ادبیات تطبیقی
پیمان صالحی؛ سمیه سادات شفیعی
چکیده
نقد فمنیستی سعی دارد تا نقش فرهنگ مردسالارانه را در تصویر ارائه شده از زن در آثار ادبی بیان کند و آثار ادبی و هنری در نظام فلسفی میشل فوکو فیلسوف و نظریهپرداز فرانسوی از جایگاه ممتازی برخوردارند و او در تبیین طرح فکری خود از این آثار بهرة فراوان برده است. قدرت، کلیدواژة نظریات فوکو است به گونهای که هر گفتمانی را برآمده از قدرت میبیند ...
بیشتر
نقد فمنیستی سعی دارد تا نقش فرهنگ مردسالارانه را در تصویر ارائه شده از زن در آثار ادبی بیان کند و آثار ادبی و هنری در نظام فلسفی میشل فوکو فیلسوف و نظریهپرداز فرانسوی از جایگاه ممتازی برخوردارند و او در تبیین طرح فکری خود از این آثار بهرة فراوان برده است. قدرت، کلیدواژة نظریات فوکو است به گونهای که هر گفتمانی را برآمده از قدرت میبیند و متأثر از اندیشة نیچه معتقد است که قدرت تنها متعلق به طبقة فرادستان نیست بلکه در تمامی لایههای اجتماعی وجود دارد و زبان، عرصة بروز روابط قدرت و تعیین کنندة سوژة غالب و سوژة تحت سلطه است. بر این اساس، پژوهش حاضر تلاش کرده است تا با رویکردی توصیفی- تحلیلی، به مطالعة جنسیتی اِعمال قدرت در رمان "طشّاری" اثر إنعام کجهجی و رمان "پاییز را فراموش کن" نوشتة فهیمه رحیمی بر اساس نظریة میشل فوکو بپردازد. نتایج نشان از آن دارد که در هر دو رمان، انواع مختلف اِعمال قدرت به کار گرفته شده است، هر چند در رمان پاییز را فراموش کن، برخی موارد مانند اِعمال قدرت خرافات و باورهای عامیانه، اِعمال قدرت فرادستان اجتماعی بر فرودستان اجتماعی و عاملیت مرجّح مردانه در صورتبندی عشق، جلوهگری بیشتری دارد. نویسندگان این دو رمان مصمم هستند تا نشان دهند که گرچه در موارد زیادی زنان به عنوان فرودستان، قربانی قدرت فرادستان هستند اما با مقاومت در برابر آنان توانستهاند از مرز زنانی احساساتی و منفعل تا مرز زنانی منطقی و فعال و از عامیانه اندیشی تا پهنة فعالیتهای سیاسی و اجتماعی پیش بروند.
ادبیات تطبیقی
فرهاد رجبی؛ زهرا مافی
چکیده
علم نشانه معناشناسی، در متون شعری و به طور خاص در شعر شاعرانی که اساسا از زبان رمز و نشانه برای ایفاد معانی خود بهره میگیرند، بسیار کاربردی است. در همین راستا بر آنیم تا با تکیه بر نشانة رنگ به خوانش تطبیقی شعر سهراب سپهری و سوزان علیوان بپردازیم و معانی برآمده از این نشانهها را مورد بررسی قرار دهیم. سپهری وعلیوان از جمله شاخصترین ...
بیشتر
علم نشانه معناشناسی، در متون شعری و به طور خاص در شعر شاعرانی که اساسا از زبان رمز و نشانه برای ایفاد معانی خود بهره میگیرند، بسیار کاربردی است. در همین راستا بر آنیم تا با تکیه بر نشانة رنگ به خوانش تطبیقی شعر سهراب سپهری و سوزان علیوان بپردازیم و معانی برآمده از این نشانهها را مورد بررسی قرار دهیم. سپهری وعلیوان از جمله شاخصترین چهرههایی هستند که عناصر رنگ به طور بارز، در اندیشة شعریشان متبلور است؛ این دو شاعر با بهرهگیری از مفاهیمی که رنگها القا میکنند، به ترسیم زندگی شخصی و اجتماعی در شعر پرداختهاند. مطالعة نشانه- معناشناختی عنصر رنگ، نشان میدهد که چگونه دو شاعر با استفاده از نشانه به تولید معانی پرداخته و از بافتهای موجود و شناخته شده فاصله گرفتهاند. یافتن دلالتهای معنایی و مناسبات درونی عنصر رنگ، درک ژرفای معانی آنها را آسان میکند. تجربههای گاه مشابهی که در زندگی فردی و اجتماعی سپهری و علیوان رخ داده، حیات ادبی مشابهی را برایشان رقم زده است و موجب نزدیکی دلالت رنگها و بسامد به کارگیری آن، در اشعارشان شده است. نتیجة نوشتة حاضر نشان میدهد، عنصر رنگ به عنوان یک نشانه، نقش مؤثری در معنا آفرینی دارد که در بیشتر موارد از نظر بسامد وکارکرد مشترک است و البته گاهی هم به خاطر روحیات وتجربیات متفاوتشان، از یکدیگر متمایزند.
ادبیات تطبیقی
شهرام دلشاد؛ مهدی ترک شوند
چکیده
این مقاله استدلال میکند که چگونه نویسندگان معاصر در بسیاری از جوامع شرقی که در شرایط خفقان و استبداد به سر میبرند، با بازآفرینی متون ادبی کلاسیک به عنوان ابزاری مهم و کارآمد، به مقابله با استبداد میپردازند. این شگرد به خالقان ادبی که در واقع به طور توأمان کنشگران سیاسی و اجتماعی هم به حساب میآیند، امکان میدهد تا در پشت نقابهای ...
بیشتر
این مقاله استدلال میکند که چگونه نویسندگان معاصر در بسیاری از جوامع شرقی که در شرایط خفقان و استبداد به سر میبرند، با بازآفرینی متون ادبی کلاسیک به عنوان ابزاری مهم و کارآمد، به مقابله با استبداد میپردازند. این شگرد به خالقان ادبی که در واقع به طور توأمان کنشگران سیاسی و اجتماعی هم به حساب میآیند، امکان میدهد تا در پشت نقابهای کلاسیک، خود را از معرض خطر دور نگه داشته و با توجه به پیشزمینههای موجود فرهنگی برآمده از متون کلاسیک، پیامهای سیاسی خود را به سهولت، در سطح گسترده و به طور مؤثر به مخاطبان عرضه بدارند. مقاله حاضر با تکیه بر تئوری اقتباس لیندا هاچن، به بررسی این فرایند در دو رمان از ادبیات ایران (روزگار دوزخی آقای ایاز از رضا براهنی) و الجزایر (رمل المایة از واسینی الأعرج) که هر کدام به ترتیب از تاریخ بیهقی و هزار و یک شب اقتباس شده، میپردازد و نشان میدهد که این شیوه، یعنی بهرهگیری از روایت در کنشهای سیاسی، یک رویکرد ادبی فراگیر در ادبیات کشورهای جهان سوم است که زیر یوغ استبداد توانایی بازنمایی شرایط جامعه به طور مستقیم را ندارد. نویسندگان با حفظ روح اصلی اثر به برجستهسازی و حذف پارهای از عناصر و همچنین تغییر و تلاش برای بومیسازی و انطباق اثر با شرایط موجود در جامعه پرداختهاند. به طور دقیق براهنی از استبداد بسته حکومت پهلوی در ایران با اقتباس از قصه استبداد سلطان محمود و واسینی از حرکت-های بنیادگرایانه اسلامی در الجزایر با اقتباس از هزار و یک شب اقتباس کرده است.
ادبیات تطبیقی
عبدالاحد غیبی؛ مهین حاجی زاده؛ مایه گوزل بهمن
چکیده
مفهوم آزادی، به عنوان یکی از پیچیدهترین و گستردهترین مفاهیم فلسفی، همواره در کانون توجه اندیشمندان بوده است. فلسفه اگزیستانسیالیسم، با تمرکز بر بعد وجودی و هستی انسان، رویکردی منحصر به فرد به مفهوم آزادی ارائه میدهد. در این فلسفه، انسان به عنوان موجودی آزاد، مسؤولیت شکل دهی به زندگی خود و تعیین سرنوشت خویش را بر عهده دارد. اگزیستانسیالیستها ...
بیشتر
مفهوم آزادی، به عنوان یکی از پیچیدهترین و گستردهترین مفاهیم فلسفی، همواره در کانون توجه اندیشمندان بوده است. فلسفه اگزیستانسیالیسم، با تمرکز بر بعد وجودی و هستی انسان، رویکردی منحصر به فرد به مفهوم آزادی ارائه میدهد. در این فلسفه، انسان به عنوان موجودی آزاد، مسؤولیت شکل دهی به زندگی خود و تعیین سرنوشت خویش را بر عهده دارد. اگزیستانسیالیستها بر این باورند که انسان برخلاف بسیاری از موجودات، فاقد ماهیت از پیش تعیین شدهای است و ماهیت خود را از طریق انتخابهای آزادانهای که در طول زندگی انجام میدهد، میسازد. در پژوهش حاضر، با بهرهگیری از روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی ویژگیهای اصلی آزادی در فلسفه اگزیستانسیالیسم و نمود آن در دو رمان پیرمرد و دریا و حین ترکنا الجسر پرداخته شده است. شخصیتهای اصلی این دو رمان، در مواجهه با موقعیتهای چالشبرانگیز، مجبورند مسؤولیت انتخاب-های خود را بپذیرند. این دو رمان نشان میدهند که مواجهه با آزادی و مسئولیت، مسیر خودسازی و معنایابی را شکل میدهد. پذیرش شجاعانه انتخابهای سانتیاگو به شرافت و معنا میانجامد، در حالی که گریز زکی نداوی از این بار وجودی، او را از اصالت و خودسازی بازمیدارد. این مقایسه، جهانشمولی تجربیات بنیادین انسانی مانند آزادی و جستجوی معنا را در فرهنگهای مختلف تأیید میکند.
ادبیات تطبیقی
الیاس نورایی؛ شیوا صادقی
چکیده
تحلیل گفتمان روایی یکی از راههای مؤثر و قابل اتکا در بررسی ساختاری داستان است که با تکیه بر توضیح و تفسیر راههای پرداخت روساخت یک متن روایی، راه را برای کشف معنا و مفهوم پنهان نویسنده فراهم میآورد. دو داستان کوتاه "پرلاشز" از پیرزاد و "آخر قصة غیر بیضا" از غادهالسمان، دارای زبان و سبک زنانه هستند و هر دو نویسنده سعی کردهاند ...
بیشتر
تحلیل گفتمان روایی یکی از راههای مؤثر و قابل اتکا در بررسی ساختاری داستان است که با تکیه بر توضیح و تفسیر راههای پرداخت روساخت یک متن روایی، راه را برای کشف معنا و مفهوم پنهان نویسنده فراهم میآورد. دو داستان کوتاه "پرلاشز" از پیرزاد و "آخر قصة غیر بیضا" از غادهالسمان، دارای زبان و سبک زنانه هستند و هر دو نویسنده سعی کردهاند با تمرکز بر شخصیت زنان در داستان خود، نوع نگرش زنان به جامعه را نشان دهند. این مقاله سعی دارد تا با بررسی تطبیقی این دو داستان، و ترسیم تکنیکهای گفتمان روایی آنها، علاوه بر کشف الگوی ساختاری، به معنا و مفهوم پنهان در متن نیز دست یابد. روش پژوهش، تحلیلی توصیفی بوده و با استناد به منابع کتابخانهای و مطالعۀ موردی نمونههای داستانی دو نویسنده، به ترسیم تفاوتها و شباهتهای این دو داستان بدون توجه به بحث تأثیر و تأثر بپردازد. در پایان مشخص شد که هر دو داستان، در کنار تفاوتهای محتوایی، از منظر ساختاری بسیار به هم نزدیک هستند و قابلیت بررسی از منظر تحلیل گفتمان روایی را دارند. بازگشتهای زمانی، تکرار، وقفۀ توصیفی، خلاصه، کانون بیرونی، راوی دانای کل، کانونیسازی دوگانه و عنصر گفتگو از مهمترین تکنیکهای روایی این دو داستان است. داستان السمان بر آشفتگی ذهنی و روحی شخصیت اصلی استوار است، اما داستان زویا پیرزاد، از حدت و صراحت لهجۀ السمان خالی است و سعی کرده است تا نوعی همراهی زن با مرد را به تصویر بکشد.
ادبیات تطبیقی
حسین سلیمی؛ میثم خلیلی
چکیده
مقایسه ها و واکاوی آثار مشابه در دوران مختلف تاریخ همواره بهانهی خوبی برای پیدا کردن نکات پنهان و علت آن اختلافات بوده است. در این مثلث که زوایایش را یادگار زریران، شاهنامه (هزار بیت دقیقی مدخل در شاهنامه) و تاریخ ثعالبی معروف به غرر اخبار نام نهاده ایم، شباهت هایی طبق انتظار مشاهده میشود که بدیهتاً ناشی از ذکر یک رویداد خاص تاریخی ...
بیشتر
مقایسه ها و واکاوی آثار مشابه در دوران مختلف تاریخ همواره بهانهی خوبی برای پیدا کردن نکات پنهان و علت آن اختلافات بوده است. در این مثلث که زوایایش را یادگار زریران، شاهنامه (هزار بیت دقیقی مدخل در شاهنامه) و تاریخ ثعالبی معروف به غرر اخبار نام نهاده ایم، شباهت هایی طبق انتظار مشاهده میشود که بدیهتاً ناشی از ذکر یک رویداد خاص تاریخی است و در عین حال دارای تفاوتها و یا حذفیاتی نسبت به هم دیگر هستند که نقطه افتراق و محل بحث را میگشاید. این مقاله که با روش توصیفی – تحلیلی نوشته شده است، قصد دارد تا این تفاوت ها و شباهت ها را با بررسی و مقایسه این سه متن مورد واکاوی قرار دهد. نتایج نشان می دهد که تفاوت هایی که در شاهنامه وجود دارد در مقایسه با دو دیگر بزرگتر و ملموس تر است و در عین حال در تاریخ ثعالبی ذکر رویدادها، شباهتهای زیادی به یادگار زریران دارد. در اینجا یافتن تفاوتها و جدول بندی آن این امکان را میدهد که مخاطب دید کلی و تحلیلی را برای مقایسه بیابد . در انتها با استعانت از نظریات گایگر-زبانشناس آلمانی- و احتمالات دیگر مستدل بر استقرا به چراجویی این اختلافات پرداخته می شود.
ادبیات تطبیقی
رئوف ابراهیم سمین؛ موسی پرنیان؛ خلیل بیگزاده
چکیده
نشانهشناسی فرهنگی، مطالعة مناسبات بینافرهنگی میان قطبهای تعاملی، تعارضی و تقابلی است که گسترۀ فرهنگ خودی و رمزگان آن را در برابر تنگناهای فرهنگ دیگری یا نافرهنگ تبیین میکند. برداشت پیشینی لوتمان از فرهنگ در هیأت مجموعهای از نظامهای نشانهای با حد و مرزهای مبهم بودهاست و تمامی پدیدارهای نشانهای را که در پیوستاری بهطور ...
بیشتر
نشانهشناسی فرهنگی، مطالعة مناسبات بینافرهنگی میان قطبهای تعاملی، تعارضی و تقابلی است که گسترۀ فرهنگ خودی و رمزگان آن را در برابر تنگناهای فرهنگ دیگری یا نافرهنگ تبیین میکند. برداشت پیشینی لوتمان از فرهنگ در هیأت مجموعهای از نظامهای نشانهای با حد و مرزهای مبهم بودهاست و تمامی پدیدارهای نشانهای را که در پیوستاری بهطور خاص سازمانیافته غرق هستند، سپهر نشانهای مینامد. مرز و فضای نشانهشناختی فرهنگی، همگنی و فردیت را برجسته میسازد و عملکرد این فیلترینگ، تبدیل بیگانه به آشنا و گاهی دیگری به خود است. این پژوهش رمانهای «بر جادههای آبی سرخ» و «فرانکشتاین در بغداد» را بر پایة نظریة سپهر نشانهای لوتمان با تکیه بر مرز و مرکز با کاربست مفاهیمی مانند قطبهای تعاملی، تعارضی و تقابلی در سپهر نشانهای لوتمان با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی و تبیین کردهاست. نویسندگان، مرز و مرکز را در آثار مورد مطالعه برای فرهنگ خودی تبیین کرده و در صدد نگهداشت آن هستند، اگر چه فضای این آثار، مرکز و پیرامونی دارد که بهناچار دری به فرهنگ دیگری گشودهاند. دستاورد پژوهش نشان میدهد، نابرابری ساختاری از نشانههای فرهنگی در مرز و مناسبات میان متنها و فضاهای متفاوت در مرکز وجود دارد و باعث شدهن نشدهاست، بلکه تقابلهای جبرانناپذیری در آن وجود دارد. البتّه این دو نویسنده، بهویژه نادر ابراهیمی فرهنگ خودی را با وجود تقابل و تناقض فرهنگ خودی و دیگری در برخورد با فرهنگ دیگری حفظ کرده و دیگری را در خارج از مرز مؤلفههای فرهنگ خودی نگه داشتهاست.
ادبیات تطبیقی
زینب اکبری؛ نسرین فقیه ملک مرزبان
چکیده
این پژوهش به بررسی تطبیقی مفهومسازی استعاری «بلا» در متون منتخب عرفانی فارسی و عربی میپردازد. مسئله اصلی، شناسایی شباهتها و دستهبندی ابعاد تنوع مفهومسازی «بلا» و توصیف دقیق «کانون معنایی» استعاره در هر سنت است. چارچوب نظری، نظریه استعاره شناختی-فرهنگی کِوِچِش (۲۰۰۵) با تمرکز بر تعامل مفاهیم جهانشمولی و ...
بیشتر
این پژوهش به بررسی تطبیقی مفهومسازی استعاری «بلا» در متون منتخب عرفانی فارسی و عربی میپردازد. مسئله اصلی، شناسایی شباهتها و دستهبندی ابعاد تنوع مفهومسازی «بلا» و توصیف دقیق «کانون معنایی» استعاره در هر سنت است. چارچوب نظری، نظریه استعاره شناختی-فرهنگی کِوِچِش (۲۰۰۵) با تمرکز بر تعامل مفاهیم جهانشمولی و تنوع فرهنگی است. پژوهش با روش ترکیبی (کمی-کیفی) انجام شده و دادهها با استفاده از تحلیل محتوا و رویکرد کیفی تحلیل نگاشتهای استعاری بررسی شدهاند. نتایج نشان میدهد حوزههای مبدأ مشترکی چون «ظرف»، «بار»، «آتش» و «خوردنی» برای مفهومسازی «بلا» در متون مورد بررسی هر دو زبان وجود دارد. با این حال، تفاوتهای قابل توجهی در ترجیحات شناختی-فرهنگی و بسط استعارهها مشاهده میشود که در چهار سطح قابل دستهبندی است: ۱) تفاوت در بسامد استعارهها، ۲) مفهومسازی همخوان و بدیل، ۳) دامنۀ حوزۀ مقصد و ۴) تنوع در نگاشتها و استنتاجهای استعاری. تحلیل کیفی این ابعاد، نشان میدهد که کانون معنایی «بلا» در سنت عرفانی عربی، با برجستگی و بسامد بالای حوزۀ مبدأ «نیرو و حرکت» بلا را به عنوان مواجهه با نیروی قوی و محتوم الهی که از بالا به پایین جهتدهی شده است مفهومسازی میکند در حالیکه کانون معنایی «بلا» در سنت عرفانی فارسی، با برجستگی و بسامد حوزه مبدأ «آتش و ظرف» بلا را به عنوان تجربهای فعال برای رسیدن به کمال و پختگی در مسیر سلوک مفهومسازی میکند. این یافتهها بر لزوم طبقهبندی توصیفی ابعاد تنوع استعاری مفاهیم انتزاعی عرفانی در پرتو نظریۀ شناختی-فرهنگی تأکید میورزد.
ادبیات تطبیقی
محمد حسن امرائی؛ ابوالفضل رضایی
چکیده
غالبًا ما کان یُنظر إلى انتصار الثورة العباسیة على أنّه انتصار للإیرانیین على العرب، ومع وصول البرامکة والسکرتاریین والوزراء الإیرانیین إلى البلاط العباسی، زادت مساهمة الإیرانیین فی الأدب العربی والحضارة الإسلامیة. لقد شارک الإیرانیون بنشاط فی جمیع مجالات الحیاة الإسلامیة وکان للطبقة الموالیة، ومعظمهم من الإیرانیین، تأثیر هائل ...
بیشتر
غالبًا ما کان یُنظر إلى انتصار الثورة العباسیة على أنّه انتصار للإیرانیین على العرب، ومع وصول البرامکة والسکرتاریین والوزراء الإیرانیین إلى البلاط العباسی، زادت مساهمة الإیرانیین فی الأدب العربی والحضارة الإسلامیة. لقد شارک الإیرانیون بنشاط فی جمیع مجالات الحیاة الإسلامیة وکان للطبقة الموالیة، ومعظمهم من الإیرانیین، تأثیر هائل على حیاة المسلمین العرب. فمن هذا المنطلق، بالتزامن مع تشکیل حکومة بنی عباس وحضور الإیرانیین فی الهیکل الإداری لحکومتهم، تم وضع الأساس لحرکة ثقافیة أدبیة شاملة؛ حیث، باتت التقالید الأدبیة والاجتماعیة وأعمال الفکر الإیرانی على رأس الثقافات التی أثرت على اللغة والثقافة العربیة. إنّ ظهور التقالید والثقافة الإیرانیة فی شعر شعراء العصر العباسی أحدث نقطة تحول فی الشعر واستطاعت أن یؤثر على العدید من الأعمال الأدبیة فی هذه الفترة. فی المجال ذاته، یُعدُّ أبو العلاء المعری شاعرًا عربیًا نبیلًا ألقت مظاهر الثقافة والحضارة الإیرانیة بظلالها على شعره. یهدف هذا المقال إلى التعرف على الجوانب المختلفة للثقافة والأدب الإیرانی فی شعر أبی العلاء المعری بطریقة وصفیة تحلیلیة. والمحاور الرئیسیة لهذا البحث الذی بُنی علی مؤشرات الأدب المقارن والمدرسة الفرنسیة، تتمثل فی إلقاء نظرة عابرة علی قصائده والتعبیر عن بعض تجلیات الثقافة والأدب الإیرانی فیها. ومن النتائج الرئیسة التی توصّل إلیها المقال هی أنّ أبا العلاء المعری، مع معرفة واسعة بالثقافة والأدب الإیرانی، أظهر إلمامه الخاص بالثقافة والحضارة الساسانیة من خلال استدعاء الشخصیات الساسانیة وتوارد أسماء ملوک الفرس وألقابهم والعائلات الإیرانیة والإشارة إلى مظاهر الثقافة والعادات الإیرانیة، مثل الأعیاد القدیمة، وحفلة السذج، والتطرّق إلى الطقوس الدینیة للإیرانیین القدماء (الزرادشتیین) وتوظیف ألفاظ الفارسیة المعرّبة الکثیرة فی شعره.
ادبیات تطبیقی
مهدی یاری؛ سید مهدی نوری کیذقانی؛ مهدی خرمی سرحوضکی؛ حسین شمسآبادی
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی مؤلفۀ «مقاومت در برابر فرهنگپذیری» در شخصیتهای دو عارف بزرگ اسلامی، سهروردی و ابن عربی، در دو رمان فارسی و عربی انجام شده است. مبنای نظری تحقیق، نظریۀ هرم نیازهای آبراهام مازلو است که یکی از مهمترین نظریات شخصیتشناسی در روانشناسی انسانگرا به شمار میرود. بر اساس این نظریه، انسان پس از تأمین نیازهای ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی مؤلفۀ «مقاومت در برابر فرهنگپذیری» در شخصیتهای دو عارف بزرگ اسلامی، سهروردی و ابن عربی، در دو رمان فارسی و عربی انجام شده است. مبنای نظری تحقیق، نظریۀ هرم نیازهای آبراهام مازلو است که یکی از مهمترین نظریات شخصیتشناسی در روانشناسی انسانگرا به شمار میرود. بر اساس این نظریه، انسان پس از تأمین نیازهای اولیه، به مرحلۀ خودشکوفایی میرسد و در این مرحله، ویژگیهایی چون استقلال، اصالت، و مقاومت در برابر فرهنگپذیری را از خود بروز میدهد. روش پژوهش، توصیفی–تحلیلی و مبتنی بر استقـرای ناقص است. در این راستا، دو رمان قلندر و قلعه (دربارۀ سهروردی) و موت صغیر (دربارۀ ابن عربی) بهصورت تطبیقی بررسی شدهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که در هر دو رمان شخصیت های اصلی، مسیر رشد را از سطوح ابتدایی هرم نیازها آغاز کرده و در نهایت به مرحلۀ خودشکوفایی رسیدهاند. در این مرحله، آنان با نقد برخی اندیشههای رایج، مقابله با قدرتهای حاکم، و بیاعتنایی به عرف اجتماعی، نمونههای بارزی از مقاومت در برابر فرهنگپذیری را نشان میدهند. در نتیجه، میتوان گفت مقاومت در برابر فرهنگپذیری، مؤلفهای اساسی در تبیین شخصیت خودشکوفای این دو عارف است.
ادبیات تطبیقی
شکراله تتری؛ فرشاد میرزایی مطلق؛ مسعود سپه وندی
چکیده
این مقاله به بررسی و مقایسة دینامیک حرکتی در منطق الطیرعطار و رسالة الغفران، ابوالعلا معّری میپردازد. هردواثر، بهنوعی سیروسلوک معنوی و سفر روحانی را به تصویر میکشند؛ اما در شیوههای بازنمایی حرکت تفاوتهایی وجود دارد. منطق الطیر بهعنوان یک اثر عرفانی، سیر تکاملی پرندگان در جستجوی حقیقت را نماد انسانهای ...
بیشتر
این مقاله به بررسی و مقایسة دینامیک حرکتی در منطق الطیرعطار و رسالة الغفران، ابوالعلا معّری میپردازد. هردواثر، بهنوعی سیروسلوک معنوی و سفر روحانی را به تصویر میکشند؛ اما در شیوههای بازنمایی حرکت تفاوتهایی وجود دارد. منطق الطیر بهعنوان یک اثر عرفانی، سیر تکاملی پرندگان در جستجوی حقیقت را نماد انسانهای جویای خداوند نشان میدهد، در حالیکه ابوالعلا معّری با دیدگاه فلسفی خاص خود به موضوع سفر و حرکت بهعنوان یک سفر ذهنی و فلسفی پرداخته است. این پژوهش، به بررسی ابعاد مختلف حرکت و مقایسة مفاهیم فلسفی در این دو اثر، میپردازد. هر دو اثر نوعی سیر و سلوک معنوی و فلسفی را با دیدگاهها و جهان بینی متفاوتی به تصویر میکشند. در حالی که عطار با بهرهگیری از استعارههای عرفانی به تبیین سفری روحانی به سوی حقیقت نهایی پرداخته، معّری با دیدگاهی فلسفی و شکگرایانه به سفر ذهنی و انتقادی از باورهای دینی و اجتماعی زمان خود پرداخته است. هدف این پژوهش بررسی عمق و معنای حرکت درهر دو اثر و تحلیل تطبیقی این حرکت از منظر عرفانی و فلسفی است. این مطالعه با استفاده از رویکرد تطبیقی و تحلیل محتوا به بررسی ریشهها، ویژگیها و نتایج این حرکتها در دو اثر میپردازد. نتایج نشان میدهد که حرکت در منطق الطیر، نماد سفری روحانی به سوی کمال است، در حالی که در الغفران معّری، حرکتی فلسفی و ذهنی در راستای نقد جهانبینیهای سنتی است.
ادبیات تطبیقی
علی خالقی؛ محمودرضا توکلی محمدی؛ حمید متولی زاده
چکیده
نقد روانشناسی و روانکاوی در دوره معاصر، تحت تأثیر گسترش روزافزون نقد ادبی و مطالعات میانرشتهای، بخش وسیعی از پژوهشهای ادبی را به خود اختصاص داده و با توجه به رابطه تنگاتنگ ادبیات با روانشناسی از نظر بازتاب هیجانات، احساسات و عوامل روحی و فردی این رویکرد، توجّه ویژه ای به آن شد. در میان موضوعات روانکاوی، مضمون عشق و تبیین ...
بیشتر
نقد روانشناسی و روانکاوی در دوره معاصر، تحت تأثیر گسترش روزافزون نقد ادبی و مطالعات میانرشتهای، بخش وسیعی از پژوهشهای ادبی را به خود اختصاص داده و با توجه به رابطه تنگاتنگ ادبیات با روانشناسی از نظر بازتاب هیجانات، احساسات و عوامل روحی و فردی این رویکرد، توجّه ویژه ای به آن شد. در میان موضوعات روانکاوی، مضمون عشق و تبیین ابعاد و هویّت این پدیده بنیادین بشری، از اهمیّت بسزایی برخوردار است و میتوان جهانبینیهای شاعران درباره این موضوع را با بررسی این اشعار سنجید. مفهوم عشق یکی از مسائل مورد بحث در رواندرمانگری اگزیستانسال است. این مفهوم را به دلیل تعارضات و کشمکشهایی که ایجاد میکند و پویایی که از آن برخوردار است، می توان در اشعار و اندیشه شاعران از طرق نظریه «اروین یالوم» بررسی کرد. براین اساس پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی و مکتب آمریکایی درصدد بررسی عشق در شعر صائب تبریزی و ابن رومی بر اساس نظریه اروین یالوم است. نتایج تحقیق نشان میدهد که صائب و ابنرومی، عشق را توأم با مسأله تنهایی مطرح کرده و آن را زمینهای برای برونرفت از حالت تنهایی اگزیستانسیال مطرح کردهاند. با این حال، شعر صائب بیشتر جنبه عرفانی و تعارضات الهی عشق و شعر ابنرومی بیشتر جنبه دنیوی و تعارضات مادی عشق را بیان کرده است.
ادبیات تطبیقی
رمضان رضائی؛ علیرضا جلالی
چکیده
یکی از مهمترین گونههای ادبی جدید «رمان رئالیستی دیجیتال» است که از دادههای دیجیتالی، اطلاعاتی و تکنیکهای فنآوری برای ساختن کالبد روایی و محتوایی بهره گرفته است. این گونة ادبیِ جدید در پرتو واقعیت دیجیتال مجازی و مسائل انسان معاصر به دگرگونیهایی می پردازد که فرد را برای عبور از دنیای واقعی به دنیای مجازی همراهی می ...
بیشتر
یکی از مهمترین گونههای ادبی جدید «رمان رئالیستی دیجیتال» است که از دادههای دیجیتالی، اطلاعاتی و تکنیکهای فنآوری برای ساختن کالبد روایی و محتوایی بهره گرفته است. این گونة ادبیِ جدید در پرتو واقعیت دیجیتال مجازی و مسائل انسان معاصر به دگرگونیهایی می پردازد که فرد را برای عبور از دنیای واقعی به دنیای مجازی همراهی می کند. محمد سناجله در ادبیات عربی و لیلا صادقی در ادبیات پارسی به این گونة جدیدِ روایی نظر داشته و آثاری را در این زمینه خلق کردهاند. هدف از انجام این پژوهش واکاوی انگیزه های نویسندگان یاد شده در پرداختن به این گونه جدید ادبی و یافتن نقاط اشتراک و تفاوت آثار آنهاست. مهمترین نتایج این جستار که با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی و با رویکرد تطبیقی به مقایسه رمانهای مذکور میپردازد، حاکی از آن است که در این رمانها از نظر ظاهر و محتوا و نیز انتقال انسان از دنیای واقعی به دنیای مجازی، با یکدیگر شباهت دارند؛ اما در نحوة به کارگیری این عناصر با یکدیگر تفاوت دارد. به عنوان مثال سناجله از سه نوع تصویر یعنی تصویر متحرک همراه با صدا، تصویر ثابت همراه با صدا و تصویر ثابت بدون صدا بهره گرفته است، حال آنکه لیلا صادقی، تنها از نوع سوم؛ یعنی تصویر ثابت و بدون صدا بهره گرفته است.
ادبیات تطبیقی
مالک عبدی؛ مینا پیرزادنیا؛ زینب چنانی
چکیده
نمادهای واقعی تخیُّلگریز بوده و مفاهیم و صور انتزاعی نیز به صورت بنیادین پیوندی با نمادهای رئالیستی ندارند، اما محمل ادبیات آوردگاهی است که این دو سویة ناهمگون از تأملات منطقگریز را واجد پیوندی ناگسستنی میکند، به گونهای که گاه مرز میان آنها قابل تشخیص نیست، بخصوص در مؤلفههایی چون رازگونگی، پوچگرایی، فضای وهمآلود، ...
بیشتر
نمادهای واقعی تخیُّلگریز بوده و مفاهیم و صور انتزاعی نیز به صورت بنیادین پیوندی با نمادهای رئالیستی ندارند، اما محمل ادبیات آوردگاهی است که این دو سویة ناهمگون از تأملات منطقگریز را واجد پیوندی ناگسستنی میکند، به گونهای که گاه مرز میان آنها قابل تشخیص نیست، بخصوص در مؤلفههایی چون رازگونگی، پوچگرایی، فضای وهمآلود، دگردیسی و مسخشدگی و تا حدودی صوفیگری. شاید شرایط سیاسی و اجتماعی موجود در جوامع نکبتزدة جهانی، نویسندگان را به این سبک فراخوانده و باعث شده نویسنده با زبانی رمزگونه و تلفیق نمادین واقعیت وخیال، واقعیتهای جامعه را به تصویر کشد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مؤلفههای رئالیسم جادویی در دو رمان شجرة العابد از عمار علی و «کافکا در کرانه» از موراکامی پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که عناصر وهم وخیال، تنهایی، اوضاع سیاسی-اجتماعی، سکوت و بایکوت اختیاری، حضور موجودات فراحسی، ورازگونگی وپوچگرایی در این دو رمان استعمال شده است. عناصری چون استحاله و دگردیسی و صوفیگری تنها در رمان شجرة العابد، و مؤلفههایی چون پوچگرایی وفضای متعفن فقط در رمان کافکا کاربرد داشته است. برجسته ترین این مؤلفه ها در شجرة العابد ترسیم فضای تعفن آلود و جنبه متصوفانه بوده، و مؤلفههای برجسته رمان کافکا تقابل، پوچانگاری و رازگونگی بوده است. عمار علی به اوضاع نابسامان جامعه، مسائل اجتماعی و نمادهای عرفانی پرداخته است، اما موراکامی به مسائل انسانی در جامعه خود از جمله به تنهایی، پوچی ومرگ ومسائل فرهنگی اشاره کرده است. گاه نیز اشارات فراواقعی موراکامی قهری، انقباضی، انزواطلبانه و از روی اعتماد به عناصر مادی بوده، در حالیکه نگاه غالب در نزد عمار علی انبساطی، خودخواسته، غیرمادی وعاطفه محور بوده است.
ادبیات تطبیقی
مینا غانمی اصل عربی؛ ناصر زارع؛ سید حیدر فرع شیرازی؛ خداداد بحری
چکیده
نشانهشناسی رویکردی علمی مبنی بر فهم دلالتهای بنیادین نشانهها است، این مفهوم را میتوان ازجمله تئوریهای برجستۀ علم منطق دانست. عمده توجّه نشانهشناسی مربوط به چیستی نشانهها و عملکرد آنها است. عدول از دلالت صریح و عرضۀ تصویری ضمنی از یک نشانه، بارزترین کارآیی نشانهشناسی میباشد. در این پژوهش سعی بر این است که نماد «پرستو» ...
بیشتر
نشانهشناسی رویکردی علمی مبنی بر فهم دلالتهای بنیادین نشانهها است، این مفهوم را میتوان ازجمله تئوریهای برجستۀ علم منطق دانست. عمده توجّه نشانهشناسی مربوط به چیستی نشانهها و عملکرد آنها است. عدول از دلالت صریح و عرضۀ تصویری ضمنی از یک نشانه، بارزترین کارآیی نشانهشناسی میباشد. در این پژوهش سعی بر این است که نماد «پرستو» را در شعر برخی شاعران معاصر فارسی و عربی مورد بررسی قرار دهیم. در این بین نمونههایی از اشعار معاصر شاعران برجستۀ عرب و ایرانی را بهعنوان دامنۀ پژوهش برگزیدهایم. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با مورد توجّه قرار دادن نظریۀ نشانهشناسی، مطالعهای میان دو حوزۀ شعر معاصر فارسی و عربی بهشمار میآید و خواهان نمایان ساختن دلالتهای معنایی ضمنی از نماد «پرستو» است. بدین منظور قصد داریم مدلولهای بهکار رفته در خصوص نماد پرستو را مطالعه و از وجوه مثبت و منفی این نشانهها و عوامل شکلگیری آنها در شعر شاعران معاصر فارسی و عربی پرده برداریم. از اینرو محورهای پژوهش حاضر دلالتهایی مثبت و منفی از نماد پرستو را دربرمیگیرد. یافتههای پژوهش نشان از بازتاب اساسی این پرنده در شعر شاعرانی است که تحت تأثیر فضای سیاسی، اجتماعی و دغدغههای شخصی بهدنبال آرمانشهر خویش بودهاند و دلالتهایی چون آزادی، بازگشت به وطن، انساندوستی و زایایی را بهواسطۀ این نشانه بیان کردهاند. شاعران در پی استفاده از نماد پرستو بیش از آنکه منفینگر باشند، نگرشی مثبت نسبت به موضوعات داشتهاند و این مهم در سرودههایشان منعکس شده است.
ادبیات تطبیقی
احمد لامعی گیو؛ سمیه اقبالی نسب
چکیده
فصل بهار، یکی از موضوعات اصلی در حوزة وصف است که از دیرباز در ادبیّات، به شیوههایی خلاّقانه، ظهور و بروز یافته است. صفی الدّین حلّی، شاعر ادبیّات عربی و منوچهری دامغانی، شاعر ادب فارسی در توصیف بهار، چکامههایی ارزنده و زیبا سرودهاند. آنها ضمن آشنایی با علوم موسیقی، با بهرهگیری از توانایی ستودنی خود در مشاهدة طبیعت باطراوت ...
بیشتر
فصل بهار، یکی از موضوعات اصلی در حوزة وصف است که از دیرباز در ادبیّات، به شیوههایی خلاّقانه، ظهور و بروز یافته است. صفی الدّین حلّی، شاعر ادبیّات عربی و منوچهری دامغانی، شاعر ادب فارسی در توصیف بهار، چکامههایی ارزنده و زیبا سرودهاند. آنها ضمن آشنایی با علوم موسیقی، با بهرهگیری از توانایی ستودنی خود در مشاهدة طبیعت باطراوت و دنیای شگفتانگیز پیرامونشان توانستهاند مظاهر بهار را زیباتر از آنچه در واقعیّت است، به تصویر آورند. پژوهش حاضر کوشیده است تا به شیوة کتابخانهای به تبیین جایگاه ادبی دو شاعر شهیر بپردازد و بارزترین مضامین توصیف بهار در اشعار آنان را با رویکرد تحلیلی- تطبیقی، مطابق مکتب ادبیّات تطبیقی فرانسه مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان میدهد که شاعران، با بهرهگیری از هنر و توانمندی شگفت خود در توصیف دگرگونیهای بهار، تصاویری نو و بدیع آفریدهاند. مفاهیمی چون رستاخیز طبیعت، ابرهای گهربار، آسمان نیلگون، رودهای خروشان، آوای پرندگان، جوانهها و شکوفههای رنگین، گلهای رنگارنگ، نسیم خوشبو، فضای عطرآگین بوستان، در اشعار شاعران، بیشترین بسامد را دارد. به نظر میرسد منوچهری، حتّی در مدایح خود، وصف بهار را از یاد نمیبرد، امّا در شعر حلّی، مدح ممدوح، گاه در میان توصیف بهار، جلوهای پُررنگتر دارد.
ادبیات تطبیقی
زیبا محمودی؛ علیرضا منوچهریان؛ محمدحسن حسنزاده نیری؛ غلامرضا مستعلی پارسا
چکیده
تحلیل و مقایسۀ متون با یکدیگر در حوزۀ نقد و نظریه یکی از روشهای جدید و کاربردی تحقیق به شمار میرود، در این راستا نظریۀ بینامتنیت بسیار مورد توجه منتقدین آثار کلاسیک و جدید است که با ادبیات تطبیقی نیز ارتباط تنگاتنگی دارد، عمدهترین مسأله در نظریۀ بینامتنیت کشف شباهتهای متون است و دانشمندان این نظریه معتقدندکه متن نظامی بسته ...
بیشتر
تحلیل و مقایسۀ متون با یکدیگر در حوزۀ نقد و نظریه یکی از روشهای جدید و کاربردی تحقیق به شمار میرود، در این راستا نظریۀ بینامتنیت بسیار مورد توجه منتقدین آثار کلاسیک و جدید است که با ادبیات تطبیقی نیز ارتباط تنگاتنگی دارد، عمدهترین مسأله در نظریۀ بینامتنیت کشف شباهتهای متون است و دانشمندان این نظریه معتقدندکه متن نظامی بسته نیست و متون در حال گفتوگو با یکدیگر هستند و هیچ متنی بدون پیشمتن به وجود نیامده و هر متنی بر پایۀ متون پیشین خلق شده است، از این رو تطبیق متون ادبی ملل گوناگون ممکن است سبب کشف مضامین مشترک میان آثار شاعران و نویسندگان با یکدیگر شود. یکی از شعرای غزلسرای عرب که در قرن هفتم میزیسته، شابظریف است که معاصر با سعدی و متقدم بر حافظ است. اصلیترین مضمون در دیوان او عشق و بیان احوال عاشق و معشوق است. اشعار او شباهتهای مضمونی گوناگونی با غزلیات حافظ و کلیات سعدی دارد که شامل مواردی مانند نصیحتناپذیری عاشق، وفای عهد، اشکریزی عاشق، دیدار عاشق و معشوق، فراق و... است. از این روی در این جستار با بهره جستن از نظریۀ بینامتنیت کریستوا به تحلیل و بررسی برخی از موارد قرابت و تشابه مضامین شابظریف با کلیات سعدی و حافظ پرداخته و نمونههایی از وحدت و تقارب مضامین آنان را بیان کردهایم.
ادبیات تطبیقی
وئام العلی؛ مریم جلالی؛ قدرت اله طاهری
چکیده
از آغاز شکل گیری فمنیسم، به ویژه در شاخه زبانشناسی آن بر ماهیت ذاتی«زبان» و نسبت آن با جهان و گفتمان «مردسالارانه» تأکید میشود و یکی از راههای برون رفت از معضل در حاشیه بودن زنان را، فاصله گرفتن از زبان مردانه و پایهریزی سبک و زبان زنانه میدانند. منتقدان فمنیست، ایدۀ تفاوت زبان زنانه از زبان مردانه را مطرح کردهاند. ...
بیشتر
از آغاز شکل گیری فمنیسم، به ویژه در شاخه زبانشناسی آن بر ماهیت ذاتی«زبان» و نسبت آن با جهان و گفتمان «مردسالارانه» تأکید میشود و یکی از راههای برون رفت از معضل در حاشیه بودن زنان را، فاصله گرفتن از زبان مردانه و پایهریزی سبک و زبان زنانه میدانند. منتقدان فمنیست، ایدۀ تفاوت زبان زنانه از زبان مردانه را مطرح کردهاند. در این نوشتار، صحّت و سقم این ادّعا، با هدف سنجش تشبیهات نویسندگان زن و مرد در دو زبان فارسی و عربی(در داستانها) با توجّه به عامل «جنسیّت» بررسی شده است. به این منظور، از چهار نویسنده مشهور مرد و زن ایرانی و سوری آثاری انتخاب شده و تشبیهات آن به روش توصیفی تحلیلی از منظر همگرایی و واگرایی در تناسب با جنسیت نویسنده بررسی شده است. یافتهها نشان میدهد تشبیهات جنسیت زده در آثار مستور، پیرزاد و بیطار پرکاربرد است؛ به علاوه، تشبیهات همگرا با جنسیت نویسنده، درآثار مستور و پیرزاد دیده میشود. در مقابل، الراهب و بیطار در کاربرد تشبیهاتی که از زبان شخصیت مرد در داستان بیان میشود، کنشی واگرایانه داشته و از جنسیت خود فاصله گرفتهاند. در مجموع در صورتی که نام پیرزاد و مستور از کتابشان حذف شود، مخاطب میتواند با تمرکز بر ساخت و کاربرد تشبیهات، جنسیت نویسندگان را حدس بزند.
ادبیات تطبیقی
بهزاد پورقریب؛ محبوبه خلیلی؛ سجاد عربی
چکیده
بررسی رابطه ادبیات با سایر علوم انسانی یکی از رویکردهای ادبیات تطبیقی است و ادبیات را خارج از بافت فرهنگی و مناسبات آن با سایر علوم به درستی نمیتوان شناخت. روانشناسی از جمله این علوم است که به تبع آن «نقد ادبی روانکاونه» شکل گرفت. «آلبر دو موپاسان» و «میخائیل نعیمه» تقریباً در یک برهه زمانی واحد میزیستند و شخصیتهای ...
بیشتر
بررسی رابطه ادبیات با سایر علوم انسانی یکی از رویکردهای ادبیات تطبیقی است و ادبیات را خارج از بافت فرهنگی و مناسبات آن با سایر علوم به درستی نمیتوان شناخت. روانشناسی از جمله این علوم است که به تبع آن «نقد ادبی روانکاونه» شکل گرفت. «آلبر دو موپاسان» و «میخائیل نعیمه» تقریباً در یک برهه زمانی واحد میزیستند و شخصیتهای اصلی دو داستان کوتاه آنها تحت عناوین ولگرد و کوتوله از دیدگاه نقد روانکاوانه، دارای وضعیتی مشابه هستند و قابلیت واکاوی تطبیقی براساس نظریه شخصیت آلفرد آدلر را دارند. «احساس حقارت»، «عقده حقارت»، «سبک زندگی»، «علاقه اجتماعی» و «غایت زندگی» مهمترین مولفههای نظریه آدلر به شمار میرود. در این پژوهش با هدف شناخت هرچه بیشتر دو اثر، شخصیتهای داستانهای آنها و به تبع آن شخصیت خود نویسندگان از لابه لای آثار آنها، تلاش شده است شخصیت اصلی این دو داستان با روش تحلیل محتوا و در چارچوب مکتب آمریکا و براساس نظریه آدلر واکاوی تطبیقی شوند. نتایج تحقیق نشان داد که شخصیت هر دو داستان تحت تاثیرجامعه نابسامان نویسندگان شکل گرفتهاند. عقده حقارت در ولگرد ناشی از توجه بیش از حد و همچنین بیتوجهی است اما در کوتوله این عقده حقارت از مشکلات جسمی و قباحت منظر نشات میگیرد.
ادبیات تطبیقی
زهرا حقایقی؛ بهار صدیقی؛ احمدرضا حیدریان شهری
چکیده
پدیده مهاجرت، یکی از بزرگترین تجربههای بشری از دیرباز بوده است؛ اما نگرش به آن در دوران معاصر، بانگریستن به وضعیت انسان تغییر نموده است و ابعاد معنایی متفاوتی دارد؛ به ویژه نمود آن در ادبیات مهاجرت داستانی، تصویری از تنش و چالش میان شخصیتها با سنتها، هنجارها و سیاستهای حاکم در دو سرزمین مبدأ و میزبان است. از این رو در ...
بیشتر
پدیده مهاجرت، یکی از بزرگترین تجربههای بشری از دیرباز بوده است؛ اما نگرش به آن در دوران معاصر، بانگریستن به وضعیت انسان تغییر نموده است و ابعاد معنایی متفاوتی دارد؛ به ویژه نمود آن در ادبیات مهاجرت داستانی، تصویری از تنش و چالش میان شخصیتها با سنتها، هنجارها و سیاستهای حاکم در دو سرزمین مبدأ و میزبان است. از این رو در آثار داستانی مهاجرت میتوان با نگاهی رئالیستی انتقادی، بازتابی از تجربهای عینی و دقیق از واقعیت را با نگاهی به مسائل و معضلات اجتماعی انسان در عصر جدید یافت. همین امر ضرورت پژوهشهای تطبیقی و همساننگر در حوزه ادبیات مهاجرت را میطلبد تا لایه های پنهان آن را هویدا سازد. این پژوهش با هدف بررسی کارکرد انتقادی درونمایه دو رمان نام آشنای ادبیات عربی و فارسی اولاد الغیتو اسمی آدم از الیاس خوری1 و همنوایی شبانه ارکستر چوبها از رضا قاسمی در پی آن است تا درونمایة مطرح شده در دو رمان را که منجر به گفتمانی انتقادی گشته است را با رویکردی رئالیسم انتقادی واکاوی نماید. این جستار با روش توصیفی و تحلیلی و بر بنیان مکتب تطبیقی آمریکایی، کارکرد انتقادی درونمایه را مورد بررسی قرار داده است و دستاوردهای این پژوهش نشان میدهد که موضوعات انتقادی همسان در دو رمان، شامل مسائل سیاسی، سازههای استعماری و نقش روشنفکران است. در رمان اولاد الغیتو این موضوعات با تأکید بر زمینههای تاریخی و بازنمایی واقعیتهای اجتماعی مطرح شدهاند، در حالی که در رمان همنوایی به شکلی نمادین و تمثیلی به مسألة استعمار پرداخته شده است.از موضوعات اجتماعی مطرح در دو رمان، مسأله گمشدگی و حاشیگی مهاجران است که در رمان اولاد الغیتو، مسألهای فراتر از گمشدگی مهاجر مطرح شده است و به موضوع فلسطینیانی که در حاشیه تاریخ گم شدهاند پرداخته است. در رابطه با مسائل فرهنگی، دو نگاه متفاوت در پیوند با هویت دینی در دو رمان دیده می شود.
ادبیات تطبیقی
بهرعلی رضایی
چکیده
بافت را میتوان مطمئنترین و مهمترین ابزار مفسّر برای ورود به تحلیل متون چه دینی و چه غیر دینی دانست. نظرات پراکنده بافت شناسی جاحظ و ابنجنی پایهگذار نظریات جرجانی محسوب میشود و حال آنکه نظریات مدون جرجانی مقدمهای است بر نظریات دانشمندان غربی متاخر از او مانند «اولمان»، «یاکوبسن»، «فرث» و« چامسکی». ...
بیشتر
بافت را میتوان مطمئنترین و مهمترین ابزار مفسّر برای ورود به تحلیل متون چه دینی و چه غیر دینی دانست. نظرات پراکنده بافت شناسی جاحظ و ابنجنی پایهگذار نظریات جرجانی محسوب میشود و حال آنکه نظریات مدون جرجانی مقدمهای است بر نظریات دانشمندان غربی متاخر از او مانند «اولمان»، «یاکوبسن»، «فرث» و« چامسکی». جرجانی بافت را در راستای رسیدن به معنا، میبیند و از همین گذر، فعالیتهای او نسبتاً منسجم و در چارچوب علم مدرن معناشناسی کاربردی تبیین میگردد. این مقاله میکوشد تا با شیوه توصیفی – تحلیلی به معرفی و همسنجی برخی از مولفههای بافت ساز در نزد زبانشناسان قدیم عرب و زبانشناسان معاصر غربی با نظرات بافت شناسی جرجانی که اصالتا ایرانی است بپردازد و با تطبیق آنها با هم، رویکرد بافت شناسی هر سه گروه را به متن بازتاب دهد.بافت موقعیت که در نزد جرجانی به «اقتضای حال مخاطب و شنونده» شناخته میشود؛ در نزد همه زبانشناسان غربی و مسلمان مورد بحث، نقطه اشتراک است. در مبحث بافت درون زبانی بحث الفاظ و ارتباطات آن با معنا و همچنین بحث آوا شناسی در نظریات ابن جنی و جاحظ و همچنین فرث مطرح است. نقش های ارتباطی الفاظ میان جمله های متن که ماهیت تقویت ساختار بافت کلام را دارند؛ در نزد یاکوبسن و جرجانی از جمله مواردی است که نقطه اشتراک آن دو در بررسی بافت کلام شناخته می شود. البته نباید قواعد ترکیبی را از نظر دور داشت چرا که در حقیقت بافت کلام محصول حضور الفاظ در ترکیب کلام هستند، این مهم نیز نقطه اشتراکی زبانشناسان غربی و جرجانی می تواند قلمداد شود. ترکیب های نحوی در نزد جرجانی و چامسکی به عنوان مولفه بافت ساز شناخته می شود و نقش تولیدی نحو یا به عبارت دیگر دستور زایشی باعث ایجاد و شکل گیری ساختار بافتی در جمله و نیز کلام در نزد این دو زبان شناس شده است.
ادبیات تطبیقی
علی اکبر نورسیده؛ علی باقری؛ محمد فاطمی
چکیده
نشانهشناسی پییرگیرو به عنوان یک نظریه گفتمان محور، نشانههای زبانی را در متن بر اساس رمزگانی که بدانها تعلق میگیرد مورد واکاوی قرار میدهد. رمزگان زیباییشناختی در الگوی گیرو بر اساس نشانههای القائی در شعر که با خیال و عواطف انگیخته شده سرو کار دارد لذا به نشانههای چند معنایی و مبهم، که ذهن و روان انسان با آن ...
بیشتر
نشانهشناسی پییرگیرو به عنوان یک نظریه گفتمان محور، نشانههای زبانی را در متن بر اساس رمزگانی که بدانها تعلق میگیرد مورد واکاوی قرار میدهد. رمزگان زیباییشناختی در الگوی گیرو بر اساس نشانههای القائی در شعر که با خیال و عواطف انگیخته شده سرو کار دارد لذا به نشانههای چند معنایی و مبهم، که ذهن و روان انسان با آن مواجه است، چهارچوب مشخصی میدهد که در این حالت تحلیلگر با نشانههایی روبه رو است که به شکل نظامی در آمدهاند. رنگ سبز از جمله نشانههایی القائی و انگیخته شعری در شعر قیصرامین پور و أمل دنقل دو شاعر نامی عربی فارسی است که با خلق فضای تخیّل آمیز و ایجاد تقابلهای دوگانه سبب زیبایی و تضمن معنایی وبعضا چند معنایی میشود. از این رو مقاله حاضر میکوشد تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی دلالت رنگ سبز را در شعر أمل دنقل و قیصر امین پور به عنوان یک نشانه زبانی چند لایه در سایه رمزگان زیبایی شتاسی پییر گیرو تحلیل کند. نتایج پژوهش نشان میدهد که رنگ واژه سبز در آراء دو شاعر از اهمیت ویژهای برخودار است و در مواردی از این رنگ به عنوان نماد عواطف و احساسات قلبی و همینطور عنصر معنوی و قدسی یاد میکنند. با توجه به معنای اصلی رنگ سبز به عنوان نماد طبیعت، هر دو شاعر در مقام مقایسه بین روستا و شهر، ضمن برتری دادن روستا بر شهر، آرامش و آسایش را از جمله نشانگان رنگواژه سبز قلمداد میکنند.علاوه بر این رنگواژه سبز درآثار مورد مطالعه نماد زندگی، امید، باروری، تازگی و زندهدلی است که هر کدام برای بیان مقاصد و افکار منحصر به فردی در قالب «خیزش و زایش»ارائه گردیده است.
ادبیات تطبیقی
کمال رسولیان؛ فاطمه مدرسی
چکیده
دو نویسنده ادبیات داستانی ایران و مصر، غلامحسین ساعدی و نجیب محفوظ، در دو اثر همنام خود با عنوانِ گدا، به موضوعات اجتماعی مهمی در برخوردِ جامعه با پدیدة مدرنیته پرداخته اند. پژوهش حاضر، با تکیه بر دیالکتیک هگل، به تحلیل تطبیقی ایندو اثر، پرداخته و برنهاد (تز) سنت، برابرنهاد (آنتیتز) مدرنیته و همنهاد (سنتز) پیامدهای اینتعارض ...
بیشتر
دو نویسنده ادبیات داستانی ایران و مصر، غلامحسین ساعدی و نجیب محفوظ، در دو اثر همنام خود با عنوانِ گدا، به موضوعات اجتماعی مهمی در برخوردِ جامعه با پدیدة مدرنیته پرداخته اند. پژوهش حاضر، با تکیه بر دیالکتیک هگل، به تحلیل تطبیقی ایندو اثر، پرداخته و برنهاد (تز) سنت، برابرنهاد (آنتیتز) مدرنیته و همنهاد (سنتز) پیامدهای اینتعارض را در دو جامعه ایران و مصر واکاوی میکند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که در داستان «گدا»ی ساعدی، سنت از طریق احترام به خانواده، پایبندی به ارزشهای روستایی و اعتقادات مذهبی نمایان است و مدرنیته با فروپاشی کانون خانواده، گسترش فساد اخلاقی و بیاعتنایی به دین، برابرنهاد آن را شکل میدهد. در «الشّحاذ»، سنت در وفاداری خانوادگی، نوستالژی گذشته و سادگی و صمیمیت روستایی تجلی مییابد، درحالیکه مدرنیته با علمزدگی، سردی روابط اجتماعی و بیحرمتی به مقدسات در تقابل با آن، قرار میگیرد. دیالکتیک هگل نشان میدهد که این تضادها بهمثابه نیروی محرکهای در بطن تاریخ عملکرده که نطفههای یکدیگر را در خود پرورش میدهند. پیامد این صیرورت (سنتز) در هر دو اثر، اضطراب، ترس و تنهایی است که در ارتباط با عُمرحمزاوی، شخصیت اصلی الشّحاذ، بهشکلِ پوچی و گمگشتگی در معنای زندگی نیز، تجلیمییابد. جستار پیشِرو، با رویکردی توصیفی-تحلیلی، ضمن برجستهسازی جنبههای منفی مدرنیته، نشان میدهد که هر دو نویسنده با نگاهی انتقادی، گذارِ ناتمام از سنت به مدرنیته را بهتصویرکشیده و عمیقاً به تبعات اجتماعی این تحول پرداختهاند.
ادبیات تطبیقی
عبدالباسط عرب یوسف آبادی؛ فائزه عرب یوسف آبادی
چکیده
رویکرد سبک گوتیک در هنر و ادبیات ، پرداختن به موضوعاتی؛ مانند وحشت، هراس و دلهره است. این سبک در داستاننویسی با استفاده از شخصیتهای عجیب و غریب و با تلفیق عناصر رازآلود با خشونت و به نمایش گذاشتن تصاویر جنایت و محیطهای متروکه و خالی از سکنه جایگاه قابلتوجهی پیدا کرده است. احمد خالد توفیق (1962-2018م) و رامبد خانلری (1362ش) دو رماننویس ...
بیشتر
رویکرد سبک گوتیک در هنر و ادبیات ، پرداختن به موضوعاتی؛ مانند وحشت، هراس و دلهره است. این سبک در داستاننویسی با استفاده از شخصیتهای عجیب و غریب و با تلفیق عناصر رازآلود با خشونت و به نمایش گذاشتن تصاویر جنایت و محیطهای متروکه و خالی از سکنه جایگاه قابلتوجهی پیدا کرده است. احمد خالد توفیق (1962-2018م) و رامبد خانلری (1362ش) دو رماننویس معاصر عربی و ایرانی هستند که آثاری داستانی در حوزه گوتیک به رشته تحریر درآوردند. مجموعه داستانی حکایة الغرفة 207 (2008م) از احمد خالد توفیق شباهتهای قابل توجهی در محتوا و ساختار با مجموعة داستانی سرطان جن (1397ش) خانلری دارد. هدف این پژوهش بررسی تطبیقی مؤلفههای گوتیک در مجموعه داستانهای حکایة الغرفة 207 و سرطان جن است. نتایج حاکی از آن است که اصلیترین مؤلفه های مشترک گوتیک در مجموعه داستانهای حکایة الغرفة 207 و سرطان جن به ترتیب اهمیت عبارت است از: شخصیتپردازی، فضای رمزآلود، رخدادهای غیرقابل باور، تسخیر و خشونت. کمیت استفاده از این مولفهها در هر دو اثر نشان از توجه مشابه هر دو نویسنده به این مولفه ها دارد با این تفاوت که در داستانهای حکایة الغرفة 207در بخش شخصیت پردازی و فضاسازی تعمق بیشتری در وحشت ذهن داشته و در مجموعه داستان سرطان جن مولفه خشونت بیشتر از تسخیر نمود داشته است.
ادبیات تطبیقی
زهره قربانی مادوانی؛ امیر مسگر
چکیده
ژاک دریدا تحت تأثیر رویکرد عدم قطعیتی که در قرن بیستم پدید آمده بود دست به ارائه رویکرد شالودهشکنانه در غرب زد. بعد از آنکه نقد نو توانست سیطرة مناسبات خارجی برمتن را از بین ببرد و خود متن و شکل و ساختار آن را به عنوان مباحث اصلی نقد مطرح کند، توجّه همه ناقدان معطوف متن گشت وکمتر کسی به خود خواننده ومخاطب متن اهمیت میداد. ولی ...
بیشتر
ژاک دریدا تحت تأثیر رویکرد عدم قطعیتی که در قرن بیستم پدید آمده بود دست به ارائه رویکرد شالودهشکنانه در غرب زد. بعد از آنکه نقد نو توانست سیطرة مناسبات خارجی برمتن را از بین ببرد و خود متن و شکل و ساختار آن را به عنوان مباحث اصلی نقد مطرح کند، توجّه همه ناقدان معطوف متن گشت وکمتر کسی به خود خواننده ومخاطب متن اهمیت میداد. ولی دریدا با مطرح نمودن نظریه خود برای خواننده نقش اساسی در نظر گرفت و بدین شکل شاهد نقد خواننده محور گشتیم. در کنار این موضوع نفی حضور معنا در متن نیز منجر به برداشتهای متفاوت از متن میشود. از این رو در این جستار با از بین بردن شالوده دو قصیدة «مسافر عربی فی محطات السماء» از« محمد الماغوط» وقصیده « لعنت» از« احمد شاملو» به روش توصیفی- تحلیلی متوجه شدیم که علاوه بر ایدئولوژیهای مدنظر این دو شاعر میتوان ایدئولوژیهای مختلفی را برداشت کرد. برای نمونه هردو شاعر در قصیدههای خودشان به دنبال آن بودند که عدم تغییر وتحول در جامعه را مورد نقد قرار بدهند و مخاطبان خود را به ایجاد تغییر تشویق نمایند، ولی با رویکرد شالودهشکن توانستیم ساختار اصلی این دوقصیده را بر هم بزینم و ایدئولوژی اصلی را از بین ببریم و ایدئولوژیهای دیگری را جایگزین آن کنیم.