ادبیات تطبیقی
الهام علی میرزایی؛ محمود حیدری؛ رضا رضایی
چکیده
هدف پژوهش حاضر ،بررسی استعارههای شناختی است که با محوریت مضامین اجتماعی در دو رمان آینههای درداراز هوشنگ گلشیری و اللّص والکلاب از نجیب محفوظ –دو نویسندة رئالیستی که اوضاع اجتماعی را در آثارشان بازتاب دادهاند- به کار رفتهاند. بنیان نظری پژوهش، نظریۀ استعارههای مفهومی در معنیشناسی شناختی است که استعاره را از حد ابزاری ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر ،بررسی استعارههای شناختی است که با محوریت مضامین اجتماعی در دو رمان آینههای درداراز هوشنگ گلشیری و اللّص والکلاب از نجیب محفوظ –دو نویسندة رئالیستی که اوضاع اجتماعی را در آثارشان بازتاب دادهاند- به کار رفتهاند. بنیان نظری پژوهش، نظریۀ استعارههای مفهومی در معنیشناسی شناختی است که استعاره را از حد ابزاری صرفا زیباشناسانه، به رویکردی برای شناخت و اندیشیدن، برتری بخشیده است. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و کمی و با رویکرد تطبیقی مکتب اروپای شرقی، در پی پاسخ به این سؤال است که، مضمونهای اجتماعی مشترکی که هوشنگ گلشیری و نجیب محفوظ در دو رمان خود به کار بردهاند چگونه و با چه بسامدی مفهومسازی شدهاند؟ یافتههای پژوهش حاکی از آن است که پرداختن به مسائل اجتماعی به ویژه عشق، زن، انسانگرایی، میل به گذشته، محیط اجتماعی دو نویسنده و ذهنگرایی از جمله همسانیهای دو نویسنده است که در قالب استعارۀ مفهومی، مفهومسازی شدهاند. در این دو رمان استعارۀ هستیشناختی و ساختاری بسامد بالایی دارند اما استعارۀ جهتی نمود کمرنگتری دارد.