per
دانشگاه رازی
کاوش نامه ادبیات تطبیقی
2676-6515
2676-6523
2011-10-12
1
2
1
39
140
Research Paper
پژوهشهاى تطبیقى بین فارسى و عربى
الدراسات المقارنة بین الفارسیة و العربیة
این مقاله سعى بر آن دارد تا به بازخوانى روند پیدایش وپیشرفت ادبیّات تطبیقى و نیز پژوهشهاى تطبیقى بین فارسى وعربى در ایران وجهان عرب بپردازد وبا تمرکز بر روى جریان به حاشیه رانده شده ى اسلامى-شرقى ادبیات تطبیقى این کشورها، فضل وپیشگامى جریان عربى-فرانسوى ادبیات تطبیقى جهان عرب را در بکارگیرى واژه ى«الأدب المقارن» (ادبیات تطبیقى)، ونیز در نگارش اولین پژوهش عملى وآکادمیک، به چالش بکشد وآن را به گرایش عربى-فارسى بدهد. همچنانکه فضل وپیشگامى جمشید بهنام در ایران را در بکارگیرى واژه ى «ادبیات تطبیقى» در کتابش «ادبیات تطبیقى» رد کند وبه مقاله اى دیگر از خود بهنام بدهد. مقاله به طور کلى به بررسى عوامل ومراحل پیدایش وپیشرفت پژوهشهاى تطبیقى بین عربى و فارسى در کشورهاى عربى و ایران مى پردازد و مهمترین تغییراتى را که این محافل در راستاى اهداف سیاسى و دینى و نیز بومى ساختن این مکاتب وسازگارى آن با محافل شرقى واسلامى ونیز خارج شدن از حاشیهى خود محورى ادبیات تطبیقى غربى ایجاد کرده اند؛ در سه حیطهى تئورى، زمان و مکان مورد نقد و بررسى قرار مىدهد. این تغییرات در حیطهى تئورى به پیدایش «مکتب عربى» و«مکتب اسلامى» ونیز تمرکز بر «مکتب فرانسوى» وتا حدى «مکتب آمریکایى» و نادیده گرفتن سایر مکاتب انجامیده است؛ همچنانکه در حیطه ى زمانى منجر به تمرکز بر ادبیات کلاسیک عربى وفارسى و در حیطهى مکانى به محدود ساختن جغرافیایى ادبیات تطبیقى در کشورهاى اسلامى مخصوصا مصر، لبنان، سوریه وایران شده است.
تهدف هذه المقالة إلى إعادة النظر فی نشأة الأدب المقارن وتطوره فی العالم الإسلامی بشکل عام والبلدان العربیة وإیران بشکل خاص، مسلطة الضوء على الاتجاه الإسلامی–الشرقی المهمش من جانب الاتجاه الإسلامی–الغربی المرکز علیه فی الدراسات المقارنة فی هذه البلدان، وذلک للوصول إلى هویة أکمل وأوسع زمنیا للأدب المقارن فی العالم الإسلامی وبغیة تکمیل صورة واقع الأدب المقارن العالمی. کما تحاول المقالة تتبع فضل الأسبقیة الزمنیة لاستخدام مصطلح «الأدب المقارن» فی العالم الإسلامی ونسبه إلى الاتجاه الإسلامی–الشرقی ولیس إلى الاتجاه الإسلامی-الغربی، بالإضافة إلى إرجاع قسم من فضل تأسیس الأدب المقارن فی العالم الإسلامی إلى الأدبین العربی والفارسی الکلاسیکیین. وتتناول المقالة أهم المراحل التی مرت بها الدراسات المقارنة فی آداب الشعوب الإسلامیة، وکذلک التغییرات التی وجدت نتیجة للغایات السیاسیة والدینیة کـ«الوحدة العربیة» و«الوحدة الإسلامیة» ونتیجة لانسجام هذا الحقل المعرفی مع خصوصیات المجتمعات الشرقیة والإسلامیة. ولقد رکز الأدب المقارن فی العالم الإسلامی على «المدرسة الفرنسیة» مما أدى إلى ظهور مصطلحی «المدرسة العربیة» و«المدرسة الإسلامیة» لمواجهة المکاتب الغربیة والشرقیة الأخرى فی الأدب المقارن، وأخیرا فإن الاتجاه الإسلامی – الشرقی فی الأدب المقارن عمل على تضییق دائرة الأدب المقارن على آداب الشعوب الإسلامیة وحذف الآداب الغربیة والشرقیة الأخرى من دائرة اهتمامه وذلک للخروج من هامش المرکز الغربی الذی لا یرى لآداب الشعوب الإسلامیة بشکل خاص أی ثقل فی میادین الأدب المقارن العالمیة، وعمل أیضا من الناحیة الزمنیة فی الترکیز على الفترة الکلاسیکیة التی کان العالم الإسلامی یتمتع فیها بوحدة مثالیة على کافة الصعد.
https://jccl.razi.ac.ir/article_140_d3d3569edca8af5259d74a803295e98f.pdf
واژگان کلیدی: ادبیّات تطبیقى
پژوهشهاى تطبیقى بین عربى وفارسى
جغرافیاى ادبیات تطبیقى
مرکز و حاشیه
الکلمات الدّلیلیة: الأدب المقارن
الدراسات المقارنة بین الأدبین العربی والفارسی
جغرافیة الأدب المقارن
per
دانشگاه رازی
کاوش نامه ادبیات تطبیقی
2676-6515
2676-6523
2011-06-22
1
2
41
70
141
Research Paper
بررسی تطبیقی نوستالژی در شعر أحمد عبد المعطی حجازی و نادر نادرپور
النوستالجیا فی شعر أحمد عبد المعطی الحجازی و نادر نادربور
نوستالژی یا دلتنگی برای گذشته، حالتی است روانی که به صورت ناخودآگاه در فرد آشکار و تبدیل به یک اندیشه میشود. در زمینهی ادبیات، این حالت برای شاعر یا نویسنده ای رخ میدهد که پیرو انگیزشهای فردی و اوضاع اجتماعی - سیاسی، دچار احساس دلزدگی از زمان حاضر میشود و اندیشهی بازگشت به گذشته و خاطرات شیرینش را در سر میپروراند و سپس شعر و یا نوشتهی خود را آمیخته با فضایی غمانگیز مینماید.
احمد عبد المعطی حجازی و نادر نادرپور به عنوان دو شاعر پرآوازهی ادبیات معاصر عربی و فارسی و پرچمدار مکتب ادبی رمانتیسم، با توجه به شرایط فردی و اجتماعی زمانهی خود و با گریز از آن زمان، بخش عمدهی شعرشان را آمیخته با غصه، حسرت و دلتنگی برای گذشته نمودهاند.
نگارندگان در این پژوهش، با مطالعهی توصیفی و تحلیلیِ دفترهای شعری این دو شاعر، و با استناد به مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به بررسی و مقایسهی چگونگیِ نمود این اندیشهی شعری در شعر این دو شاعر پرداختهاند. برخی از نتایج نشان داد که این دو شاعر، در مضامین نوستالژیکی، دوری از سرزمین، کودکی، معشوق، خانواده، آشنایان و آیندهی آرمانی اشتراک دارند. همچنین ثابت شد که نوستالژی، سبک شعری دو شاعر را در عناصر تکرار، موسیقی، و اسلوب استفهام، تحت تأثیر قرار داده است.
النوستالجیا أو الحنین إلی الماضی، هو حالة نفسیة تطرأ علی الإنسان علی مستوی اللاشعور فتتحول فیه فکرة وتصوراً. وفی مجال الأدب تطرأ هذه الحالة علی شاعر أو کاتب قد تأثر بالظروف الذاتیة ،والاجتماعیة _السیاسیة، فمِن ثَـمَّ یشعر فی نفسه نوعاً من الإحساس بالملل والسأم من حاضره. ومن جرّاء ذلک تتکون فکرة العودة إلی الماضی والذکریات الحلوة فتتجلّی هذه الفکرة فی آثاره الأدبیة مشوبة بأحاسیس من الهم والغم.
إنّ أحمد عبد المعطی الحجازی ونادر نادربور کشاعرین کبیرین من شعراء الأدب العربی والفارسی المعاصرَین ورائدَی المدرسة الرومانسیة الأدبیة، قد تکاثرت ملامح الحزن، والحسرة، والشوق إلی الماضی فی شعرهم، نظراً إلی الظروف الذاتیة والاجتماعیة فی الزمن الذی عاشاه.
إذن قد قام هذا البحث بدراسة مقارنیة لکیفیة تجلی هذه الفکرة فی شعر هذین الشاعرین دراسة معتمدة علی المدرسة الإمریکیة فی الأدب المقارن، متّبعاً المنهج الوصفی- التحلیلی.
و قد أثبتت هذه الدراسة بأنّ الشاعرین قد اشترکا من مضامین النوستالجیا فی ما یلی: الغربة عن الوطن، و الطفولة، و المعشوق، و الأسرة، و الأقرباء، و المستقبل. وکذلک أُثبت أنّ «الاغتراب» أثّر فی أسلوب الشاعرین الشعری وتجلّی ذلک فی عناصر منها:التکرار، والموسیقی، وأسلوب الاستفهام.
.
https://jccl.razi.ac.ir/article_141_8e23aee4c9445cbfbfb9eda95068be12.pdf
واژگان کلیدی نوستالژی
شعر معاصر عربی و فارسی
احمد عبد المعطی حجازی
نادر نادرپور
ادبیات تطبیقی
الکلمات الدلیلیة: النوستالجیا
الشعر العربی والفارسی المعاصرین
أحمد عبد المعطی الحجازی
نادر نادربور
الأدب المقارن
per
دانشگاه رازی
کاوش نامه ادبیات تطبیقی
2676-6515
2676-6523
2011-06-22
1
2
41
70
142
Research Paper
دغدغههای سیاسی در شعر بدر شاکر سیّاب و مهدی اخوان ثالث
النوستالیجیا السیاسیة فی شعر بدر شاکر السیّاب ومهدی أخوان ثالث
اصطلاح «نوستالژی» یا همان «غمغربت» و «دلتنگی» در دورهی معاصر و به دلیل رویدادهای سیاسی و اجتماعی، رنگی دیگر به خود گرفته است. سیّاب و اخوان ثالث، به دلیل مواجه شدن با ناکامیهای سیاسی مشترک، نوعی دلتنگی سیاسی در سرودههای آن دو سایه افکنده است؛ و ناامیدی سیاسی، از بنمایههای اصلی شعر این دو سراینده به حساب میآید. استفاده از نمادهای طبیعی و اسطورهها، از ابزارهای دو شاعر در ترسیم نوستالژی سیاسی است. آن دو اسطوره را از فضای اسطورهای خود خارج نموده و به عنوان نمادی تأثیرگذار در صحنهی سیاسی و اجتماعی، از آن بهره گیرند. پناه بردن به آرمانشهر، از دیگر ابزارهای دو شاعر برای کاستن از دغدغههای سیاسی خویش است. افزون بر آن، احساس شکست و نومیدی سیاسی در شعر اخوان، نمود بارزتری نسبت به شعر سیّاب دارد؛ اما در نهایت، هر دو شاعر، نگاهی امیدوارانه به فردایی بهتر و روشنتر دارند.
أخذ مصطح النوستالیجیا، الّذی یعبّر عنه بالاغتراب والتضایق، اکتسب لوناً جدیداً إثر الأحداث السیاسیة والاجتماعیة التی مرّ بها فی الآونة الأخیرة من العصر الحدیث. لقد خیّم علی شعر السیّاب وأخوان ثالث، نوعٌ خاصٌ من النوستالیجیا وهو الاغتراب السیاسی الذی یُعتبر مکوّناً من مکوّنات شعرهما، وذلک عبر الإخفاقات والهزائم السیاسیة التی واجهاها أثناء تجاربهما السیاسیة. ویُذکر أنّ توظیف عناصر الطبیعة والأساطیر آلیةٌ أساسیة من آلیات الشاعرینِ للتعبیر عن النوستالیجیا السیاسیة التی یعیشانها.لقد نجح الشاعران فی إخراج الأسطورة من کونها أسطورة خرافیة بعیدة عن واقع الحیاة إلی رمزٍ حیّ مؤثّر علی ساحة السیاسیة والاجتماعیة. أضف إلی ذلک، أنّ لکلّ من الشاعرین مدینة الحلم یلجأ إلیها تخفیفاً عن همومه وآلامه. ثم أنه من الملاحظ أنّ الأحلام والآمال فی شعر أخوان ثالث أبرز منها فی شعر السیّاب، مهما یکن، فإن الشّاعرین یتطلّعان فی نهایة المطاف إلی مستقبل مشرق وغدٍ أفضل، تبلور وتجلّی فی أشعارهما.
https://jccl.razi.ac.ir/article_142_54cbf33d055f42e9a4861f1d29811c32.pdf
واژگان کلیدی: بدر شاکر سیّاب
مهدی اخوان ثالث
نوستالژی سیاسی
ادبیات تطبیقی
الکلمات الدّلیلیة: بدر شاکر السیّاب
مهدی أخوان ثالث
النوستالیجیا السیاسیة
أدب المقارنة
per
دانشگاه رازی
کاوش نامه ادبیات تطبیقی
2676-6515
2676-6523
2011-06-22
1
2
99
130
143
Research Paper
بررسی تطبیقی ژرفاندیشی در شعر محمود درویش و قیصر امین پور
دراسة مقارنة بین محمود درویش و قیصر امینپور فی الشّعر التأمّلی
شعر مقاومت علاوه بر اینکه سلاحی مبارز است، گاهی رنگ نجوا یی به خود می گیرد که در قالب تأمّلات شعری به تعالی انسانی می اندیشد؛ این ژرف اندیشی ها در شعر مقاومت عربی و فارسی به خوبی جلوه گر است. با توجه به تأثیر و تأثرمتقابل دو ادبیات مقاومت فلسطین و انقلاب اسلامی ایران، مضامین تأملی همسانی را در شعر شاعرانی همچون؛ محمود درویش - شاعر مقاومت فلسطینی - و قیصر امین پور - شاعر انقلابی ایرانی - مشاهده می کنیم؛ از جمله این مضامین، پدیده مرگ و زندگی و درون اندیشی یا ذات شناسی است. این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال جلوه های ژرف اندیشی در شعر این دو شاعر فارسی و عربی است.
نتیجه تحقیق حاکی از آن است که پدیده مرگ و زندگی در اشعار هردو شاعر به دو گونه پدیدار می شود: زندگی و مرگ های روزمره و همیشگی بدون هیچ فلسفه ای و دیگری مرگی که در عقیده آنها زیبا و دوست داشتنی است و دریچه ای است به سوی جهانی بدون قفس و آزاد و رسیدن به زندگی حقیقی جاودانه، و تأمّلات درونی در اشعار این دو شاعر با ویژگی انسان مداری همراه شده است که به این طریق حیرت و پرسشهای خود را درباره جایگاه انسان معاصر در جهان امروز بیان می کنند؛ دغدغه دیگر قیصر در تأمّلات درونی، بازگشت به خویشتن و دغدغه درویش، هستی شناسی است که بتواند شک وتردید خود را درباره وجود خویش، از بین برد. پرسش های حیرت انگیز و بی پاسخ درباره هستی در تأمّلات امین پور بیشتر است؛ اما در اشعار تأمّلی درویش، بیشتر شاهد زورآزمایی با مرگ و سؤال از ذات هستیم.
.
الشعر المقاوم سلاح للمکافحة حیناً و صوت خفی یتفکّر فی العلوّ الانسانی فی إطار التأمّلات الشعریة حیناً الآخر هذه التأمّلات تتجلّی فی الشعر المقاوم العربی و الفارسی. من حیث أنّ الأدب الفلسطینی و الأدب الثوری فی ایران یتأثّر علی أحدهما الآخر، إنّنا نشاهد الموضوعات التأملّیة المشابهة فی شعر شعراء الأدبین الفلسطینی و الإیرانی و منهم: محمود درویش الشاعر الفلسطینی و قیصر امین پور الشّاعر المقاوم الایرانی.
من هذه التّأمّلات هی ظاهرة الموت و الحیاة و التأمّلات الذاتیة؛ الموت و الحیاة یتجلّی فی أشعار کلی الشّاعرین بنوعین: الحیاة الیومیة و الموت الیومیة و المستمرة دون فلسفة و الآخر، الموت الجمیل و الحبیب و هو نافذة الی العالم الحُرّ و وصال الحیاة الحقیقیة الخالدة. و أما التأمّلات الذاتیة عند الشّاعرین تلازم الإنسانیة و بها یساءلان حول مکان الانسان المعاصر فی العالم الحالی. رؤیة قیصر امین پور فی هذه التأمّلات هی الرّجوع الی الذّات و رؤیة درویش هی االوجود و رفع الریب و القلق حول وجوده.
فإنّ الشّاعر الایرانی، امین پور، هو اکثر تحیراً و سؤالاً فی الوجود و درویش اکثر تعامّلاً مع الموت و سؤالًا من الذّات.
https://jccl.razi.ac.ir/article_143_e159d98c266663aed258b2d8a8247f0b.pdf
واژگان کلیدی: ادبیات تطبیقی
محمود درویش
قیصر امین پور
مرگ و زندگی
ژرف اندیشی
ادبیّات تطبیقی
الکلمات الدلیلیة:محمود درویش
قیصر امین پور
الموت و الحیاة
التأمّل
الأدب المقارن
per
دانشگاه رازی
کاوش نامه ادبیات تطبیقی
2676-6515
2676-6523
2011-06-22
1
2
131
158
144
Research Paper
میهن دوستی در شعر ملک الشعرای بهار و جمیل صدقی زهاوی
الوطنیات فی أشعار ملک الشعراء بهار و جمیل صدقی الزهاوی
همزمان با انقلاب مشروطه در ایران و انقلاب مردم عراق علیه عثمانیها، شاعرانی پا به عرصهی ادبیات نهادند که وطن خواهی و میهن دوستی یکی از مضمونهای مشترک اشعارشان است؛ میهندوستی این شاعران در قالب موضوعاتی همچون؛ استعمار ستیزی، عدالت خواهی، نفی استبداد، آزادی طلبی و... خود را نشان داد؛ این شاعران، خواهان آزادی و پیشرفت کشورشان بودند و رشد و ترقی وطن خود را در گرو آزادی بیان و اندیشه و گاه آزادی زنان میدیدند. برخی از آنان با پیروی از فرهنگ مغرب زمین، آزادی زنان از حجاب را نوعی گام نهادن در مسیر رشد و پیشرفت تلقی میکردند و در اشعار خود، خواهان تحقّق این خواسته بودند. از جملهی این شاعران، بهار و زهاوی دو شاعر بنام معاصر ایران و عراق هستند که هر دو در یک دورهی زمانی میزیستند و با یکدیگر دوستی دیرینه و گفتوگوهای ادبی داشتند، آن دو در روزگاری زندگی میکردند که بسیاری از مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دو کشور شبیه به یکدیگر است؛ بهار در عصر خفقان مشروطه و شاهان قاجار و زهاوی در دوران پر اختناق پادشاهان عثمانی زندگی میکرد.
مع انطلاق النهضة الدستوریة فی ایران و ثورة الشعب العراقی ضد العثمانیین قد ظهر جیل من الشعراء الذین غلب الاتجاه الوطنی علی أغراضهم الشعریة و تجلّی هذا الاتّجاه فی معان شتّی کالنضال ضد الاستعمار و الاستبداد و ابتغاء العدل و الحریة و ... و إنّهم یعملون علی تحریر بلادهم و تطویرها و یرون تقدّم وطنهم فی حریة التعبیر و حریة النّساء، و منهم من قد تأثّر من الثقافة الأروبیة و طالب بترک الحجاب و اعتبر السّفور نوعاً من الرقی و التقدّم؛ ملک الشعراء بهار و جمیل صدقی الزهاوی من أبرز هذه الشعراء فی الأدبین العربی و الفارسی و اللذین عاشا فی فترة واحدة و ظروف سیاسیة، اجتماعیة، ثقافیة و اقتصادیة مشترکة، حیث عاش الاوّل فی عهد النهضة الدستوریة و ممارسات ملوک القاجار التعسفیة و الآخر فی عصر العثمانیین الذین قد استأثروا بالحکم فی معظم البلاد الاسلامیة.
https://jccl.razi.ac.ir/article_144_38479fee7143cb8db0678451d7af8382.pdf
واژگان کلیدی: میهن دوستی
بهار
زهاوی
آزادی
استعمار
استبداد
زن
ادبیّات تطبیقی
الکلمات الدلیلیة: الوطنیات
بهار
الزهاوی
الحریة
الاستعمار
الاستبداد
المرأة
الأدب المقارن
per
دانشگاه رازی
کاوش نامه ادبیات تطبیقی
2676-6515
2676-6523
2011-06-22
1
2
159
174
145
Research Paper
بررسی تطبیقی نماد «شیر» در شعر نیمایوشیج و خلیل مطران
A comparative study of the "lion" symbol in Nimayoshij and Khalil Matran's poetry
(A reflection on the different views of two poets)
علی سلیمی
salimi1390@yahoo.com
1
فاطمه سلیمی
2
دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
کارشناسی ارشد گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
نیما یوشیج و خلیل مطران، از پیشگامان شعر نو، در ادبیات فارسی وعربی به شمار میروند. روحیه متفاوت آن دو، سبب شده تا پدیدههای طبیعی، در شعر هر یک از این دو، رنگی ویژه به خود بگیرد. هر کدام، در عالم خیال شاعرانه، از «شیر»، نمادی متناسب با احساسات درونی خود خلق نمودهاند که یکی ناتوان و گریان، و دیگری، شجاع و غرّان است. شیر در قصیدهی نیما، نمادی از آزادیخواهان در بند است و رنگی به شدت واقعگرایانه دارد، اما همین حیوان توانا، در «الأسد الباکی» مطران، به موجودی بسیار ضعیف و گریان تبدیل شده است که پیوسته اندوهی رمانتیکی به همراه دارد. نیما با به کارگیری این نماد، شعری روایی با مضمونی حماسی خلق نموده، اما مطران، قصیدهای غنایی با مضمونی کاملاً عاطفی از آن پدید آورده است. این مقاله، براساس چارچوبهای ادبیّات تطبیقی، به بررسی و نقد نگاه متفاوت دو شاعر در این موضوع میپردازد.
IntroductionNima Yoshij and Khalil Matran are among the pioneers of new poetry in Persian and Arabic literature. The different spirit of the two has caused the natural phenomena to take on a special color in the poetry of each of these two. Each of them, in the world of poetic imagination, has created a symbol of "lion" according to their inner feelings, one is weak and crying, and the other is brave and roaring. The lion in Nima's ode is a symbol of imprisoned freedom seekers and has a very realistic color, but this powerful animal has turned into a very weak and crying creature in "Al-Asad al-Baki" by Matran. It has always been accompanied by romantic sadness. By using this symbol, Nima has created a narrative poem with an epic theme, but Matran has created lyrical odes with a completely emotional theme. This article, based on the framework of comparative literature, examines and criticizes the different views of two poets on this issue. Nima Yoshij and Khalil Matran have many common features in Persian and Arabic literature. The different spirit of these two has given a special color to their poetry. So that natural phenomena and their symbolic use have a unique effect on each of them. This article tries to answer the question that how the different spirit and outlook of two poets has shown itself in the existence of a natural phenomenon (lion)?Materials and methodsThe ode "Lion", which Nima wrote in 1301 and probably after the legend, is considered one of his oldest poems. This poem has twenty-nine similar stanzas, each stanza of four stanzas; That is, a stop is made in the first and second, and third and fourth stanzas and based on the weight of the Shahnameh (convergent) that closes each clause, a short sentence, with an equal weight to the last two pillars of the stanzas, i.e. "verbs". (Poornamdarian, 1381: 65). This Nima poem is one of his symbolic poems, and it belongs to the era when he distanced himself from the people and society due to the turbulent political and social situation and started using symbols. The lack of freedom of writing and thought necessitated taking refuge in symbolic language; Because the symbol was a refuge for the poet in the analysis and interpretation of his words. so that by this means he can tell his inner words (Shafi'i Kodkani, 1376: 5). Bishop is a deeply romantic poet with a spirit of avoiding people. In his poetry, including in the ode "Al-Asad al-Baki" (Crying Lion), which has 31 lines and is written on the prosaic weight of "Bahr Tawal", this feeling of pain, sadness and escape from people is clearly visible. In 1912, he went bankrupt in an economic business and lost all his property, this incident caused a great mental damage to him, and deepened his romantic sadness, which had its effect in two odes. Masa" (evening) and "Al-Asad al-Baki" are clearly visible (Jaha, 1949: 74). In the eyes of the poet, the lion has taken on the color of his suffering spirit. Although "Lion" has a symbolic function in both poets, but it has a very different theme, expression, atmosphere and images. Nima's ode begins with the word "night", which refers to the darkness of the society and the suffocation that prevails in the country. has covered The poem begins with the lion talking to himself like this But in Matran's ode, unlike Nima, there is no mention of the lion and his protesting roar. A completely romantic atmosphere and full of pain and sadness dominates the poem. He started his poem with verses in which he compared himself to a "lion" and that lion is also crying, contrary to the reputation of courage in lions.Results and DiscussionIn both odes, "Lion" is a symbol to express the poet's own mental and social state. In the form of eloquent simile "Ana al-Assad al-Baki", the bishop compares himself to a crying lioness, then he describes his sad mood with the influence of the Romanic school, and in the form of a lyrical poem mixed with sadness. But Nima has not likened herself to a lion, but in a metaphorical statement influenced by the school of realism, she has described the longings of a hungry lion in a dark forest. In these two odes, the lion runs away from people and society and takes refuge in isolation and loneliness. But in one, he is a manifestation of strength and courage, his distance from people is due to his pride that he does not consider others worthy and equal to him, but in the other, the atmosphere is very different. MilkyGriyan, who is overcome by weakness and helplessness, has taken refuge in the corner of isolation. Bishop's despair, unlike Nima's, has more of a personal and internal aspect. Both poets and Nima have used "Lion" in a symbolic sense, but one has created a narrative, epic poem out of it, and the other has created a lyrical, emotional poem out of it. Poetic imagination has caused each of these two to dress the mute lion in clothes that match their inner states, depending on their mental state, social conditions and school orientation. And poetic art means; The same imaginations and visualizations.4 - ConclusionThe lion in Nima's ode, unlike the bishop, has a completely aggressive mood, he has come out of the forest in the middle of a dark night and is looking for prey. Behind a wall, he sees animals such as donkeys and dogs that are fed and grazing and are in bliss, while a lion like him is hungry. It is as if he sees his hunger and lack of sustenance as a result of his hard work, which is his destiny But in the meantime, Nima's symbolic use of the lion to express his epic thoughts is close to the reality of the lion and completely artistic and more appropriate; Because what is written in the ode of "Al-Assad al-Baki" is not the expression of the characteristics of a lion, but the description of a crying and helpless lamb.
https://jccl.razi.ac.ir/article_145_172bc371ee4314833b30d4eafcf3a7a8.pdf
واژگان کلیدی: شعر معاصر فارسی وعربی
نیما یوشیج
خلیل مطران
نمادپردازی در ادبیات تطبیقی
Contemporary Persian and Arabic poetry
Nima Yoshij
Khalil Matran
symbolism in comparative literature
per
دانشگاه رازی
کاوش نامه ادبیات تطبیقی
2676-6515
2676-6523
2011-06-22
1
2
175
206
146
Research Paper
شگردهای روایتِ زمان در ادبیّات پایداری فلسطین
تقنیات السّرد الزمنی فی أدب الفلسطین المقاوم
زمان در ادبیات پایداری فلسطین، شبیه زمان از دست رفته مردمان فلسطین، پیچیده ودرهم است. لذا نویسندگان حوزهی ادب پایداری فلسطین، از شگردهای روایت زمان، بهره بسیاری بردهاند به گونهای که تحلیل آن را در درک درونمایه داستانی امری ضروری نموده است. غسّان کنفانی در دو رمان ارزشمند: «مردان آفتاب» و «برایتان چه مانده؟» از عنصر زمان وترفندهای روایی آن برای بیان درونمایه داستانی به خوبی بهره میبرد. از اینرو، ترتیب خطی رخدادها را در متن داستانی، نادیده میگیرد وبا تکیهی شگردهای گوناگون روایت زمان، مانند «پسنگری»، رفتن به آینده، آرایشهای زمانی چون: مکث، تلخیص، حذف و صحنه، اطلاعات گسترده ای در اختیار خواننده قرار می دهد وعلل حوادث و انگیزه شخصیت ها و نگرانیهای روحی آنان را برملا میسازد و به عنوان محرّکی ارزشمند، داستان را به پیش میبرد. تحلیل روایت زمان نشان میدهد که غسّان کنفانی توانسته است با بهره گیری از ابزارهای روایت زمان ، عنصر زمان، در داستانهایش کارآ و در پیشبرد روند داستان مؤثّر نماید.
یبدو أن الزمن فی السرد الروایی لأدب المقاومة غامضٌ ومؤلم کالزمن المقفود عند الفلسطینیین، حیث الروائیون الفلسطینیون دُفعوا للاستخدام التقنیات الروائیة لسرد الزمن فی روایاتهم مما جعل تحلیلها امرا ضروریاً لاستیعاب المضمون السردی لادب الروایی المقاوم. استخدم غسّان کنفانی فی الروایتین «رجال فی الشمس» و «ما تبقّی لکم» عنصر الزمن و حِیَله الروائی لتعبیر عن المضمون الروایی إستخداماً رائعاً. فتجاهل النظم الزمنی المعهود فی النص الروایی و أعطی لقارئ الروایتین معلومات کثیرة و هامة عن الحوافز لدی الشخصیات الروائیة و آلامها النفسانیة و أسباب حدوث العمل الروائی و ذلک باستخدام الحیل المتنوعة لاستحضار الزمن فیهماکـ «الإسترجاع» و «الإستباق» أو استخدام جمالیات السردالزمنی کـ «المکث»، «التلخیص»، «الحذف» و «المشهد» . هکذا أصبح الزمن آلیة روائیة مؤثرة عند کنفانی لعرض الصور الروائیة والتعبیر عن المضمون الروایی الذی یعمد الکاتب لابرازه کخطاب اساسی وسائد فی الاوساط الفلسطبینیة فی ستینات القرن الماضی.
https://jccl.razi.ac.ir/article_146_d7a11d4e6e199288ea1310f578d01b37.pdf
واژگان کلیدی: غسّان کنفانی
روایت زمان
رجال فی الشمس
ما تبقّی لکم
الکلمات الدلیلیة: غسّان کنفانی
السرد الزمنی
رجال فی الشمس
ما تبقّی لکم