دانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150923صدی اسطورة «البطل» فی الشعر الإنسانی لیوسف الخال و فروغ فرخزادبازتاب اسطورۀ قهرمان در شعر انسانگرای یوسف الخال و فروغ فرخزاد126232FAJournal Article20150617 الشاعر السوری، یوسف الخال و الشاعرة الإیرانیة فروغ فرخزاد من شعراء الاتجاه الإنسانی فی الأدب، حیث اعتنا بالإنسان و شواغله فی الحیاة الإجتماعیه و وضعاها فی بؤرة إهتمامهما. صورة یرسمها یوسف الخال فی «القصیدة الطویلة» من الإنسان المعاصر مستلهما من الأساطیر خاصة اسطورة البطل، متشابهة جدا مع صورة الإنسان التی ترسمها فروغ منه فی مجموعتی «میلاد جدید» و «لنؤمن علی بدایه موسم الشتاء» بالاعتماد علی تلک الأسطورة. فأزمة الهویة عند الإنسان المعاصر فی کبری المدن الحدیثه و التی هی نتیجة إبتعاده عن التقالید و التراث المعنوی، تُکَوِن المغزی الرئیسی لهذه الآثار. إن أوجه تشابه الشاعرین بهذا الصدد، تتجلی فی مدی تأثرهما العمیق من «ت.س.الیوت» الذی یعد شعره من الینابیع الرئیسیة فی تطور الشعر العربی الحدیث. فهذه الدراسة و بالاعتماد علی المنهج التحلیلی المقارن و من خلال دراسة الثیمات الأسطوریة قد قامت بتبیین أوجه التشابه لصورة الانسان المعاصر فی أعمال الشاعرین. و تفید حصیلة البحث أن الآثار المذکوره حَلَبة الجدال بین الأمل و الیأس لإنقاذ الإنسان من أزمة الهویة.
یوسف الخال، شاعر سوری و فروغ فرخزاد، شاعر ایرانی، دو شخصیت ادبی هستند که انسان معاصر و دغدغههای او در زندگی اجتماعی، درکانون اندیشه آنهاست. تصویری که فروغ در دو دفتر«تولدی دیگر» و«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» و الخال در «قصیده طویله» با بهرهگیری از اسطورۀ «قهرمان» از انسان معاصر ترسیم میکنند، همانندی بسیاری دارد. بحران هویّت انسان در جوامع کلانشهری مدرن در نتیجة فاصله گرفتن او از ارزشهای سنّتی و میراث معنوی، درونمایه اصلی این آثار است. نقطه اشتراک دو شاعر در این ارتباط، تأثیرپذیری عمیق از «تی.اس.الیوت» است که شعر او به عنوان یکی از آبشخورهای اصلی تحوّل در شعر مدرن عربی و فارسی قلمداد میشود. جستار پیشِ روی از رهگذر تحلیل درونمایههای مرتبط با اسطورۀ فوق الذکر به روش توصیفی ـ تطبیقی در آثار دو شاعر، همانندی محتوایی آنها در ترسیم چهرۀ انسان معاصر را نشان میدهد. برداشت نهایی آن است که آثار یادشده، عرصۀ جدال نومیدی و امید برای رهایی انسان معاصر از بحران هویّت است.
https://jccl.razi.ac.ir/article_232_2a93c0b059a1ff81286d614e4ea542a3.pdfدانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150923صورولوجیا أدباء إیران عند أدباء العرب
(الصاحببن عبّاد عند ابننباته السعدی و الشریف الرضی نموذجا )تصویرشناسی ادیبان ایران از نگاه ادیبان عرب (مطالعة مورد پژوهش: صاحببن عبّاد از نگاه ابننباته سعدی و شریف رضی)2752233FAJournal Article20150614إنّ الصاحببن عبّاد الوزیر الإیرانی والأدیب الشهیر فی العصر العباسی، من الذین قد انعکست صورته بصفته شخصیة أجنبیة فی شعر ابن نباتة السعدی و الشریف الرضی (الشاعران العراقیان فی العصر العباسی). قدتمّت دراسة صورة شخصیة الصاحب فی شعر هذین الشاعرین وفقاً لأصول صورولوجیا الهامة فی هذه المقالة. تدلّ نتییجة الدراسة علی أنّ التمثیل قدتمّ بالأسلوب غیر المباشر معتمداً علی التناص (من خلال مکاتبة الصاحب ابننباته و الشریف) و قد تمت قراءة الصورة فی حالتی التسامح و التشویه الإیجابی. و بما أنّ المکاتبة قد سببّت إنشاء العلاقات الودیة بین الصاحب و إیاهما، و تنقیص دور سائر الأسباب فی التمثیل وأنّ حالة التسامح کانت أکثر إستعمالاً بالنسبة إلی حالة التشویه الإیجابی قد أصبحت الصورة أکثر إقترابا من الواقع. و بالإضافة إلی هذا، قد أدّی تماثل أسلوب الشاعرین فی التمثیل و الأسباب المؤثّرة فیه إلی المزید من تماثل صورة شخصیة الصاحب عندهما.
.<em> صاحببن عبّاد</em>، وزیر ایرانی و ادیب نامبردار عصر عباسی، از جمله افرادیست که تصویرش به عنوان شخصیّتی بیگانه، در شعر <em>ابننباته</em><em>سعدی</em> و <em>شریف رضی </em>(شاعران عراقی دورة عباسی) انعکاس یافته است. در این مقاله تصویر شخصیّت صاحب، بر اساس مبانی مهم تصویرشناسی، در شعر این دو شاعر مورد بررسی قرارگرفته است. نتیجة تحقیق بیانگرآن است که تصویرسازی، به روش غیرمستقیم بینامتنی(از طریق نامه نگاری صاحب با ابننباته و شریف) صورت پذیرفته و تصویر در دو حالت تسامح و تحریف مثبت خوانش شده است. از آنجایی که نامهنگاری، باعث ایجاد رابطة دوستانه میان صاحب و آنها وکاهش نقش سایر عوامل در تصویرسازی گردیده وحالت تسامح نسبت به حالت تحریف مثبت،کاربرد بیشتری داشته، تصویر شخصیّت وی در آثار ایشان، به واقعیت نزدیکتر شده است. افزون بر این، تشابه روش تصویرسازی و عوامل مؤثّر برآن، سبب شباهت هرچه بیشتر تصویرسازی آن دو از شخصیّت صاحب گردیده است.
https://jccl.razi.ac.ir/article_233_29dcdffb2de878dae489fd67be4c139d.pdfدانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150923روایة الرحلة الى «شهر زنان» الواردتین فی أخبار الطوال للدینوری و شهنامة للفردوسی (دراسة مقارنة)بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به «شهر زنان» در اخبارالطوال دینوری و شاهنامة فردوسی5370234FAJournal Article20150617تعد اسکندر من الشخصیات التأریخیة التی تناول الکتابان: ا<em>خبار الطوال</em> <em>وشهنامة</em> قصة حیاتها وفتوحاتها. هذا وترید هذه الدراسة المقارنة من شخصیة اسکندر قصة «شهر زنان» حسبما وردتا فی ا<em>خبار الطوال و الشهنامة</em> هادفة الى تسلیط الضوء على أسالیب النقل والروایة فی المصدرین. وفی السیاق ذاته فضلا عن دراسة شخصیة اسکندر حسبما نجدها فی النصوص المختلفة بفترة ما قبل الاسلام وما بعده بینا ایضا وجوه التشابه والافتراق بین ما جاء فی القصص والروایات على ضوء وجهة نظر الرواة و وصفهم شخصیة اسکندر ومیزات الروایات و ما ذکریات فیها من مختلف الحوارات، مما یؤدّی الى الکشف عن مدى نجاح الرواة فی عملیة رسم ملامح شخصیة اسکندر التأریخیة.
و من النتائج التی تفیدها هذه الدراسة هو أن الجانب الشکلی والهیکلی للأثرین یکاد یکون سویاً الّا أن ما حواه شهنامة من الحوار والأوصاف یکون أطول وأسهب. زد على ذلک أن البعد الدرامی والمسرحی فیه أوضح وأجلى من غیره.
اسکندر، شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشورگشاییهای او در کتاب <em>اخبارالطوال و شاهنامه</em> روایت شده است. این مقاله در صدد است تا با بررسی تطبیقی چهرۀ اسکندر و داستان شهر زنان در هر دو متن - روایت دینوری و فردوسی - را از نظر شیوههای روایتگری مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. به این منظور ضمن بررسی چهرۀ اسکندر در متون قبل و بعد از اسلام، به تفاوتها و تشابههای روایت داستانی و تاریخ روایی بر اساس دیدگاه راویان، توصیفها، ویژگیهای روایتها، انتقال و گفتگوها، اشاره میشود. تا اینکه میزان توفیق هرکدام از راویان در این بررسی و تطبیق معلوم گردد. یافتههای این پژوهش، بیانگر این است که این روایت در دو اثر از ساختار مشابهی پیروی میکند؛ اما گفتگوها و توصیفات در <em>شاهنامه</em> طولانیتر است و بار نمایشی در آن بیشتر خود را نشان میدهد.
https://jccl.razi.ac.ir/article_234_46d1d95148e52d07e2db561f734f4e25.pdfدانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150923تجلیّات الصّمود فی شعر فرّخی الیزدیّ و عبدالرحمن یوسفبررسی تطبیقی جلوههای پایداری در شعر فرّخی یزدی و عبدالرحمن یوسف7197235FAJournal Article20150618الأحداث السّیاسیّة و الإجتماعیّة التی أدّت إلی وقوع الثورات فی تاریخ ایران و مصر المعاصر، وفّرت أرضیة مناسبة لعدد من الشعراء لیستخدموا ما عندهم من الموهبة الأدبیة فی سبیل الحرّیة و طموحات شعوبهم. یعدّ کلّ من فرّخی الیزدی وعبدالرحمن یوسف من هؤلاء الشعراء الملتزمین الذین رفعوا لواء النضال ضدّ حکام الجور و الظلم. فالأوّل قام بالکفاح المستمر فی عهد «قاجار» و «رضاخان البهلوی» والثّانی فی الثورة الأخیرة التی هزّت أرکان حکومة «حسنی مبارک» الغاشمة بمصر.
الحرّیة و العدالة و الدعوة إلی النّضال و الثورة و الذّود عن فئات الوطن المحرومة المقهورة و نقد الظروف السّائدة و...ممّا عالجه هذان الشّاعران من المضامین فی غضون تلک التیارات و الأحداث المتتابعة.لا یلقی الشّاعران مشاکل المجتمع و مصائبه کلّها علی عاتق الحکومات و الأنظمة الحاکمة، بل یحملان مواطنیهما نصیبهم من المسئولیة تجاه بعض هذه المشاکل و العوائق.
بما أنّ مخاطب الشعر المقاوم هو کافّة طبقات المجتمع تعمّد الشّاعران فی انتقاء المفردات المأنوسه و السّاذجة. فسبق الشاعر المصریّ فی هذا المضمار نظیره الإیرانیّ حیث یلاحظ فی شعره کثیر من المفردات التی اقتبسها الشّاعر من اللهجة المصریّة العامّة. هذه السّهولة و الوضوح ألقی ظلّه علی صور الخیال عند الشّاعرین فیلاحظ أنّ أرکان التّشبیهات والإستعارات فی قسم کبیر منها أخذها الشّاعران من الأمور المحسوسة أو من المعقولات التی یدرکها المخاطب بسهولة دون تأمّل و تعقید. فیمتاز شعرهما بالصّراحة و الوضوح فی إیراد المعانی و عدم الجنوح إلی التّعبیر الرّمزی المعقّد متّسما بالنضج و الفخامة فی الأسلوب.
تعالج هذه الدراسة النقد المقارن لهذه المضامین لدی هذین الشّاعرین مع إلقاء الضّوء التّحلیلی علی میزات نتائجهما الفنی.
تحوّلات سیاسی- اجتماعی و به دنبال آن، شکلگیری انقلابهای معاصردر تاریخ ایران و مصر، زمینة مناسبی برای گروهی از شاعران و سخنورانی شد تا تمام توش و توان ادبیشان را در راه آزادی وتحقّق آرمان ملّتها و تودههای ظلمستیز به کارگیرند. فرّخی یزدی، شاعر انقلابی ایران در دوره قاجار و رضاخان پهلوی و عبد الرحمن یوسف، شاعر انقلاب مـردم مصر، علیـه حکومت مستبدانـه حسنی مبـارک از جمله شاعران متعهّدی میباشندکه در دو عرصة شعر و روزنامهنگاری به مبارزه علیه استبداد و ستم پرداختند.آزادی، عدالتخواهی، دعوت به مبارزه و انقلاب، حمایت از وطن و طبقههای ستمدیده مردم و نقد اوضاع اجتماعی، برجستهترین مضامین شعری این دو شاعر انقلابی است. فرّخی و عبدالرحمن ریشة بیشتر چالشهای جامعه را به حکومتها و دستگاههای سیاسی وقت نسبت نمیدهند، بلکه مردم را نیز در بروز برخی مشکلات و مصائب اجتماعی سهیم میدانند. از آنجاکه مخاطب شعر پایداری، عموم افراد جامعه است، هر دو شاعر این پژوهش درگزینش واژگان مأنوس و ساده، تعمّد دارند و در این زمینه، شاعر مصری توجّه بیشتری داشته و واژگان عامیانه در شعر وی بسیار دیده میشود. این سادگی و وضوح بیان در صور خیال هر دو شاعر نیز تأثیر داشته است، از این رو ارکان تشبیهات و استعارههای هر دو شاعر غالباً از امور محسوس و یا معقولاتی است که برای مخاطبین با آسانی قابل درک میباشند. پژوهش حاضر با تحلیل و نقد تطبیقی به واکاوی مضامین و ویژگیهای فنّی ادبیات پایداری این دو شاعر میپردازد.
https://jccl.razi.ac.ir/article_235_a8ac15f94b69f465b7d476cdba18002c.pdfدانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150923دراسة للروایات العربیة والفارسیة المعاصرة فی ضوء النقد الاجتماعی
(روایة الشحاذ لنجیب محفوظ و دمع سبلان لإبراهیم دارابی؛ أُنموذجاً)بررسی رمانهای عربی و فارسی معاصر از منظر نقد جامعهشناختی (مطالعة موردی: الشّحّاذ اثر نجیب محفوظ و اشک سبلان نوشتة ابراهیم دارابی)99120236FAJournal Article20150616بما أنَّ الروایة تعتبر صورة موضوعیة من وجهة نظر المؤلف حول الحیاة وتعکس الحالة العقلیة والثقافیة فی کل العصور؛ لهذا حاولت هذه الدراسة جاهدة أنتبحث و تنقد روایتی الشحاذ لنجیب محفوظ ودمع سبلان لإبراهیم دارابی فی ظل النقد الاجتماعی مستفیدةً من المنهج الوصفی والتحلیلی، وعلی أساس المذهب الأمریکی، حتی ترسم أثناء روایتهما تصویراً عن أحوال مصر بعد ثورة 1952 وایران خلال سنوات 1324 حتی 1357.
من أهم النتائج التی توصلنا الیها عبر هذا المقال أنَّ نجیب محفوظ فی روایته مال إلی نقد الأحوال السیاسیة والاجتماعیة فی مصر مستخدماً أسلوب التیار الوعی واللغة الرمزیة،کی یصوِّرَ الأزمة النفسیة والمعنویة لشخصیات القصة وکارثة المثقفین وصراعهم الداخلی، وهکذا الأمر بالنسبة إلی إبراهیم دارابی ولکنَّه استخدم الأسلوب الواقعی لیروی عن ایران وأحوالها فی تلک الحقبة الزمنیة.
موضوع دمع سبلان یدور حول مکافحة الاستبداد، وکان بطل روایته مثقّفاً ومناضلاً ومستمیتاً ضد النظام البهلوی. وموضوع الشحاذ هو مناوئة الثقافة الغربیة.کانت النساء فی الروایات المذکورة منقادة للرجال، حیث کانت المرأة فی روایة الشحاذ وسیلة للوصول إلی لذاتهم الدنیویة، ولکن فی روایة دمع سبلان نواجه نساء مثالیات یحضرن فی ساحة القتال إضافةً عَلَی القیام بشؤونهن فی البیت. وأیضا الأطفال والأحداث یصنعون مستقبلاً زاهراً والکاتبان یأملان لهما النجاح والحریة لوطنهما.
با توجّه به اینکه رمان، تصویری عینی از چشـمانداز و برداشت نویسنده از زندگی است که اوضاع فکری- فرهنگی هر عصری را به تصویر میکشد؛ پژوهش مذکور تلاش کرده است با رویکردی توصیفی- تحلیلی و بر اساس مکتب تطبیقی آمریکایی، رمانهای <em>الشّحاذ</em> (گدا) اثر نجیب محفوظ و <em>اشک سبلان</em> نوشتة ابراهیم دارابی را از منظر جامعهشناسی مورد بررسی قرار دهد تا تصویری از سیمای مصر پس از انقلاب 1952 و ایران سالهای 1324 تا 1357 را از لابهلای سطور این آثار به نمایش بگذارد. نتایج نشان از آن دارد که محفوظ در رمان خود با استفاده از شیوة جریان سیّال ذهن و زبانی نمادین، به نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه مصر پرداخته و بحران روحی قهرمان داستان، مصیبتهای روشنفکران و تعارضهای درونی آنان را به تصویر کشیده است؛ ابراهیم دارابی نیز به مانند محفوظ، اما با سبکی رئالیستی، اوضاع ایران را در برهة تاریخی مذکور، بازگو کرده است. قهرمان رمانش، فردی تحصیلکرده و مبارزی نستوه علیه رژیم پهلوی است. درونمایة <em>اشک سبلان</em> استبدادستیزی و درونمایة <em>الشّحاذ</em>، ستیؤ با فرهنط غربی است. شخصیّت زنان در رمانهای مذکور، تابع شخصیّت مردان است. زن در رمان <em>الشّحاذ</em>، وسیلهای برای رسیدن به آرامشهای زودگذر است؛ اما در رمان <em>اشک سبلان</em> با زنانی نمونه برخورد میکنیم که علاوه بر خانهداری، دوشادوش مردان، در عرصة مبارزه نیز حضوری فعّال دارند.کودکان و نوجوانان نیز نوید دهندة آیندهای زیبا هستند و نویسندگان مذکور بهوسیلة این دو قشر، پیروزی و آزادی را بشارت میدهد.
https://jccl.razi.ac.ir/article_236_484f0897549cf3f7b763308e3cf3f133.pdfدانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150923دراسة دور المراکز العلمیة الایرانیة فی تطور علوم العربیة و الادبیة (العصر العباسی)
(دینور، قرمیسین، شهرزور و حلوان نموذجاً)بررسی نقش مراکز علمی ایران در پیشبرد علوم عربی و ادبی عصر عباسی (مطالعۀ موردی: دینور، قرمیسین، شهرزور و حلوان)121146237FAJournal Article20150622الملخّص
یمکن ادراج دراسة دور المراکز العلمیة الایرانیة فی تطور العلوم العربیة و الادبیة فی نطاق الادب المقارن الفرنسی. لِأنَّ المراکز العلمیة لدی الشعوب تؤثر بعضها فی بعض عبر التفاعل المتبادل بینها. الجدیر بالذکر أن فی العصر العباسی ازدهرت العلوم العربیة و الادبیة ازدهارا تامّاً بوساطة عوامل شتی؛ منها دورجاد للمراکز العلمیة الایرانیة فی انحاءها. نظرا للظروف السیاسیة و الدینیة أن للمراکز الأربعة «دینور» و «قرمیسن» و «شهروز» و «حلوان» مساهمة کبیرة و نشطة فی تطور العلوم العربیة و الادبیة مثل الصرف والنحو، البلاغة والنقد، الفقه والحدیث، التاریخ والادب فی تلک العصور. مقالتنا هذه محاولة لتبیین دور مدهش لهذه المراکز فی تطویر العلوم العربیة و الادبیة فی العصر العباسی مستخدماً المنهج الوصفی و التحلیلی و من نتائج هذه الدراسة. أن لهذه المناطق دورا حاسماً فی اعطاء الزخمة لهذه التطورات بتربیة و تثقیف العلماء البارزین کالدینوری و الشهرزوری و غیرهم من کبار العلم الذین ترعوعوا فی أحضانها.
چکیده
مطالعه و بررسی نقش مراکز علمی ایران در پیشبرد علوم عربی و ادبی در حوزۀ ادبیات تطبیقی مکتب فرانسه میگنجد؛ زیرا مراکز علمی ملتی در ادبیات ملتی دیگر تأثیرگذار بوده است. در دورۀ عباسی (656-132هـ.ق) که علوم عربی و ادبی بیش از هر دورۀ دیگری شکوفا شد، با در نظر گرفتن مقتضیات و بستر سیاسی و دینی مناسب، نقش چهار مرکز علمی غرب ایران «دینور، قرمیسین، شهرزور و حلوان» در پیشبرد علوم عربی و ادبی و شاخههای آن چون صرف و نحو، بلاغت و نقد، حدیث و فقه، تاریخ نگاری و علوم ادبی محض برجسته است. این نوشتار با رویکرد توصیفی تحلیلی در صدد تبیین نقش سازنده و جایگاه حقیقی این مراکز در اعتلای علوم عربی و ادبی در عصر عباسیان است و یافتههای آن حاکی از این است که این مناطق با پرورش اندیشمندان بزرگی چون دینوریها و شهرزوریها در به بار نشستن و پیشرفت علوم عربی و فرهنگ اسلامی نقش به سزایی ایفا نموده است.
https://jccl.razi.ac.ir/article_237_3806cf99452b9ef51398753505735d48.pdfدانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150923قیاس خاصیة تنوّع المفردات فی الأسلوب
(بین مقامات بدیع الزمان الهمذانی، أحادیث ابن درید و مقامات الحمیدی)مقایسة خاصیّت تنوّع واژگان در اسلوب میان مقامات عربی و فارسی (مقامات بدیع الزمان همدانی، أحادیث ابن درید و مقامات حمیدی)146164238FAJournal Article20150622 خاصیة التنوّع من أهم أسباب استحسان النصوص الأدبیة شعراً أو نثراً و تنوّع المفردات هو أحد الخصائص الفنیه التی یمکن الإجابة علی الأسئلة التالیة مع أخذها بنظر الاعتبار:
1- أیّ هذه النصوص یعبِّر عن ثراء معجمی نسبی إذا قورن بغیره؟
2- کیف استخدم المؤلّف هذه المفردات عند صیاغة النصّ؟
یهدف هذا البحث إلی تقدیم عرض نظری لإحدی الطرق المستخدمة فی المقارنة خاصیة التنوّع فی المفردات مع دراسة تطبیقیة لنماذج من کتابات ابن درید، و بدیع الزمان الهمذانی و قاضی حمید الدین بلخی.
و یحتوی البحث علی المسائل التالیة:
1- تحدید العینات التی أجرِی علیها البحث و أسباب اختیارها .
2- اجراء المقارنة و طرق تطبیقها علی العینات.
3- طرق احصاء نسبة التنوّع و تشمل:
- نسبة الکلیة للتنوّع
- القیمة الوسیطة لنسبة التنوّع
- منحنی تناقص نسبة التنوّع
- منحنی تراکم نسبة التنوّع
4- نتائج القیاس و تحلیلها
خاصیّت تنوّع واژگان از عـوامل مهم در مقبولیت یک شعر یا نثر محسوب میشود. تنوّع واژگان از جمله ویژگیهای سبکی است که با مقایسه آن در بین تعدادی از متنها، میتوان با ارائه آمار و نمودارها، عنوان کرد که کدام یک از این متن ها در مقایسه با دیگر متون از غنای لغوی بیشتری برخوردار است؟ بحث حاضر به ارائه یک روش نظری برای مقایسه خاصیت تنوّع کلمات در اسلوب پرداخته و این روش را به شکل عملی میان نمونههایی از نوشتههای ابن درید، بدیع الزمان همدانی و قاضی حمید الدین بلخی به مرحله اجرا در میآورد. نتیجة این بررسی، نشان میدهد که اسلوب قاضی حمید الدین بلخی (5/48 %) در مقایسه با ابن درید و بدیع الزمان همدانی از تنوّع واژگان بیشتری برخوردار است و اسلوب ابن درید (48 %) در سطح پایینتری نسبت به آن دو قرار میگیرد و اسلوب بدیع الزمان (2/48 %) در حدّ وسط میان آن دو میباشد.
https://jccl.razi.ac.ir/article_238_78b47555408a43c9b8731ef42bec3777.pdfدانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150923تراکم الصُور البلاغیّة فی شعر المنوتشهری الدامغانی وابن خفاجة الأندلسینقد و بررسی تطبیقی تزاحم تصاویر در شعر منوچهری دامغانی و ابن خفاجه اندلسی165185239FAJournal Article20150623الملخّص
تراکم الصور البلاغیة هی ظاهرة أدبیّة تنجم عن سعى الشاعر لتکدیس ورصف الصور البلاغیّة فی أقلّ الأبیات الشعریّة. أبرز الظهور لهذه الظاهرة قد وقع فی أواخر القرن الرابع الهجری وأوائل القرن الخامس الهجری وقد عُرفت کإحدى الأسباب الرئیسة للمحاکاة وعدم الإبداع فی شعرالشعراء المنتمین إلى هذا الطور. من جملة هؤلاء الشعراء الذین یمکن الدراسة والتطبیق فی شعرهم هما المنوتشهری الدامغانی فی الأدب الفارسی وابن خفاجة الأندلسی فی الأدب العربی. ما یروم إلیه هذا البحث؛ هو دراسة شعر هذین الشاعرین واستخراج عوامل «تراکم الصور» و أشکالها الموجودة فی شعرهما، وستتمّ هذه العملیّة فی ظلّ رؤیة تحلیلیة – تطبیقیة بالاستناد إلى المدرسة الإمریکیة للأدب المقارن. مما توصّل إلیه هذا البحث هو أنّ؛ ظاهرة تراکم الصور البلاغیة بنوعَیها: «التناقض بین الصُوَر» و«التناقض بین الصورة والموضوع» تنشأ من عدة عوامل؛ منها: الضعف فی عمودِ الشعر، الطابع الأرستوقراطی للشاعر و التصویریة عند الشاعر، وکذلک عدم انتباه الشاعر إلی موضوع الوصف، وأخیراً عدم التناسقِ بین الصور والمضمون والأجواء العاطفیة للقصیدة.
چکیده
«تزاحم تصاویر»: پدیدهای ادبی و نتیجة کوشش شاعران برای انباشته کردن و در کنار هم چیدن هرچه بیشتر تصویرها و صور خیال در کمترین ابیات است. این پدیده در شعر شاعران اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم نمود بیشتری یافته و به عنوان یکی از عوامل مهم تقلید و عدم نوآوری در شعر شاعران این دوره معرّفی شده است. از میان شاعران این دوره، میتوان اشعار منوچهری در ادب فارسی و ابن خفاجه اندلسی در ادبیات عرب را مورد تطبیق و بررسی قرار داد.
پژوهش حاضر در پی آن است تا با نگرشی تحلیلی و تطبیقی و با تکیه بر مکتب آمریکاییِ ادبیات تطبیقی، شعر دو شاعر مذکور را بررسی کرده و مظاهر و عوامل تزاحم تصاویر موجود در شعر ایشان را استخراج نماید. نتــایج پژوهش، نشان میدهد که مقولة تزاحم تصاویر در هر دو وجه آن؛ یعنی «تزاحم تصویر با تصویر» و «تصویر با موضوع» ناشی از عواملی چون ضعف محور عمودی، صبغة اشرافیّت، تصویرگرا بودن شاعر، عدم آگاهی شاعر به موضوع وصف خود، عدم تناسب میان تصویر با زمینههای موضوعی و عاطفی است.https://jccl.razi.ac.ir/article_239_21bba49abedd63b91586b1bfcde00733.pdfدانشگاه رازیکاوش نامه ادبیات تطبیقی2676-651551820150823ملحق العددپاره ها و نکته ها187230669FAJournal Article20150508غیر محکمةتعبیر «پاره ها و نکته ها» را از مجله «گزارش میراث» به عاریت گرفته ایم. 2- این بخش، ارزش علمی - پژوهشی ندارد.3- رعایت اصول فنی و اخلاقی نقد، ضروری است.https://jccl.razi.ac.ir/article_669_049d13a53becfe7131d860449a0de23a.pdf