چکیده احسان عبّاس و عبدالحسین زرّینکوب که با وسعت دامنههای علمی خویش، دایرةالمعارفی در نوع خود به شمار میروند، در زمینة نقد ادبی معاصر عربی و فارسی بسیار پرتلاش ظاهر شدند وآثار زیادی بر جای گذاشتند. آنها توانستند بین تاریخ ادبیّات و نقد ادبی رابطة بسیار نزدیکی برقرار کنند. فعّالیّت نقدی این دو ناقد برجسته، در قالب کار نقد تطبیقی گنجانده میشود؛ بدین صورت که هر آنچه از گذشتة نقد ادبی شرق و غرب فرا گرفته بودند، با نقد ادبی معاصر تطبیق دادند و شکل جدیدی از نقد به وجود آوردند. به همین جهت میتوان آنها را از جمله ناقدان مخضرم به شمار آورد. آنها ضمن بررسی همه جانبة نقد ادبی گذشتة خود و آگاهی کامل از مکتبها و روشهای نقدی نوین، نگاهی نوگرایانه به سنّت داشتهاند؛ از تأثیر متعادل و متقابل فرهنگ و ادب غرب و شرق استقبال کردند و برخلاف کسانی که در این زمینه به افراط یا تفریط گرایش داشتند، راه اعتدال را در پیش گرفتند. هرچند در مواقعی دیده میشود که میزان گرایش آنها به سنّت و تجدّد به یک اندازه نیست و برخلاف احسان عبّاس که ذاتاً مدرنیسم محسوب میشود و از شعر نو بسیار استقبال میکند، زرّینکوب گرایش بیشتری به سنّت دارد؛ امّا در عین حال هر دوی آنها به تجدّد و نوآوری با پشتوانة کلاسیسیم اعتقاد دارند. همین گرایش همه جانبه و تنوّع رویکردها، آنها را از سایر منتقدان معاصر متمایز میکند.