong> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-65159320191122أدب المقارن وسینما إیران (دراسة فی مضمون کنایة فی الدّراما الإجتماعیة إنفصال نادر عن سیمین)ادبیّات تطبیقی و سینمای ایران (جستاری در مفهوم کنایه در درام اجتماعی جدایی نادر از سیمین)103125129410.22126/jccl.2020.2733.1770FAامیرعباسعزیزی فراستادیار رشتۀ زبان و ادبیّات فارسی، دانشکدۀ ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایرانمریمامینیدانشآموختۀ کارشناسیارشد رشتۀ زبان و ادبیّات فارسی، کارمند سازمان صدا و سیمای مرکز ایلام، ایرانJournal Article20180407یفتتح الأدب المقارن مجالات الدّراسیّة کثیرة أمام الباحثین. لیس العلاقة بین السینما والأدب یختفی علی أحد والإخراجین للدّرامات الاجتماعیّة لکی تروق الدّرامهم لدی المخاطبین إقبالاً کثیراً، یرمز إلی أمور کثیرة الحوارات بالکنایات العذب والملائم لأنّ إقترب نوع الحوارات أو المفاوضات من النّاس إقتراباً کثیرةً. الدّراسة الرّاهنة یعتمد علی أسلوب نوعیّ والقراءة أو الدّراسة السّمعی البصری وتحلیل المضمون. بهذا الطّریق أنّ الدّراما المذکور یعالج بالاستفادة من القرص المضغوط، ثمّ یسجّل الحواراته وأخیراً نحلحلها. علی أساس المدارس الأدب المقارن، الإتجاه أو النّزعة لهذه الدّراسة علی أساس المذهب الأمریکیة الّتی لیس یقصد وضع قواعد ثابت ومحدود. کان سبب للانتقاء الدّراما المذکور نوع تفکیر فنیّ للإخراج، وصف المسرحیّة وأسلوب خاص للإخراج فی الدّراما انفصال نادر عن سیمین. کثیر ما یمکن توقّعه نواجه بالحوارات الّتی یستفید النّاس فی الحیاة الیومیّة. یعالج الکنایة فی هذه الدّراما علی ثلاثة أنواع: الکنایة قاموسی، الکنایة اللّغوی، الکنایة الإبداعی. الکنایات فی هذا الأثر لیست غریباً مبتذلاً إضافةً إلی ذلک لیس فیها کثیر جمال من النّاحیة الشّعریّة؛ یعنی یستعمل الکنایات علی أساس الموقع أو الحالة لکلّ شخصیّة ومسیرة القصّة. فی السّتة والسّبعین الکنایة الّتی استعمل فی هذه الدّراما عدد ثلاثة والأربعین من نوع لغویّ، ثلاثة وعشرین من نوع معجمی أو القاموسی وثمانی منها من نوع إبداعی الدّراما المذکور کثیر من أن یعالج للقشور المستور والشّفافیة العقدة الاجتماعیة وبیان الحلول أکثر یتعاطی لقضایا الیومیّة أو السّاعة الاجتماعیّة.
ادبیّات تطبیقی زمینههای پژوهشی فراوانی را فراروی پژوهشگران باز کرده است، یکی از این زمینهها، مطالعات میانرشتهای است. ارتباط میان سینما و ادبیّات بهمثابة دو هنر بشری، بر کسی پوشیده نیست و کارگردانان نمایشهای اجتماعی برای مخاطبپسندترکردن درام خود، گفتگوها (دیالوگها) را با کنایههای شیرین و بهجا پرمغزتر میکنند تا جنس گفتگوها به محاورات مردم نزدیکتر شود. پژوهش حاضر به روش کیفی و مطالعة سمعی- بصری و تحلیل محتواست، بدینصورت که درام یادشده با استفاده از لوح فشرده بررسی شده، سپس گفتگوهای آن را یادداشتبرداری کرده و درنهایت تحلیل شده است. برمبنای مکتبهای ادبیّات تطبیقی، رویکرد این جستار به مکتب آمریکایی است که درپی تدوین قواعد ثابت و محدودی نیست. دلیل گزینش درام پیشگفته نوع اندیشۀ هنری کارگردان، ویژگی دراماتیک آن و سبک خاصّ کارگردان بوده است. در درام جدایی نادر از سیمین، بیش از آنچه انتظار میرود با گفتگوهایی که مردم در زندگی روزمرّۀ خود استفاده میکنند، روبهرو هستیم. کنایه در این درام در سه مقولۀ کنایۀ قاموسی، کنایۀ زبانی و کنایۀ ابداعی بررسی شده است. کنایهها در این اثر، نه آنچنان شاعرانه و دور از ذهن هستند و نه سطحی و یکدست؛ یعنی با توجّه به موقعیّت هر شخصیّت و روند داستان کنایهها بهکار میروند. در هفتاد و شش کنایهای که در این درام بهکار رفته، چهل و سه کنایه از گونۀ زبانی، بیست و سه مورد قاموسی و هشت مورد ابداعی هستند. درام یادشده بیش از آنکه به بیان لایههای پنهان و شفافسازی عقدههای اجتماعی و ارائة راهکار بپردازد، به مسائل روزمرّۀ اجتماعی پرداخته است.
دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-65159320191122دراسة ونقد الجوانب البلاغیة فی التّرجمة العربیّة لشعر حافظ للمترجم صلاح الصاوینقد و بررسی برگردانهای بلاغی در ترجمه عربی شعر حافظ از صلاح الصّاوی127152125110.22126/jccl.2019.3470.1884FAغلامرضاکریمی فرددانشیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشکدة الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20181210لا شک أنَّ أیّ ترجمة من التّرجمات العربیّة لشعر حافظ فیها نقاط ایجابیّة وسلبیّة متعدّدة وجدیرة للمطالعة فی الدّراسات المقارنة بین الأدبین الفارسی والعربی. وفی السّیاق ذاته، کلّ من هذه التّرجمات لها قیمتها الخاصّة بها والّتی تستحقّ الشّکر والاهتمام. لکن وبالنّظر لصعوبة التّرجمة؛ خاصّة فی الشّعر؛ هذا السّؤال یطرح نفسه أمامنا أنّ التّرجمات العربیة ومن بینها ترجمة صلاح الصّاوی هل استطاعت أن تعبّر عن دقائق اللّغة والمفردات وعمق المعانی فی شعر حافظ؟ هذا البحث الّذی یقوم على المنهج التّحلیلی – الوصفی یحاول الإجابة على هذا السّؤال. وبما إلى أنَّ الصّاوی عاش حوالی ثلاثین سنة فی ایران، فمن المفروض ابتداءً أنّه کان یعرف اللّغة الفارسیّة وأسالیبها ودقائقها جیّداً، لذا نتوقّع منه أن یقوم بترجمة سلیمة ودقیقة. لکن من خلال هذا البحث استنتجنا بأنّ ترجمة الصّاوی لم تستطع ان تنقل بشکل جیّد، الجوانب البلاغیّة والصّور الخیالیّة لشعر حافظ وأعتقد أنّها لن تستطیع ذلک أیّ ترجمة أخرى. ولفهم افضل لطرائف ودقائق شعر حافظ والأعمال القیّمة فی الأدب الفارسی، یجب معرفة للّغة الفارسیّة معرفة کاملة والإلمام بها وبالثّقافة الفارسیّة بدلاً من التّرجمة. <br /><strong> </strong>بیشک هرکدام از ترجمههای عربی شعر حافظ، نکات مثبت و منفی متعدّدی دارد که در مطالعات تطبیقی ادب فارسی و عربی، موضوع قابل ملاحظهای است. در عین حال، هرکدام از این ترجمهها، ارزش خاصّ خود را دارد و در جای خود، شایان احترام است؛ امّا با توجّه به دشواریهای ترجمه، بهویژه در شعر، اینک این پرسش پیش روی ماست که آیا ترجمههای عربی، ازجمله ترجمة صلاح الصّاوی توانسته است از عهدة انتقال ظرافتهای زبانی و ژرفای معانی شعر حافظ برآید. در نوشتار پیش رو که بهروش توصیفی – تحلیلی انجام شده است، در پی پاسخ به پرسش یادشده، نمونههایی از شعر حافظ در ترجمة «الصّاوی» بهمثابة جامعة آماری بررسی شد. ازآنجاکه الصّاوی حدود سه دهه در ایران زندگی کرده و با شخصیّتهای علمی ایرانی همکاری داشته است، پیشفرض این بود که وی از آشنایی کافی با زبان فارسی برخوردار بوده و توانسته است ترجمة کمنقص و برابری را انجام دهد؛ امّا با این پژوهش، مشخّص شد که الصّاوی با اینکه تمام تلاش خود را در انجام ترجمة شعر حافظ به بهترین شکل آن مبذول داشته است، در بازتاب دقیق عناصر بلاغی و تصویرهای خیالانگیز آن ناتوان بوده و نتوانسته است حقّ مطلب را بهخوبی ادا کند.<br /><strong> </strong>