ادبیات تطبیقی
زهره قربانی مادوانی؛ امیر مسگر
چکیده
ژاک دریدا تحت تأثیر رویکرد عدم قطعیتی که در قرن بیستم پدید آمده بود دست به ارائه رویکرد شالودهشکنانه در غرب زد. بعد از آنکه نقد نو توانست سیطرة مناسبات خارجی برمتن را از بین ببرد و خود متن و شکل و ساختار آن را به عنوان مباحث اصلی نقد مطرح کند، توجّه همه ناقدان معطوف متن گشت وکمتر کسی به خود خواننده ومخاطب متن اهمیت میداد. ولی ...
بیشتر
ژاک دریدا تحت تأثیر رویکرد عدم قطعیتی که در قرن بیستم پدید آمده بود دست به ارائه رویکرد شالودهشکنانه در غرب زد. بعد از آنکه نقد نو توانست سیطرة مناسبات خارجی برمتن را از بین ببرد و خود متن و شکل و ساختار آن را به عنوان مباحث اصلی نقد مطرح کند، توجّه همه ناقدان معطوف متن گشت وکمتر کسی به خود خواننده ومخاطب متن اهمیت میداد. ولی دریدا با مطرح نمودن نظریه خود برای خواننده نقش اساسی در نظر گرفت و بدین شکل شاهد نقد خواننده محور گشتیم. در کنار این موضوع نفی حضور معنا در متن نیز منجر به برداشتهای متفاوت از متن میشود. از این رو در این جستار با از بین بردن شالوده دو قصیدة «مسافر عربی فی محطات السماء» از« محمد الماغوط» وقصیده « لعنت» از« احمد شاملو» به روش توصیفی- تحلیلی متوجه شدیم که علاوه بر ایدئولوژیهای مدنظر این دو شاعر میتوان ایدئولوژیهای مختلفی را برداشت کرد. برای نمونه هردو شاعر در قصیدههای خودشان به دنبال آن بودند که عدم تغییر وتحول در جامعه را مورد نقد قرار بدهند و مخاطبان خود را به ایجاد تغییر تشویق نمایند، ولی با رویکرد شالودهشکن توانستیم ساختار اصلی این دوقصیده را بر هم بزینم و ایدئولوژی اصلی را از بین ببریم و ایدئولوژیهای دیگری را جایگزین آن کنیم.
ادبیات معاصر
عباس نجفی؛ خداداد بحری؛ رسول بلاوی؛ حیدر فرع شیرازی
چکیده
استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابۀ فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجّه پژوهشگران بودهاست. بر اساس یافتههای زبانشناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربۀ هستی به واسطۀ این جسد، ساختهای مفهومی بنیادینی به نام طرحوارههای تصویری را در ذهن خویش میآفریند و میانبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور ...
بیشتر
استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابۀ فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجّه پژوهشگران بودهاست. بر اساس یافتههای زبانشناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربۀ هستی به واسطۀ این جسد، ساختهای مفهومی بنیادینی به نام طرحوارههای تصویری را در ذهن خویش میآفریند و میانبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور انتزاعی، با انتقال دادن این ساختهای انضمامی به زبان، فرآیند ادراک را تسهیل و تکمیل کند. سعدی یوسف و احمد شاملو، به یاری طرحوارهها، بسیاری از مفاهیم انتزاعی را در اشعار خویش مفهومسازی کردهاند. این پژوهش بر آن است تا با تکیّه بر روش توصیفی- تحلیلی، ضمن بررسی و تحلیل طرحوارهها در دو قصیدۀ منتخب از این دو شاعر، چگونگی تفکّر و نیز پایههای شناخت آنان از جهان پیرامونشان را تبیین کند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که مفاهیم انتزاعی همچون مرگ، زندگی، تغییر و جاودانگی در قالب این تصویرها تجسم یافتهاند و سه طرحوارۀ حجمی، حرکتی و نیرو توانستهاند در ارتباطی سازمان یافته، اندام وار و منسجم با یکدیگر و در راستای هدفی معیّن منجر به تولید معنا شوند و در نهایت مفهوم انتزاعی جاودانگی و اثرگذاری را در شکل تابلویی تصویری پیش دیدگان مخاطب قرار دهند.
ادبیات تطبیقی
عاطفه رحمانی؛ مهین حاجی زاده؛ عبدالاحد غیبی
چکیده
نظریه سطوح معنایی کارکردی پییرگیرو، وام گرفته از نظریه تواصل رومن یاکوبسن است، با این تفاوت که وی کارکردهای ششگانه زبان را تلفیقی از نشانهشناسی زیباییشناسی، منطقی و اجتماعی میداند که در این نظریه متون، نشانهها، رمزگانها و کاربرد آنها در فضای بیرون و درون بررسی میشوند. پژوهش حاضر که با روش تحلیلی-تطبیقی و بر اساس ...
بیشتر
نظریه سطوح معنایی کارکردی پییرگیرو، وام گرفته از نظریه تواصل رومن یاکوبسن است، با این تفاوت که وی کارکردهای ششگانه زبان را تلفیقی از نشانهشناسی زیباییشناسی، منطقی و اجتماعی میداند که در این نظریه متون، نشانهها، رمزگانها و کاربرد آنها در فضای بیرون و درون بررسی میشوند. پژوهش حاضر که با روش تحلیلی-تطبیقی و بر اساس مکتب آمریکایی انجام شده، در پی تحلیل اشعار عزالدین میهوبی(1) و احمد شاملو بر پایه نظریه سطوح معنایی کارکردی گیرو است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که این سطوح در اشعار دو شاعر به طور کلی در قالب کارکردهای ارجاعی، عاطفی، زیباییشناختی، کنایی، همدلی و فرازبانی تجلی یافتهاند؛ و از وجوه تشابه و تفاوت بر پایه نظریه سطوح معنایی گیرو این است که کارکردهای عاطفی، ادبی، همدلی و ارجاعی، بیشترین بسامد را در اشعار هر دو شاعر دارند، اما ساختارهای زبانی و گزینش هنر سازهای بیانی در شعر آن دو به دلیل تفاوت زبانشان، متفاوت است. همچنین کارکرد ارجاعی در اشعار هریک از آنها با شخصیتهای دینی و تاریخی، نمود پیدا کرده، اما به دلیل تفاوت دین دو شاعر (یکی مسلمان و دیگری مسیحی) این کارکرد در اشعارشان متفاوت است. همچنین کارکرد زیباییشناختی در قالب مفهوم زندان و آزادی در شعر دو شاعر متجلی است، اما به دلیل تمایز فلسفه زندگی دو شاعر که در ناخودآگاه آنها نقش بسته است، در شعر شاملو برخلاف میهوبی خود را اسیر تقدیر و محبوس در زندان میداند. کارکرد فرازبانی نیز کمترین بسامد را در شعر دو شاعر داشته است.
ادبیات تطبیقی
فاطمه پرچکانی؛ فرهاد رجبی
چکیده
سیاب و شاملو از برجستهترین شاعران معاصر هستند که باوجود شعرهای عاشقانه کوشیدهاند کارکرد انقلابی زن را در اشعار خویش مدنظر قرار دهند؛ آنها با ارتقاء بخشیدن به شخصیت زن، میکوشند فراتر از چهرة کلیشهای معشوق، او را همدوش مردان انقلابی وارد عرصة مبارزه کنند. بر همین اساس، نوشته حاضر بر آن است تا با بررسی جایگاه زن در شعر دو ...
بیشتر
سیاب و شاملو از برجستهترین شاعران معاصر هستند که باوجود شعرهای عاشقانه کوشیدهاند کارکرد انقلابی زن را در اشعار خویش مدنظر قرار دهند؛ آنها با ارتقاء بخشیدن به شخصیت زن، میکوشند فراتر از چهرة کلیشهای معشوق، او را همدوش مردان انقلابی وارد عرصة مبارزه کنند. بر همین اساس، نوشته حاضر بر آن است تا با بررسی جایگاه زن در شعر دو شاعر، دگردیسی حضورش را به تصویر کشد. مقولههایی چون مبارزه برای رهایی، همراهی در حل مشکلات انسانی و فرار از پوستة سنت از مهمترین مؤلّفههای حضور زن در شعر این دو شاعر است. در شعر بدر شاکر السیاب، زن افزون بر کارکرد سنتی خود، نماد وطن به یغما رفته است و گاهی نیز نمایندة بازگشت به خویشتن است. این سیر خطی در شخصیت زنانی چون «حفصه العمری» و «جمیلة بوحیرد» به کمال میرسد. سیاب با مطابقت دادن شخصیت زن با عشتار، کارکرد انقلابی او را به تصویر میکشد؛ چنانکه با اعطاء شخصیت مسیح، او را مدافع آزادی انسان معرفی میکند. در آثار شاملو نیز زن، نقش مستقلی در مبارزة اجتماعی ایفا میکند؛ «رکسانا» و «آیدا» با حرکت از چهرة اثیری بهسوی تکامل انسانی و مبارزاتی، نمایندة زن انقلابی هستند. افزون بر این، شاعر همواره در جستجوی زن همزاد خویش است تا همدوش او قدم در راه مبارزه گذارد. نتایج نشان خواهد داد دگردیسی حاصلشده در این باب، افزون بر بلوغ فکری دو شاعر، تحت تأثیر سیر تکاملی جامعة عربی و فارسی، جریان نوگرایی و اصالت بخشیدن به انسان در اندیشه و شعر معاصر است.
ادبیات معاصر
نسرین بیگدلی؛ فریدون طهماسبی؛ شبنم حاتمپور؛ فرزانه سرخی
چکیده
«تئوری جبران» یکی از سازوکارهای دفاعی از خود است که برای نخستینبار توسط یونگ بهمنظور متوازنسازی تقابلی و تعادل روانی برای ازبینبردن احساس حقارت روانی مطرح شد. براساس این نظریه روانشناختی، هرکسی ممکن است در ناخودآگاه خود، عقدههایی واپسزده و یا فراموششده داشته باشد که در روند تکاملی زندگی خود، او را دچار تحوّل و ...
بیشتر
«تئوری جبران» یکی از سازوکارهای دفاعی از خود است که برای نخستینبار توسط یونگ بهمنظور متوازنسازی تقابلی و تعادل روانی برای ازبینبردن احساس حقارت روانی مطرح شد. براساس این نظریه روانشناختی، هرکسی ممکن است در ناخودآگاه خود، عقدههایی واپسزده و یا فراموششده داشته باشد که در روند تکاملی زندگی خود، او را دچار تحوّل و نگرشی خاص می کنند. بهعبارتی، هرقدر نیروی ناشی از عقدههای روانی در انسان بیشتر باشد، به همان اندازه فعالیتها و رفتارهای بیرونی و واکنشهای روانی او بیشتر میشود. بنابراین، براساس «تئوری جبران» و بررسی آثار ادبی میتوان ارتباطی علمی- تحلیلی میان عقدههای روانی و حقارتهای اجتماعی شاعران معاصر با کارکرد انرژی روانی شخصیتهای اسطورهای برقرار نمود. پژوهش حاضر با هدف نشاندادن میزان شدّت عملکرد روانی پدیدآورندگان ادبی همچون احمد شاملو و أمل دنقل با روشی توصیفیـ تحلیلی، درنظر دارد تلاش آنان را در پی جبران بسیاری از فشارهای روانی و عقدههای اجتماعی با بنمایههای ایثار، ازخودگذشتگی و وطنپرستی نشان دهد. نتیجه این پژوهش آن است که این دو شاعر نوپرداز با بهرهگیری از تکنیک نقاب یا قناعِ عربی و دریافت انرژی قدرتمند روانی اسطورههای کهن، برای جبران و ازبینبردن عقدههای روانی خود در جامعة پرتلاطم پیرامونشان، دست به خلق اسطورههایی نو و پویا با نمودهای رفتاری مبارزهجویانه و وطنپرستانه میزنند و روند تکوینی بیولوژیکی خود را برای رسیدن به ترقّی و کمال انسانی پیش می برند.
ادبیات تطبیقی
حانیه مجیدی فرد؛ احمدرضا حیدریان شهری؛ صدیقی بهار؛ اسماعیل تاج بخش
چکیده
اخلاق، از ضروریترین عناصر زندگی اجتماعی انسان است و بین زیست اخلاقی و کمال انسان و همچنین دست یافتن به آزادی و رهایی، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. میخائیل نعیمه از ادیبان صوفیگرا در ادبیات معاصر عربی و احمد شاملو از شاعران نوگرای معاصر، در ادبیات فارسی محسوب میشوند؛ آن دو، رهایی و آزادی را وابسته به اراده فردی میدانند؛ ...
بیشتر
اخلاق، از ضروریترین عناصر زندگی اجتماعی انسان است و بین زیست اخلاقی و کمال انسان و همچنین دست یافتن به آزادی و رهایی، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. میخائیل نعیمه از ادیبان صوفیگرا در ادبیات معاصر عربی و احمد شاملو از شاعران نوگرای معاصر، در ادبیات فارسی محسوب میشوند؛ آن دو، رهایی و آزادی را وابسته به اراده فردی میدانند؛ هدف از پژوهش حاضر، دریافتن گزارههای ارزشی و هنجارهای اخلاقی مورد نظر میخائیل نعیمه و احمد شاملو در تجربه رهایی است. این پژوهش، ابتدا به گزارههای ارزشی و سپس به هنجارهای اخلاقی مشترک آنها، اشاره میکند و در انتها، به چگونگی بازنمایی گزارههای ارزشی و هنجارهای اخلاقی در مفهوم رهایی، میپردازد. نگارندگان کوشیدهاند تا با کاربست روش توصیفی-تحلیلی و بر مبنای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به خوانش آثار این ادیب و شاعر بپردازند. دستاوردهای پژوهش نشان میدهد که گزارههای ارزشی این دو ادیب و شاعر، مشترک بوده است و تفاوت در انعکاس این گزارهها، در آثارشان، با توجّه به گفتمانشان، خواهد بود؛ به این صورت که تفکّر وحدت وجود در آثار میخائیل نعیمه فعالتر عمل میکند و در آثار شاملو، ایدئولوژی عشق پررنگتر خود را نشان میدهد و گفتمانهایی که این دو، در آثارشان برگزیدهاند، در بازنمایی این گزارههای اخلاقی در رسیدن به رهایی، تأثیر گذاشته است، بهگونهای که در آثار نعیمه، با توجّه به گفتمان عرفانی، رهایی روحی و معنوی بازنمایی میشود و در آثار شاملو، بازتاب این گزارههای ارزشی و اخلاقی، براساس گفتمان حماسی، رهایی اجتماعی است.
ادبیات تطبیقی
آمنه نادری؛ سهیلا صلاحی مقدم؛ شکوه السادات حسینی
چکیده
امروزه انسانگرایی یکی از مهمترین درونمایههای شعر جهان است. اومانیسم یا مکتب انسانگرایی، نگرش یا فلسفهای است که اصالت را به رشد و شکوفایی انسان میدهد و انسان را حقیقتِ وجودی همهچیز میداند. طرّاح «ابرانسان»، فردریش نیچه مدّعی گذر از اومانیسم و پشت سرگذاشتن انسان بهعنوان غایت هستی و دستیابی به مرحلهای بالاتر ...
بیشتر
امروزه انسانگرایی یکی از مهمترین درونمایههای شعر جهان است. اومانیسم یا مکتب انسانگرایی، نگرش یا فلسفهای است که اصالت را به رشد و شکوفایی انسان میدهد و انسان را حقیقتِ وجودی همهچیز میداند. طرّاح «ابرانسان»، فردریش نیچه مدّعی گذر از اومانیسم و پشت سرگذاشتن انسان بهعنوان غایت هستی و دستیابی به مرحلهای بالاتر است. جستار حاضر، انسانگرایی و ابرانسان مبتنی بر اندیشههای نیچه را در شعر دو شاعر معاصر ایرانی و مصری، احمد شاملو و رفعت سلّام، بهشیوۀ تحلیلی - توصیفی بررسی کرده است تا در حوزۀ ادبیّات تطبیقی، به نسبت میان اندیشههای این دو شاعر با یکدیگر و با طرّاح نظریه بپردازد. ازمیان مجموعههای شعری این دو شاعر، دو مجموعة مدایح بیصله و هکذا تکلّم الکرکدن دستمایۀ پژوهش پیش رو قرار گرفتهاند. نتایج نشان میدهد که انسان شاملو در این مجموعه، از مرحلۀ انسان مبارز فراتر رفته و انسان فرزانه جانشین او شده است، انسانی که دل از آسمان و تقدیر برکنده و اکنون با تکیه بر نیروهای زمینی خود و امید به آینده پیش میرود. در شعر رفعت سلام دو مؤلّفۀ «طبیعتگرایی» و «محوریت انسان» پس از تعبیر «مرگ خدا» نمایانتر از دیگر مؤلّفههاست.
بهار صدیقی
چکیده
عشق بهمثابة خاستگاه اسطورههای آفرینش و مرگ، از دیرگاه یکی از برجستهترین بنمایههای ادبیّات مشرقی بهویژه در هردو گونة منظوم و منثور ادب عربی و فارسی بوده است؛ در شعر معاصر ایران و عراق نیز، کاربرد گستردة مفهوم عشق در سرودههای حسب الشّیخ جعفر و احمد شاملو، آن را به بسامدواژهای برجسته نزد دو سراینده تبدیل کرده است ...
بیشتر
عشق بهمثابة خاستگاه اسطورههای آفرینش و مرگ، از دیرگاه یکی از برجستهترین بنمایههای ادبیّات مشرقی بهویژه در هردو گونة منظوم و منثور ادب عربی و فارسی بوده است؛ در شعر معاصر ایران و عراق نیز، کاربرد گستردة مفهوم عشق در سرودههای حسب الشّیخ جعفر و احمد شاملو، آن را به بسامدواژهای برجسته نزد دو سراینده تبدیل کرده است تاآنجاکه میتوان در خوانشی آکادمیک، نمود عشق و گونههای آن را بهروشنی در نگارههای شعری آنان مشاهده نموده و بررسی و تحلیل تطبیقی کرد. آنچه ضرورت نگارش جستار حاضر را در ذهن پدیدآور مطرح نموده، نبود حتّی یک جستار تطبیقی پیرامون عاشقانههای حسب الشّیخ جعفر و احمد شاملو، دو سرایندة صاحبسبک معاصر عربی و فارسی در این زمینه است. نگارنده در این نوشتار بر آن است تا بر بنیاد خوانش تحلیلی – تطبیقی سرودههای آنان، به گونهشناسی الگوهای عشق و قالبهای پدیداری آن در اندیشة دو شاعر بپردازد. رهیافت فرجامین این جستار حکایت از آن دارد که الگوهای عشق آنیمایی، عشق اساطیری و عشق گیتیمدار در سرودههای دو سراینده نمود دارد با این تفاوت که شاخصة شعر شاملو، عشق آنیمایی و بنمایة شعر حسب الشّیخ جعفر، عشق اساطیری است.
کلثوم صدیقی؛ حسن اعظمی خویرد؛ هانیه ژرفی؛ احمدرضا حیدریان شهری
دوره 7، شماره 25 ، خرداد 1396، ، صفحه 79-94
چکیده
هذه الورقة تتوخّی وعلی ضوء المدرسة الأمیرکیّة فی الأدب المقارن، إنجاز مقارنة بین ملامح المدینة والمجتمع الإنسانی کأهمّ المضامین الشّعریّة المشترکه عند شاعر عراقی کبیر کالبیاتی ونظیره الإیرانی أحمد شاملو عبر منهج وصفی - تحلیلی وتحاول تحلیل منهجیّة توظیف المضمونین فی شعرهما وبیان جوانب اللّقاء والخلاف فی طریقة استخدامهما لدی الشّاعرین. ...
بیشتر
هذه الورقة تتوخّی وعلی ضوء المدرسة الأمیرکیّة فی الأدب المقارن، إنجاز مقارنة بین ملامح المدینة والمجتمع الإنسانی کأهمّ المضامین الشّعریّة المشترکه عند شاعر عراقی کبیر کالبیاتی ونظیره الإیرانی أحمد شاملو عبر منهج وصفی - تحلیلی وتحاول تحلیل منهجیّة توظیف المضمونین فی شعرهما وبیان جوانب اللّقاء والخلاف فی طریقة استخدامهما لدی الشّاعرین. وذلک بهدف إعطاء کلّ ذی حقّ حقه، ولوضع کلّ شاعر مکانه الخاص به فی أدبه، وفی ضوء استخدام النّظرة العلمیّة والمقاییس الموضوعیّة فی هذا التّراث العلمی لیتمکّن طلّاب العلم والأدب من الانتفاع به الاستفادة منه. فأهمّ النّتائج العلمیّه الّتی أفادتها هذه الدّراسة، تأتی فی جانبین أساسیین: 1. الفنّی والبنیوی؛ حیث ینشدان فی الشّعر الحر إلّا أن البیاتی یعدّ رائداً لهذا النّوع من الشّعر فی الأدب العربی بینما شاملو یعتبر رائد القصیدة النّثریّة فی الأدب الفارسی. 2. الموضوعی وهو یشمل: أ: إنّ ملامح المدینة والمجتمع الإنسانی متواجدة وعلی شکل ملحوظ عند کلا الشّاعرین غیر أن شاملو له نصیب أوفر فی توظیف المضمونین خاصّة عند الحدیث عن المدینة الفاضلة. ب: تمثل المدینة دلالات متعدّدة فی شعرهما لکنّه لم تحقّق آمالهما لبناء مدینة فاضلة مطلوبة فی عالم الواقع. ج: فی معظم الأحیان تأتی صورة المجتمع الإنسانی إیجابیة لدی شاملو وسلبیة عند البیاتی.
ناصر قاسمی رزوه؛ بهرعلی رضایی
دوره 6، شماره 22 ، مرداد 1395، ، صفحه 139-161
چکیده
چکیده
یکی از نمودهای وحدت اندیشۀ بشر، اساطیر و مفاهیم اسطورهای است که به دلیل ترکیب شدن بنمایههای آن با ناخودآگاه جمعی، در نزد شاعرانی که دارای نگرشهای فلسفی، اجتماعی یا فکری و فرهنگی خاصّی هستند، نمود بیشتری دارد. در واقع اسطوره در نزد این شاعران، پدیدهای اجتماعی با زبان سمبولیک است که به شکل یک نظام فرهنگی جهانشمول ...
بیشتر
چکیده
یکی از نمودهای وحدت اندیشۀ بشر، اساطیر و مفاهیم اسطورهای است که به دلیل ترکیب شدن بنمایههای آن با ناخودآگاه جمعی، در نزد شاعرانی که دارای نگرشهای فلسفی، اجتماعی یا فکری و فرهنگی خاصّی هستند، نمود بیشتری دارد. در واقع اسطوره در نزد این شاعران، پدیدهای اجتماعی با زبان سمبولیک است که به شکل یک نظام فرهنگی جهانشمول درآمده است. خلیل حاوی و احمد شاملو از جمله این شاعران هستند که حجم وسیعی از اسطورهها مخصوصاً اسطورههای دینی را در اشعار خود به کار بردهاند. مفاهیم اساطیری بهویژه انبیا و نمادهایی را که میتوان در ارتباط با دین دانست مانند مرگ و خیزش، لعازر، عنقا و...، رگههای اصلی اسطورههای این دو شاعر را تشکیل میدهند. دو شاعر در به کارگیری اسطورهها به شکل چشمگیری از کتاب مقدّس متأثّر بوده و در عین حال، در برخی موارد، با استفاده از اسطورة دینی برای رسیدن به مقصود خود، در شکل اسطورهها تغییراتی اساسی دادهاند، مانند لعازر و حضرت ایّوب. این شاعران با به کارگیری اساطیر دینی و پیوند آن با جریانهای اجتماعی و سیاسی و مسائل زندگی، آثار زیبایی را خلق کردند. این پژوهش تطبیقی، بر آن است تا با تکیه بر مکتب آمریکایی به بررسی نقاط اشتراک برخی از اسطورههای دینی موجود در اشعار خلیل حاوی و شاملو بپردازد.
دوره 4، شماره 16 ، بهمن 1393، ، صفحه 45-62
چکیده
محمّد الماغوط شاعر سوریّ معاصر، کاتب سیناریو، مسلسلات تلفزیونیّة، ومن روّاد قصیدة النّثر له دور کبیر فی تطّور الادب العربیّ عامّة والادب السّوریّ خاصّة. وذلک یأتی انطلاقا من تمرّده على القالب الکلاسیکیّ للوصول إلی قالب شعریّ یوافق ذهنیّة الانسان المعاصر ومقابل ذاک فی الفارسی، عندنا احمد شاملو، یعتبر شاعرا معاصرا و من روّاد قصیدة ...
بیشتر
محمّد الماغوط شاعر سوریّ معاصر، کاتب سیناریو، مسلسلات تلفزیونیّة، ومن روّاد قصیدة النّثر له دور کبیر فی تطّور الادب العربیّ عامّة والادب السّوریّ خاصّة. وذلک یأتی انطلاقا من تمرّده على القالب الکلاسیکیّ للوصول إلی قالب شعریّ یوافق ذهنیّة الانسان المعاصر ومقابل ذاک فی الفارسی، عندنا احمد شاملو، یعتبر شاعرا معاصرا و من روّاد قصیدة النّثر، قد عمل فی مختلف المجالات الادبیّة من بینها الشّعر والصّحافة والسّناریو والمسلسلات التلفیزیونیّة و ما إلی ذلک، و بفارق قلیل بالنّسبة لمحمّد الماغوط استطاع بتمرّده علی القالب الکلاسیکیّ أن یخلق فنّاً فی الادب الفارسیّ حیث جعل الشّاعر حرّاً فی اختیار الالفاظ والقوافی. تهدف هذه المقالة إلی کشف الغطاء عن تجربة الشّاعرین الشّعریّة اعتماداً علی المقارنة الادبیّة بین تجربه الشّاعرین الشّعریة فی البعد النّظریّ وانطلاقاً منه إلی تلمّس فکرة معیّنة تجعل المخاطب یتعرّف علی ماهیّة المکوّنات الادبیّة فی نصّهما الشّعری ولاسیّما الفکرة والعاطفة. هذا من جانب لکن من جانب آخر ترکّز علی جدلیّة العاطفة والفکرة نیلاً منها إلی الکشف عن مدی تأثّر الشّاعرین بهما فی قوتهما الابداعیّة. لکن منهجنا فی هذا البحث بنی علی المذهب الامریکیّ و الّذی یتجاوز بالدراسة عن قضایا «کالتأثیر التأثر» و «الخلاف اللغوی».
دوره 4، شماره 14 ، شهریور 1393، ، صفحه 45-73
چکیده
احمد شاملو در ادبیّات فارسی و بدر شاکر السّیاب در ادبیّات عربی، از شاعرانی هستند که مضمونهای گوناگونی را در قالب شعر روایی، ارائه نمودهاند؛ تا به وسیلة آن، مفاهیم ژرفتر و گستردهتری را به مخاطب خود عرضه نمایند. این پژوهش، کوششی در بررسی تطبیقی عناصر مشابه روایت، بر اساس رویکرد نقدی ادبیّات تطبیقی (مکتب آمریکایی)، در قصیدۀ ...
بیشتر
احمد شاملو در ادبیّات فارسی و بدر شاکر السّیاب در ادبیّات عربی، از شاعرانی هستند که مضمونهای گوناگونی را در قالب شعر روایی، ارائه نمودهاند؛ تا به وسیلة آن، مفاهیم ژرفتر و گستردهتری را به مخاطب خود عرضه نمایند. این پژوهش، کوششی در بررسی تطبیقی عناصر مشابه روایت، بر اساس رویکرد نقدی ادبیّات تطبیقی (مکتب آمریکایی)، در قصیدۀ «مرد مصلوب» اثر احمد شاملو و قصیدۀ «المسیح بعد الصّلب» سرودة سیاب، به هدف دستیابی به زیباشناختی عناصر روایی دو شاعر و استفادة آنها از ابزارها و فضاهای تکنیکی و هنری روایت در این دو سروده است. پژوهش حاضر، نشان میدهد که هر دو شاعر در روایت خود، از عناصر روایی مانند پیرنگ، صحنهپردازی، کشمکش، گفتگو، وصف، زاویة دید و بنمایه، به شکل هنرمندانهای بهره گرفته و با آفرینش تصاویر و فضاسازیهای مناسب،تأثیر چشمگیری بر ذهن و روان مخاطب بر جای گذاشتهاند.
.