دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823دراسة تطبیقیّة علی الأنماط الأوّلیّة أنیما وأنیموس فی شعر سیمین بهبهانی وغادة السّمّانبررسی تطبیقی کهنالگوهای آنیما و آنیموس در اشعار سیمین بهبهانی و غادة السّمّان120686FAمنیژهپولادیدانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرکردامیرحسینهمتیدانشیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرکردکامرانقدوسیاستادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرکردJournal Article20170510یبحث الأدب المقارن عن الذّات الرّئیسی الإنسانی فی الأدب حتّی ینطلق به إلی تنمیة الفکر البشری وتوطئة الظّروف الخاصّة لإعتلاء التّفاعل والفهم بین الأمم. البحث عن الأنماط الأوّلیّة المشترکة بین الأمم المختلفة طریق یساعدنا للحصول علی هذا الهدف فقام المؤلّفون فی هذا المقال الوصفی - التّحلیلی بدراسة آثار الشّاعرتین الإیرانیّة والعربیّة هما سیمین بهبهانی وغادة السّمّان بتمامها للبحث عن الأنماط الأوّلیّة الموجودة فیها وخاصّة أنیما (العنصر الأنثوی فی الإنسان) وأنیموس (العنصر الذّکورة فی الإنسان) اللّذین عنی بهما کارل غوستاو یونغ عنایة تامة. أمّا البحث هذا، فإنّه یشتمل علی التّحلیل النّظری للموضوع بدایة؛ ثمّ الشّرح التّام لمصطلحی أنیما وأنیموس؛ وفی النّهایة دراسة إعدادیّة لنوعیة حضور النمطین فی أشعار الشّاعرتین حسب الظّروف الثّقافیّة والشّخصیّة المسیطرة علیهما. أمّا النّتیجة فإنّها تشیر إلی مرافقة الوجوه الإیجابیة والسّلبیّة لهذین النّمطین وکونهما معا فی أشعارهما؛ مع أنّه یمکننا بعد رؤیة الأسالیب الفکریّة للشّاعرتین أن نعدّ العنصر الذّکوری (أنیموس) أکثر استخداما فی آثارهما. <br /><strong> </strong>در این پژوهش، شعر دو شاعر برجستة ادب معاصر فارسی و عربی، سیمین بهبهانی و غادة السّمّان، از منظر ادبیّات تطبیقی و کهنالگوهای آنیما و آنیموس که یونگ توجّه خاصّی به آنها داشته، بررسی شده است. در این مقاله، ابتدا به تحلیل نظری موضوع پرداخته شده و سپس کهنالگوهای آنیما و آنیموس در اشعار ایشان مورد مطالعه قرار گرفته است؛ افزون بر این، میزان بسامد هر کدام، با توجّه به شرایط فرهنگی، زمانی و شخصیّتی در اشعار آنان بررسی شد. یافتهها بیانگر این است که جنبههای مثبت و منفی این دو کهنالگو، در شعر هر دو شاعر ملاحظه میشود؛ هرچند با توجّه به نوع زندگی و تفکّراتشان، جنبۀ منفی آنیموس در شعر ایشان از بسامد بیشتری برخوردار است. شیوۀ بررسی در این پژوهش، از نوع توصیفی - تحلیلی بوده است.<br /> <strong> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823دراسة مقارنة لمضامین الغزل عند الشّریف الرّضی وفخرالدّین العراقیمطالعۀ تطبیقی درونمایههای غزل شریف رضی و فخرالدّین عراقی2141685FAامیدجهان بخت لیلیاستادیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه گیلانغلامرضاکریمی فرددانشیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20170517الشّاعر والأدیب العربیّ الشّریف الرّضی (406 هـ)، والشّاعر الإیرانیّ الشّهیر فخر الدّین العراقی (688 هـ)، هما من الشّعراء المرموقین أنشدا أشعاراً غزلیّة رائعة، وکلّ منهما استخدمها کوسیلة للإفصاح عن رأیه وعواطفه وذلک حسب العوامل الخارجیّة والذّاتیّة، وکذلک مقدرتهما علی الإنشاد. إنّ أشعار الرّضی والعراقیّ الغزلیّة علی الرّغم من بُعدهما زمنیّاً واختلافهما فی اللّغة عن بعض، تتضمّن مفاهیم وآراء متماثلة عدیدة جعلت الکاتبین یبحثان عن مضامین فی غزل الشّاعرین تحدّد شخصیّتهما، وذلک باستخدام أسلوب المقارنة بین آراء الشّاعرین الغرامیّة. بناءً علی ذلک ینوی هذا المقال جرّاء دراسة أشعارهما الغزلیّة، الوصول إلی معرفة طریقة تفکیرهما ومسلکهما العقائدیّ. نظراً للنّتائج الحاصلة یشتمل غزل هذین الشّاعرین علی أوجه التّشابه المضمونیّة کالوفاء، العفاف، بُعد الهمّة و...، ممّا یدلّ علی اشتراک فی الرّأی واللّغة عند غزلهما.<br /><strong> </strong>شریف رضی (406 هـ.) شاعر و ادیب عرب و فخرالدّین عراقی (688 هـ.) شاعر نامور ایرانی از جمله شاعران برجستهای هستند که در قالب غزل، سرودههای دلنشینی از خود بر جای نهادهاند و هر یک، با توجّه به عوامل بیرونی و درونی و نیز توانایی خویش، از آن به عنوان ابزاری به منظور بیان اندیشه و عواطف خود بهره جستهاند. اشعار عاشقانۀ رضی و عراقی با وجود فاصلۀ زمانی و تفاوت زبانی، دربردارندۀ مفاهیم و اندیشههای همسان بسیاری است. این امر، نگارندگان را بر آن داشت تا با استفاده از شیوۀ تطبیق اندیشههای عاشقانۀ دو شاعر، به جستجو دربارۀ مضامینی بپردازند که در غزلشان به دو شاعر هویّت میبخشند. مقالۀ حاضر در پی آن است ضمن بررسی ویژگیهای ادبیّات تغزّلی دو شاعر، به رهیافتی از طرز تفکّر و مشرب اعتقادی آنها دست یابد. با عنایت به نتایج به دست آمده، غزل دو شاعر، از مبنایی عرفانی و آرمانی سرچشمه میگیرد و دارای مشابهتهای مضمونی، همچون وفاداری، پاکدامنی، بلندهمّتی و... است که این امر، از نوعی همسویی اندیشگانی در غزلشان حکایت دارد.<br /><strong> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823«اغتراب المرأة» فی المجتمع البطرکیّ فی القصص القصیرة لِـ «زویا پیرزاد» و «هیفاء بیطار»بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعۀ پدرسالار داستانهای کوتاه «زویا پیرزاد» و «هیفاء بیطار»4362680FAزهراحاجی هاشمیکارشناسارشد زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه اصفهاناحمدرضاصاعدیاستادیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه اصفهاننرگسگنجیدانشیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه اصفهانJournal Article20170603الملّخص<br />إنَّ النقد الاجتماعی أسلوب من أسالیب تحلیلیة تمّ استخدامه فی دراسة النصوص الأدبیة المعاصرة؛ فلهذا، بما أنّ االروایة و القصة کنوع من أنواع أدبیة تعکس فیهما الحوادث الاجتماعیة و ما یوجد فی المجتمع من التقالید العامة، تعدّا مجالتین مناسبتین للدراسات الاجتماعیة. یمکننا أن نقوم بدراستها فیهما معتمدین علی النقد الاجتماعی. بناء علی هذا، قد بادرت الروائیّات و القصصیاتُ المعاصرات إلی کتابة حول المواضیع الاجتماعیة حتی تبرزن المشاکل التی یواجهها الناس فی المجتمع. فلا شکّ أنّه أهم المواضیع الاجتماعیة التی ارتکز علیه الأدب النسوی هو هویة المرأة و اغترابها فی المجتمع العام و فی المجتمع الأبویّ علی وجه الخاص. فلذلک یهدف هذا المقال دراسة قضیة اغتراب المرأة فی المجتمع البطرکیّ معتمداً علی المنهج الوصفیّ - التحلیلیّ و الوجهة الاجتماعیة فی بعض قصص القصیرة لکاتبتینِ معاصرتینِ؛ کاتبة ایرانیة «زویا پیرزاد» و کاتبة سوریّة «هیفاء بیطار». فی هذه الدراسة التحلیلیة توصّلنا إلی أنَّ سلوک المرأة و اغترابها و عدم معرفتها حقوقها الانسانیة و مکانتها الاجتماعیة من أسباب الرئیسیة التی تمهد الطریق لسلطة الرجل علی حیاة المرأة و القهر علیها و تضییع حقوقها فی النظام الأبوی البطرکیِ.چکیده<br /> نقد جامعهشناختی، یکی از روشهای نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزههای مناسبی برای انجام مطالعات جامعهشناختی به شمار میرود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نمودهاند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشتهاند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بیشک یکی از مهمترین موتیفهای ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و بهویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعهشناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیرزاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستانهای این دو نویسنده (آنها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوههای رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب میگردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر میگذارد و باعث میشود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشتهاند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823دراسة مقارنة فی مضامین المدیح العلویّ بین «سنایی» و «حیص بیص»بررسی تطبیقی مضامین مدح علوی در اشعار «سنایی غزنوی» و «حیص بیص»6384683FAمریمرحمتی ترکاشونداستادیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه رازی، کرمانشاهبهارهرحیمیدانشجوی کارشناسیارشد زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه رازی، کرمانشاه،Journal Article20170426المدیح العلویّ، بوصفه فرعا من فروع فنّ المدح فی الأدبین العربیّ والفارسیّ، أصبح میدانا للشّعراء لکی یعبّروا به عن الحبّ وولائهم لعلیّ بن أبیطالب (ع). یصف شاعر المدیح العلویّ مقام الإمام وکراماته بعاطفة حقیقیة وصادقة، یکون «سنایی» و«حیص بیص» من أبرز شعراء هذا الفنّ فی القرن السّادس؛ هناک فی مدائحهما العلویّة وجوه مماثلة ومضامین مشترکة تدلّ علی التّفاعل الأدبی النّشط بینهما نظرا للعلاقة التّاریخیّة بین الشاعرَین. یرمی هذا المقال إلی دراسة مقارنة فی المدائح العلویّة للشّاعرین دراسة دلالیّة اعتماداً علی المنهجین التّأریخی والوصفیّ التّحلیلیّ. ومن أبرز النّتائج الّتی توصّل إلیها هذا البحث هی أنّ مسألة الغدیر وولایة علیّ بن أبیطالب (ع)، وعلمه وکرمه وَجوده وزهده وعدالته وشجاعته وحبّه للشّهادة فی سبیل اللّه، ومقامه الرّفیع وعلوّ شأنه من أهمّ المعانی المشترکة فی مدائحهما العلویّة وتأثّر حیص بیص بمعانی مدائح سنایی العلویّة بشکل لا غبار علیه وانعکست تلک المضامین فی أشعاره بصورة مباشرة. إنّ حیص بیص قد صوّر مناقب الإمام وفضائله متأثّرا بأسلوب سنایی باستخدامه الآیات القرآنیة والأحادیث وتفادیه الغلوّ والزّخارف اللّفظیّة اللهمّ إلّا أنّ أبیات المدیح العلویّ عند سنایی واطّلاعه علی الأحادیث المتعلّقة بفضائل علی (ع) یبدو أکثر وأعمق لأنّه تطرّق إلی ذکر بعض الأحادیث کحدیث الأخوّة بین علی (ع) و محمّد (ص) وشرحه شرحاً مفصّلاً.إضافة إلی هذا، أنّ شخصیّة علی (ع) فی أشعار کلا الشّاعرین أصبحت رمزاً للعلم والشّجاعة والعدالة.
<strong> </strong>«سنایی» و «حیص بیص»، از جمله شاعران مدح علوی در ادبیّات فارسی و عربی قرن ششم هجری هستند؛ در مدایح علوی این دو شاعر، همساناندیشیها و درونمایههای یکسانی دیده میشود که با توجّه به ارتباط تاریخی بین دو شاعر، دلیلی بر تعاملات و مبادلات ادبی آنهاست. پژوهش حاضر بر اساس تجربة ادبیّات تطبیقی اسلامی و با دو روش تاریخی و توصیفی - تحلیلی، به بررسی تطبیقی مضامین مدح علوی در دیوان دو شاعر میپردازد. مهمترین یافتههای این مقاله نشان میدهد که مضامینی مانند امامت علی (ع)، شجاعت، علم، سخاوت و بخشندگی، عدالت، تقوا، شهادتطلبی، کرامات حضرت و مقام و منزلت والای ایشان، از جمله مضامین مشترک مدایح علوی در دیوان دو شاعر است. حیص بیص در ترسیم این فضایل و بیان این مضامین، تحت تأثیر سنایی بوده و همان مضامین را به صورت مستقیم در اشعار مدحی خود منعکس کرده است. شاعر عرب، با تأثیرپذیری از سبک بیان سنایی، همانند او با استفاده از آیات و احادیث و پرهیز از اغراق و آرایشهای لفظی، به ترسیم فضایل علی (ع) پرداخته است. البتّه ابیات مدحی سنایی بیشتر و گستردهتر بوده و آگاهی وی از احادیث مرتبط با مناقب حضرت، بیشتر است؛ زیرا سنایی در برخی موارد مانند اشاره به احادیث مرتبط با پیوند امام علی (ع) و حضرت محمّد (ص)، به ذکر جزئیات بیشتری میپردازد. همچنین علی (ع) در شعر هر دو شاعر، به عنوان نماد علم و شجاعت و عدالت معرّفی شده است.
<strong> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823تطوّر الأمثال الإیرانیّة إلی الأمثال العربیّةسیر تحول حکمتهای ایرانی در منابع عربی85106682FAوحیدسبزیان پوراستاد گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه رازی، کرمانشاهآزادهفروغی نیادکتری زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه رازی، کرمانشاهJournal Article20170419لقد اشتهر الإیرانیّون القدامی مشهورون بالأقوال الحکمیّة. بعد انتصار المسلمین العرب علی الفرس واعتناق الإیرانییّن الدّین الحنیف تسرّت هذه الحکم بطرق مختلفة فی الأدب العربی ونقلت عن الحکماء الإیرانییّن. ولکن بعد عدّة قرون فقد الکثیر من هذه الأقوال الحکمیّة هویتها الإیرانیة وتبدّلت إلی الأمثال العربیّة أو نسبت إلی أشخاص آخرین. تمّت هذه الدّراسة للبحث عن التّطوّر الّذی طرأ علی هذه الأمثال طوال القرون المتتابعة. وفی المجال نفسه، أظهرت هذه الدّراسة أنّ کثیراً من الأقوال الحکمیّة الإیرانیّة قد امّحت فی هاضمة الأدب العربی ولبست ثوباً عربیّاً حیث بات من الصّعب للباحثین العرب وغیرهم أنّ ینابیع هذه الأمثال انشقّت من الثّقافة الإیرانیّة
<strong> </strong>ایرانیان باستان در میان ملل مختلف، به داشتن سخنان حکیمانه مشهور هستند، یکی از نشانههای نفوذ فرهنگ ایرانی در فرهنگ عربی، راهیافتن حکمتها و اندرزهای ایرانی به متون عربی است. این حکمتها، از راههای گوناگون و در اثر اختلاط ایرانیان با اعراب، در دورههای مختلف تاریخی به ادبیّات شفاهی و سپس متون عربی رخنه کرده، ولی با گذشت زمان، بسیاری از آنها نام و نشان ایرانی خود را از دست داده، تبدیل به ضربالمثل شده و یا به نام اشخاص دیگری ثبت شده است. این پژوهش، با هدف بررسی سیر تغییر و تحوّل حکمتهای ایرانی در ادب عربی و محو صاحبان ایرانی آنها و تصاحب آن به عنوان حکمتها و اندرزهای عربی انجام گرفتهاست. نتایج این پژوهش نشان داده است که بسیاری از سخنان حکیمانة ایرانی به این سرنوشت مبتلا شده و در هاضمة ادب عربی محو و نابود شدهاند.
<strong> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823دراسة مقارنة للخطاب الشّیعی فی المجموعة الرّوائیّة قلم رصاص و روایة دابررسی تطبیقی گفتمان تشیّع در مجموعه داستانی قلم رصاص و رمان دا107128687FAاکبرشاملواستادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه پیام نورابراهیمواشقانیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نورمریمکیانیدانشجوی دکتری زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه تهرانمعصومهکیانیکارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نورJournal Article20170416<br /><strong> </strong> <br />یُعدّ الخطاب من المصطلحات الّتی وظّفت بسرعة توظیفاً واسع النّطاق رغم حداثته. فی الواقع الخطاب هو البنیة والصّیاغة الّتی یستخدمها الرّاوی للتّعبیر عمّا یجیش فی نفسه. ینقسم الخطاب إلی أنواع منها: الأدبی والسّیاسی والدّینی والثّقافی و... تعدّ النّصوص الرّوائیّة من النّصوص الّتی لها أرَضِیّة مناسبة لتعکسَ الخطاب ومن هذا المنطلق، اخترنا فی هذا المقال إثنین من الأعمال الأدبیّة الرّوائیة من بلاد إیران ولبنان نظراً إلی أهلیّتهما فی عَرضِ الخطاب هذا. قد عرضَ الأدب الرّوائی للبلادین فی الأدب المقاوم أعمالاً أدبیّة ثمینةً وتعدُّ المجموعات الرّوائیة <em>قلم رصاص</em> بلبنان وروایة <em>دا</em> فی إیران ذات الاتّجاه الواقعی معاً. ومهمّة هذا المقال هی الدّراسة المقارنة لمکوّنات الخطاب الشّیعی لإیران ولبنان فی الرّوایة <em>دا</em> والمجموعة القصصیّة <em>قلم رصاص</em>.«گفتمان» از جمله اصطلاحاتی است که با وجود تازگی، به سرعت کاربردی وسیع یافته و در واقع، همان ساختار و قالبی است که گوینده برای بیان نکات مورد نظر خود انتخاب میکند. گفتمان، به انواعی گوناگون چون ادبی، سیاسی، دینی، فرهنگی و... تقسیم میشود. متون داستانی از جمله متونیاند که دارای زمینهای مناسب برای انعکاس گفتماناند؛ بر این اساس، در این پژوهش، و اثر از ادبیّات داستانی لبنان و ایران را که به خوبی انعکاسدهندۀ گفتمان هستند، انتخاب نمودهایم. ادبیّات داستانی این دو کشور، در حوزۀ مقاومت، آثاری فاخر عرضه داشته است. مجموعه داستانهای <em>قلم رصاص</em> در لبنان و رمان <em>دا</em> در ایران، از جملۀ این آثار به شمار میروند که هردو دارای رویکردی واقعگرایانه هستند. پژوهش پیش رو سعی بر آن دارد تا عناصر گفتمان تشیّع ایران و لبنان را در رمان <em>دا</em> و مجموعۀ داستانی <em>قلم رصاص</em> مورد بررسی تطبیقی قرار دهد. حاصل این بررسی، نشان دادن اشتراک گفتمان تشیّع در این دو متن در محورهای خداباوری، مبارزۀ خستگیناپذیر، شهادتطلبی، الگوپذیری از عاشورای امام حسین (ع) و اعتماد به ولایت فقیه است.دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823مدخل فی مؤشرات الواقعیّة لأعمال غلامحسین السّاعدی والطیّب صالح
(قصّتا البقرة ودومة ود حامد أنموذجا)درآمدی تطبیقی بر شاخصههای رئالیسم در آثار غلامحسین ساعدی و طیّب صالح (مطالعه موردی داستان گاو و دومه ود حامد)129144684FAسید مهدیمسبوقدانشیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه بوعلیسینا، همدانشهرامدلشاددانشآموختۀ دکتری زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه بوعلیسینا، همدانحمیدآقاجانیدانشآموختۀ دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه بوعلیسینا، همدانJournal Article20170417کانت الواقعیّة من الاهتمامات الرّئیسیّة لمؤلّفی القرن العشرین بعد الویلات الدّمومیّة الّتی خلفتها الحرب العالمیّة. وما یهمّهم بعد هذه الویلات والمآسی سوی الاهتمام بواقع حیاتهم الدّنیویّة وما یعانیه الإنسان المعاصر فی هذه الدّنیا. انتشرت ظواهر مؤلمة فی هذا القرن کالحرب والاستعمار والتّخلف والمجاعة حیث إنّ الأدیب المعاصر انصرف من الخیال إلی الواقع وحاول أن یصوّر ما یقاسیه النّاس من المشاکل والمآسی. وکانت دول العالم الثّالث أکثر قلقا من مثل هذه الظّواهر، وبالتّالی مال أدبهم أکثر فأکثر نحو الواقعیّة ورغب فی معالجة واقع مجتمعهم. یعد غلامحسین ساعدی فی إیران والطیّب صالح فی السّودان من أبرز الکتاب الواقعیین فی الدّولتین. تهدف هذه المقالة إلی رصد وجوه المماثلة والتّباین وأسبابهما فی قصّة «البقرة» لغلامحسین ساعدی و قصّة <em>دومة ود حامد</em> للطیّب صالح بالاعتماد علی مدرسة الأدب المقارن لفرنسا. تتناول القصّتان المیزات النّفسیّة للشّخصیّات الّتی توغّلت فی التّخلف وآنست به حیث أصبحت هذه الشّخصیّات تقف فی وجه مظاهر التّقدّم والرّقی للحفاظ علی هذه التّقالید والسّنن. <br /><strong> </strong>واقعگرایی یا نمایش واقعیّت پس از حوادث خونبار جنگ جهانی، یکی از مهمترین دغدغههای نویسندگان قرن بیستم گردید. آنچه برای آنها اهمّیّت داشت پرداختن به موضوعات این دنیایی و بیان مصیبتها و بلایایی بود که انسان معاصر با آنها در ارتباط است. کشورهای جهان سوّم بیشتر با چنین پدیدههایی سر و کار داشتند؛ از این رو، ادبیّات آنها بیشتر به رئالیسم گرایش داشت و در صدد بیان واقعیّتهای تلخ و آشکار جامعة خود برآمدند. غلامحسین ساعدی، در ایران و طیّب صالح در سودان، از نامدارترین نویسندگان سبک رئالسیم در این دو کشورند. پژوهش حاضر کوشیده بر اساس مکتب فرانسوی ادبیّات تطبیقی و با روش توصیفی - تحلیلی، همگونیها و ناهمگونیهای داستان «گاو» از غلامحسین ساعدی و داستان <em>دومه ود حامد</em> از طیّب صالح را با تکیه بر مهمترین شاخصههای رئالسیم در این دو داستان و در شش محور عنصر عادت، سیطرة واقعگرایی، رئالیسم انتقادی، روایت ساده، وجهۀ تیپیک شخصیّتها و قهرمانزدایی، بررسی و تحلیل نماید. برآیند پژوهش نشان میدهد که این دو داستان به طور نمادین به جنبههای روانشناختی شخصیّتهایی پرداختهاند که در عقبماندگی غوطهورند و با آن خو گرفته و حاضرند پیشرفت و تمدّن را در جهت حفظ این سنّتهای مندرس از دست بدهند. شاخصههای رئالیسم در هر دو داستان مشترک بوده و از کمترین ناهمگونی برخوردار است و عواملی چون فقر، جهل و سنّت در پدید آمدن آن نقش دارند.<br /> <strong> </strong>دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823أثر الثّقافة والأدب العربی فی نصیرای همدانیتأثیرپذیری نصیرای همدانی از فرهنگ و ادب عربی145170681FAعبدالرضانادری فردانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا همدانمهدیشریفیاناستاد گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا همدانمحمد ابراهیممالمیردانشیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه رازی، کرمانشاهاسماعیلشفقاستاد گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا همدانJournal Article20170412تطرّق فی هذا المقال إلی تأثّر الشّاعر الصّوفی نصیرای همدانی بالثّقافة والأدب العربی فی نطاق الدّراسة المقارنة للمدرسة الأمریکیّة. کان نصیرای همدانی شاعراً وعالماً بکلّ العلوم والفنون الرّائجة فی عصره کما خلّف فضلاً عن دیوان شعره، مجموعة من الرّسائل والدّبابیج والتّوقیعات تعکس براعته الأدبیّة ومقدرته العلمیّة. ممّا یفیده هذا البحث الّذی یتبع المنهج الوصفی – التّحلیلی أنّ نصیرای استلهم من القرآن الکریم وکلمات المعصومین (ع) بشکل مباشر وبطریقة التّلمیح والاقتباس والحلّ أو بصورة غیر مباشرة کالتّوارد علی سبیل المثال ولا الحصر علی أیّة حال فهناک تشابه کبیر بین مضامین شعره والشّعراء العرب. ممّا یدلّ تأثّره بالثّقافة العربیّة بشکل لا غبار علیه. کما أنّنا وجدنا فی بحثنا هذا أنّ نصیرای همدانی أخذ من المتنبّی وابندر این پژوهش، اثرپذیری یکی از شعرای عهد صفویه، یعنی نصیرای همدانی از فرهنگ و ادبیّات عربی در قالب ادبیّات تطبیقی مورد بررسی قرار میگیرد. شاعر و نویسندهای که از انواع علوم و فنون روزگار خویش بهرهمند بود. علاوه بر دیوان شعر، رسالهها، دیباچهها، رقعهها و نامههایی از او بهجا مانده است که گویای مهارت و تواناییاش در زمینة نظم و نثر است. نتیجه تحقیق که به روش اسنادی و کتابخانهای صورت گرفته گویای آن است که نصیرا از ادب و فرهنگ عربی، قرآن و احادیث معصومین یا به صورت آشکار و به صورت تلمیح، اقتباس و حل تأثیر پذیرفته و یا توارد که مضامین او با شاعران و نویسندگان عرب شباهت یافته است. بسیاری از مضمونهای فکری و مفاهیم حکمی وی چون مدح، عشق، فخر، بادهسرایی و شکواییه، با شاعران و سخنسنجان مشهور عرب چون متنبّی، ابن فارض، ابن رومی شباهت دارد و قابل مقایسه است و در این میان، متنبّی در موضوعات مدح، بیان مسائل حکمی و شکواییه و ابن فارض نیز در عشق و مسائل مربوط به آن بیشترین تأثیر را بر نصیرا گذاشتهاند.دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651572620170823ملحق العددپاره و نکته ها173181787FAJournal Article20170409<strong>یشتمل علی المباحث النّقدیّة</strong>: <br /> <br /><strong>· </strong> <strong>نقد الکتب </strong><strong>والمقالات</strong> <br /><strong>· </strong><strong>نقد النّقد</strong> <br /><strong>· </strong><strong>الترجمة </strong> <br /><strong>· </strong><strong>التّقریر</strong> <br /><strong>الحوار</strong><strong> و...</strong> شـامل:
معرّفی و نقد کتاب
نقدِ نقد
ترجمه (از عربی به فارسی)
گزارش
گفتوگو و...