ادبیات معاصر
عباس نجفی؛ خداداد بحری؛ رسول بلاوی؛ حیدر فرع شیرازی
چکیده
استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابۀ فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجّه پژوهشگران بودهاست. بر اساس یافتههای زبانشناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربۀ هستی به واسطۀ این جسد، ساختهای مفهومی بنیادینی به نام طرحوارههای تصویری را در ذهن خویش میآفریند و میانبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور ...
بیشتر
استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابۀ فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجّه پژوهشگران بودهاست. بر اساس یافتههای زبانشناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربۀ هستی به واسطۀ این جسد، ساختهای مفهومی بنیادینی به نام طرحوارههای تصویری را در ذهن خویش میآفریند و میانبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور انتزاعی، با انتقال دادن این ساختهای انضمامی به زبان، فرآیند ادراک را تسهیل و تکمیل کند. سعدی یوسف و احمد شاملو، به یاری طرحوارهها، بسیاری از مفاهیم انتزاعی را در اشعار خویش مفهومسازی کردهاند. این پژوهش بر آن است تا با تکیّه بر روش توصیفی- تحلیلی، ضمن بررسی و تحلیل طرحوارهها در دو قصیدۀ منتخب از این دو شاعر، چگونگی تفکّر و نیز پایههای شناخت آنان از جهان پیرامونشان را تبیین کند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که مفاهیم انتزاعی همچون مرگ، زندگی، تغییر و جاودانگی در قالب این تصویرها تجسم یافتهاند و سه طرحوارۀ حجمی، حرکتی و نیرو توانستهاند در ارتباطی سازمان یافته، اندام وار و منسجم با یکدیگر و در راستای هدفی معیّن منجر به تولید معنا شوند و در نهایت مفهوم انتزاعی جاودانگی و اثرگذاری را در شکل تابلویی تصویری پیش دیدگان مخاطب قرار دهند.